☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۱۸۲ قسمت دوم
💠3.خدا شناسى
حمد و سپاس خداوندى را سزاست كه همواره وجود داشت، پيش از آن كه كرسى يا عرش، آسمان يا زمين، جن يا انس، پديد آيند.
خداوندى كه ذات او را فكرها و عقل هاى ژرف انديش نتوانند بشناسند، و با نيروى انديشه اندازه اى براى او نتوانند تصوّر كنند. هيچ سؤال كننده اى او را به خود مشغول نسازد، و فراوانى عطا و بخشش از دارايى او نكاهد، براى ديدن به چشم مادّى نياز ندارد، و در مكانى محدود نمى شود. همسر و همتايى ندارد، و با تمرين و تجربه نمى آفريند، و با حواس درك نشود ، و با مردم مقايسه نگردد، خدايى كه بدون اعضاء و جوارح و زبان و كام با حضرت موسى عليه السّلام سخن گفت و آيات بزرگش را به او شناساند. اى كسى كه براى توصيف كردن پروردگارت به زحمت افتاده اى، اگر راست مى گويى جبرئيل و ميكاييل و لشكرهاى فرشتگان مقرّب را وصف كن، كه در بارگاه قدس الهى سر فرود آورده اند، و عقل هايشان در درك خدا، سرگردان و درمانده است، تو چيزى را مى توانى با صفات آن درك كنى كه داراى شكل و اعضاى و جوارح و داراى عمر محدود و أجل معيّن باشد. پس جز اللