🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃🌷
سلام و عرض ادب خدمت امام زمان (عج)
سلام خدمت شهدای کربلا و اسرای کربلا
سلام خدمت شهدای حاضر و ناظر؛ و شهدای این روز
💐 سلام و عرض ادب خدمت مهمانان عزیز شهدا و خانواده ی معزز شهدا و همینطور جانبازان عزیزی که در گروه حاضر هستند
🏴فرارسیدن #ماه_صفر و اسارت رفتن اهل بیت معزز آقا #امام_حسین (ع) رو خدمت شما تسلیت عرض میکنم.
امشب در خدمت #شهید_ترور، شیخ با بصیرت، روحانی شهید، روحانی ولایی و مبارز؛ #شهید_محراب آیت الله #شهید_عطاء_الله_اشرفی_اصفهانی هستیم.
در ایام شهادن این شهید معزز هستیم.
برداشت مطالب از سایت های تبیان، الف، حوزه نت، مجموعه تاریخی فرهنگی مذهبی تخت فولاد و مرصاد نیوز
آیت الله اشرفی اصفهانی در سال 1281 ش در خمینی شهر اصفهان در خانواده ای روحانی متولد شد. شهید اشرفی تحصیلات ابتدایی مقدماتی را در خمینی شهر گذرانده و در سن 12 سالگی جهت ادامه تحصیل راهی اصفهان شد و طی حدود ده سال از محضر علمایی چون آیت الله سید مهدی درچه ای، آیت الله سید محمد نجف آبادی، مرحوم فشاركی مرحوم مدرس استفاده كردند.
ایشان دوران طلبگی خود را با نهایت عسرت و مشقت اقتصادی گذراند و در مدتی كه در حوزه اصفهان بودند هر هفته فاصله میان اصفهان تا خمینی شهر را كه دوازده كیلومتر بود طی می كردند خود می فرمود:
دوشنبه خوراكم تمام می شد سه شنبه دو ریال پولم را خرج میكردم، چهارشنبه كه آخرین روز تحصیل بود بدون پول و غذا می گذراندم.
شهید اشرفی اصفهانی در توصیف شرایط تحصیلاتش در اصفهان می گفتند :
در زمانی در حجرهای با سه نفر دیگر در مدرسه نوریه اصفهان زندگی میكردیم. بسیاری از روزها نه چای داشتیم نه نفت و نه قند. برای مطالعه در شب از نور چراغ نفتی توالتهای مدرسه استفاده می كردم. در روزهای جمعه به یكی از مساجد دور افتاده اصفهان میرفتم و از صبح تا عصر درآنمسجد درس های یك هفته را دوره می كردم در مدت دوازده ساعتی كه آنجا مطالعه می كردم غذای من فقط مقداری دانه ذرت برشته بود.
#تحصیلات
شهید آیت الله اشرفی از آغاز كودكی برای تحصیل علوم دینیه به حوزه علمیه آمد و ابتدا در یكی از مدارس قدیمی به نام مدرسه نوریه به تحصیل مشغول شد و مدت 10 سال بطور متوالی در حوزه علمیه اصفهان اشتغال به تحصیل داشتند. سپس در سن 22 سالگی جهت ادامه تحصیل و طی مدارج عالیه علوم اسلامی رهسپار حوزه علمیه قم شد.
ایشان جمعا مدت 23 سال در حوزه علمیه قم و 12 سال در حوزه علمیه اصفهان بود و در این مدتی كه در این دو حوزه علمیه اشتغال داشت ضمن كسب علم و دانش و نیل به درجات عالیه اجتهاد، مورد توجه خاص اساتید بزرگ و علما بود و مرحوم آیت الله بروجردی و مرحوم آیت الله حاج سید محمدتقی خوانساری به ایشان عنایت خاصی داشتند. بطوریكه هر وقت به اصفهان می رفت و سپس به قم مراجعت می كرد این دو بزرگوار و همچنین دیگر علما از ایشان دیدن می كردند.
در سال 1302ش در سن بیست سالگی جهت ادامه تحصیل و نیل به مقامات عالیه و دینی رهسپار حوزه علمیه قم گردید. در تمام طول مدت بیست و سه سال اقامت در قم و ایشان تنها سه یا چهار ماه با خانواده خود بودند و بقیه این سالها را تنها مجرد سپری كردند.
شهید اشرفی با همه مشكلات و مسائل آن زمان، در تحصیل علوم اسلامی و دینی جدیت به خرج میداد. وپس از اندك زمانی از فضلا و مدرسین نامی و برجسته حوزه علمیه قم به شمار میآمد و در سن 40 سالگی اجازه اجتهاد خود را از آیت الله خوانساری دریافت كرد. لذا مدت دوازده سال كه آیت الله اشرفی در محضر ایشان حضور می یافت تمام دروس آن مرحوم را مینوشت و این نوشته ها ما هنوز موجود می باشد.
📸شهید سید مصطفی خمینی
در سال 1335 ش شهید اشرفی اصفهانی بنا به دستور مرحوم آیت الله بروجردی جهت تبلیغ و نشر معارف و احكام دین و تقویت بنیه دینی و مذهبی اهالی كرمانشاه به انجا اعزام و رحل اقامت افكند پس از ورود به كرمانشاه طلاب و شاگردان بسیاری را تربیت نمود.
با اوج گیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت آیت الله امام خمینی (ع) شهید اشرفی نیز حركت های وسیعی را در كرمانشاه پایه گذاری كرد. عمده ترین مراسم كه تا آن روز سابقه نداشت در واقع جرقه ای بود در جهت شعله ور شدن یك آتش عظیم در این منطقه مجلس بزرگداشت شهادت آیت الله حاج سید مصطفی خمینی بود كه بنا به دعوت و اطلاعیه شهید اشرفی اصفهانی در مسجد آیت الله بروجردی منعقد گردید در مجلس سخنرانی های پر هیجان و انقلابی مطرح شد. و ساواك با وجود بسیج تمام نیرو و قوای خود برای دستگیری و كار شكنی در مراسم موفق نشد سخنرانان به طور مخفیانه از شهر خارج شدند.
#خدمات شهید بزرگوار
1- تاسیس حوزه علمیه امام خمینی در باختران و اداره این حوزه با بیش از 60 نفر طلاب.
2- بازسازی مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی.
3- توسعه كتابخانه مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی كه قریب دو هزارجلد به كتابهای آن اضافه نمودند.
4- تاسیس حوزه علمیه جهت خواهران، كه پس از شهادت ایشان به نام حوزه علمیه شهید محراب نامگذاری شد.
5- ایجاد وحدت كامل بین روحانیت شیعه و سنی كه از بزرگترین خدمات آن شهید است كه در طول تصدی مسئولیت بعنوان امام جمعه در این رابطه سمینارهای متعددی در شهرهای مختلف بویژه با حضور برادران اهل سنت تشكیل داد كه اثرات بسیار مطلوبی داشته است.
6- بازسازی مسجد جامع باختران كه از بركت نماز جمعه این مسجد بازسازی كامل شده است.
7- بازنمودن شماره حسابهای متعدد به نام مهاجرین جنگی و جبهه جنگ و بازسازی مناطق جنگی و همچنین كمك به سیل زدگان خوزستان و زلزله كرمان و طبس كه تمام وجوه این شماره حسابها جمع آوری و برای نجات برادران و خواهران آسیب دیده و برادران رزمنده صرف شده است.
آيت الله مرعشي(ره) مي فرمود: هميشه قبل از اذان صبح كه به حرم حضـرت معصومه (ع) مشـرف مي شدم، يا اولين نفر من بودم يا حاجي آقاي اشرفي .
آيت الله اشرفي اصفهاني، عالمي ژرف انديش و واقع بين بود و بخوبي مي دانست كه گرفتاري مسلمانان ناشي از تفرقه و جدايي آنان است. در مناطق غربي كشور، بويژه منطقة كرمانشاه و اطراف آن، شيعه و سني در كنار هم زندگي مي كردند. آيت الله اشرفي اصفهاني كه در سال ۱۳۳۵ش از سوي آيت الله بروجردي به آن شهر رفت، مي-دانست كه مهمترين وظيفه اش حفظ وحدت و ايجاد برادري و صميميت در بين مردم آن شهر است و هميشه به اين موضوع توجه بسياري داشت؛ چنانكه هميشه مي گفت:
« يكي از توطئه هاي بزرگ دشمن اين است كه مي خواهد بين اقشار مختلف اختلاف بيندازد، بين شيعه و اهل سنت و ديگر فرق مسلمين تفرقه بيندازد ... ما بدون وحدت نمي توانيم جامعه و انقلاب اسلامي را پيش ببريم. امروز مسأله مهم، مسألة اتّحاد و اتّفاق بين برادران شيعه و برادران اهل سنت است.
#خصوصیات
شهيد اشرفى دائم در فكر و انديشه بود، ذاكرى بود كه بيشترين فكرش سبحان اللّه و لا اله الا اللّه بود. او سخت به نماز اول وقت همّت مى گذارد و بارها مى فرمود: اول الوقت رضوان اللّه و اخرالوقت غفران اللّه است.
بارها به فرزندش توصيه مى كرد كه نماز را بايد سروقت خواند چرا كه نماز تكليفى است كه بايد انجام شود پس چرا سر وقت انجام نگردد؟
او هميشه يك روز زودتر به پيشواز ماه رمضان مى شتافت، بسيارى از ايام ماههاى رجب و شعبان را حتى بدون صرف سحرى، روزه مى گرفت و به خواندن قرآن همّت مى گماشت. او در ماه رمضان حتماً يك ختم قرآن را مى خواند، آنگاه آن را به اهل البيت هديه مى فرمود.
يك شب نماز شبش ترك نشد. در زمستانهاى سخت و طوفانى قم براى خواندن نماز شب گاه با شكستن يخ ۳۰ سانتى، آب را از حوض مدرسه فيضيه تهيه مى كرد تا بتواند نماز شبش را بخواند. او نماز شب را از سن ۱۳ سالگى ادامه داده بود، حتى در مسافرتها از خواندن نماز شب غافل نمى شد. او در سپيده هر فجرى، قبل از اذان صبح به حرم مطهر حضرت معصومه (س) تشرف مى يافت، آنگاه با دعا و زيارات صبح را به روز مى آورد.
#خصوصیات
تلاش مى كرد در تحجّدهاى شبانه اش، مزاحمتى براى ديگران پديد نياورد. او مقيد بود كه هر روز صبح زيارت عاشورا را به طور كامل بخواند. او زيارت عاشورا را هر روز در تنهايى مى خواند و بر مصائب آن حضرت اشك مى ريخت. وى نسل بعد خويش را به شدت بر خواندن مداوم زيارت عاشورا توصيه مى كرد و آن را حلّال بسيارى از مشكلات مى دانست. او در ميان زيارات به خواندن زيارت عاشورا سخت همّت مى گماشت و براى رفع حاجات افراد حتى در رفع بيمارى سرطان به چهل زيارت عاشوراى امام حسين (ع) اعتماد كامل داشت.
او به نماز جعفر طيّار در مشاهد مشرفه و به خصوص در حرم حضرت رضا(ع) همّت مى فرمود: حتى اگر در روز سه بار به حرم تشرّف مى يافت در هر تشرف، خواندن نماز جعفر طيار و زيارت جامعه را بر خود لازم مى دانست.
او به شدّت نسبت به خواندن زيارت جامعه كبيره عشق مى ورزيد. در زيارت قبور ائمه حتماً از زيارت جامعه بهره مى گرفت، او كه ساعتها در حرم اهل البيت حضور داشت، حتماً به خواندن قرآن و نماز براى اهل البيت و اجداد خويش در مشاهد مشرفه اقدام مى كرد، بارها مى گفت كه چقدر زيباست كه قرآن در محضر پيامبر و ائمه خوانده شود. او به ختم قرآن در تشرّفاتش در مراسم حج مصرّ بود.
او كه دعاى كميل، سمات و زيارت جامعه را از سنين طفوليت حفظ كرده بود، به خواندن آنها سخت مقيّد بود. وى حدود ۶۲ سال به خواندن دعاى كميل مداومت كرد و حتى در شب شهادتش نيز دعاى كميل را خواند، او بارها دعاى كميل را براى رزمندگان، خود خواند. حدود ۶۰ سال زيارت عاشورا را - با صد لعن و سلام - قرائت فرمود.
او وقتى به منبر مى رفت، فقط از روايات اهل البيت(ع) مى گفت محور را كلام آنان قرار مى داد تا مردمان با نور كلام اهل البيت(ع) هدايت شوند.
ارتباط خاص عاطفى و وظيفه اى با اعضاى خانواده
شهيد اشرفى اصفهانى هرگز قبل از همسر علويه اش (از سادات بودن) غذا نمى خورد او خود غذا به سر سفره مى آورد. او هرگز در تمام طول زندگى در مقابل همسرش كه علويّه بود، پايش را دراز نكرد به خاطر علاقه اش با سادات، دختران خويش را به سادات شوهر داد. كه امروزه نيز اين رفتار ايشان براى نوادگانش سنت شده است.
شهيد اشرفى اصفهانى گاه كه به خانه مى آمد، بعدازظهر زودتر از خواب بلند مى شد تا حياط را جارو كند، آنگاه چاى را درست مى كرد، تا همسرش مى آمد و مى گفت: واى بر من به خاطر زندگى دنيا، آخرت را از دست دادم شما بايد مرا حلال كنيد فرداى قيامت شكايت مرا نزد جدّتان نكنيد. آنقدر عذرخواهى مى كرد، كه گاه مورد اعتراض همسرش واقع مى شد.
#فرزندان
او شديداً به فرزندانش علاقه داشت در جوانى وقتى فرزند نابغه اش حسن - كه از حافظه عجيبى برخوردار بود - به طور ناگهانى از دنيا رفت، از شدت حزن و اندوه، چند روز نتوانست غذايى بخورد. او هر روز بر سر قبر فرزندش حاضر مى شد و ساعتها در فراغش مى گريست.
او مقيد بود هر چند روز يك بار دعاى عهد را براى فرزندانش بخواند تا همه آنان عاقبت به خير شوند.
او از تشويق فرزندانش به انجام واجبات كوتاهى نمى كرد، حتى با تشويق و پرداخت پول، فرزنداش را در كودكى به انجام فرائضى همانند نماز و روزه تحريص مى نمود. رابطه او با فرزندانش به گونه اى بود كه آنان هرگز احساس بيگانگى نمى كردند به آسانى سئوالات خويش را مطرح كرده و او با سعه صدر فراوان به پاسخ كامل و شفاف آنها مى پرداخت.
#دختران
آن قدر به دختران خويش علاقه داشت، كه وقتى خداوند به آنان دخترى مى بخشند، آن را نشانه دوست داشتن خداوند از براى خود مى پنداشت و صاحبان فرزند دختر را مورد تشويق قرار مى داد، حتى دوست داشت فرزندان نوادگانش نيز دختر باشد.
از جمله شيوه هاى رفتارى وى، مسافرت با برخى از خواستگاران مورد نظر بود، تا آنان را در مسافرتى زير نظر داشته و لياقت و شايستگیشان براى ازدواج احراز كند.
#کمک_مالی
وقتى يكى از نوادگانش به ديدنش مى آمد، اگر احساس مى كرد كه نياز به پول دارد، فوراً به او كمك مى كرد و پول رفت و آمدش را پرداخت مى نمود.
او تلاش مى كرد كه مجالس عروسى بستگانش بدون استفاده از لهو و لعب باشد و حتى كمك مالى به برخى مى كرد، مشروط بر اينكه در مجالس آنان گناهى انجام نشود. او به شدت با مهريه زياد مخالفت مى ورزيد و آنها را شوم مى پنداشت به همين خاطر اگر مهريه اى زياد بود ايشان از خواندن صيغه عقد سر باز زده و نمى خواند؛ چرا كه او مردان را به پرداخت مهريه موظف مى دانست. بنابراين توان پرداخت بالفعل را براى جريان صيغه عقد لازم مى ديد.
نقش شهید در دوران #دفاع_مقدس
با آغاز جنگ تحمیلی و بسیج همه جانبه مردم و قوای مسلح برای حضور در جبهه و پشتیبانی جبهه های جنگ، آیت الله اشرفی نیز با مهم توصیف كردن مسئله جنگ، در مدت 25 ماه در تمام خطبه های نماز جمعه و مصاحبه ها و پیام های خود به حضور مردم در جبهه ها تأكید می ورزیدند.
شهید محراب، دائماً با حضور در جبهه ها به دیدار رزمندگان می شتافت و مقید بود كه برای آنان سخنرانی كند. و با یكایك رزمندگان مصافحه می كرد و با آنان به گفتگو می نشست و می فرمود: "وقتی به جبهه می روم تا مدتی روحیه ام قوی می شود."
#دفاع_مقدس
علی رغم كهولت سن مسافت های طولانی و راه های صعب العبور را به عشق دیدار دلاور مردان جبهه توحید، با وسایل نقلیه نظامی در شرایط دشوار می پیمود. بارها در جبهه های ایلام، قصر شیرین و پادگان ابوذر، گیلان غرب، نوسود، بستان، آبادان، خرمشهر، سومار حضور یافت و با سخنرانی های دلنشین، به سپاهان اسلام روحیه بخشید. پس از آزادی قصر شیرین به آن شهر سفر كرد و با خواندن دو ركعت نماز شكر در مسجد این شهر، سپاسگزاری خود را به درگاه خداوند به جای آورد.
وجود آن روحانی جلیل القدر در مناطق عملیاتی سبب دلگرمی رزمندگان و باعث شور و شوق بسیار در آنها می گردید. یك بار پس از عزیمت به منطقه جنوب، عازم شهر آزاد شده بستان گردید و زیر بمباران وحشیانه دشمن وارد شهر شد و از آنجا عازم آبادان شد. هنگام آغاز عملیات فتح المبین در دوم فروردین 1361، در قرارگاه حضور یافت و پیشنهاد كرد عملیات به نام حضرت زهرا سلام الله علیها نامگذاری شود.
در دومین سفر خود به خوزستان پس از آزادی خرمشهر، عازم اهواز شد و مردم این شهر نماز شكر را به امامت ایشان به جای آوردند. بعداز ظهر همان روز علی رغم مخالفت فرماندهان، وی و امام جمعه اهواز عازم منطقه خرمشهر شدند و پس از ورود به شهر، به مسجد جامع در جمع رزمندگان حضور یافتند و فرمودند:
"امروز یكی از روزهای مهم اسلامی و یوم الله است و از جمله آرزوهای من فتح خرمشهر بود كه بحمدالله من زنده ماندم و این روز را دیدم."
زنده باد یاد شهدا
در دومین سفر خود به خوزستان پس از آزادی خرمشهر، عازم اهواز شد و مردم این شهر نماز شكر را به امامت ای
نمای بیرونی موزه خرمشهر و ماشین های ایستاده...
در شب جمعه هشتم مهر 1361 در منطقه غرب، عملیات مسلم بن عقیل با حضور شهید و تنی چند از مقامات كشوری و لشكری آغاز شد. ایشان در آن شب حال عجیبی داشت و یك لحظه آرام نداشت و تا صبح به دعا و مناجات مشغول بود و لحظه ای هم به استراحت نپرداخت. نزدیكی های صبح بود كه یك عدد گلوله توپ در نزدیكی چادر ایشان منفجر شد.
فرماندهان جهت ترك آن محل اصرار كردند،اما ایشان نپذیرفت و فرمود:
"من از این محل نمی روم و آماده هر گونه مسئله ای هستم، زیرا خون من رنگین تر و جان من عزیزتر از این عزیزان رزمنده نیست. من باید تا پایان عملیات اینجا باشم." سرانجام شهید محلاتی، عبا و عمامه ایشان را برداشت و بر سر و دوش ایشان گذاشت و عصا را به دستش داده و او را عازم كرمانشاه كرد.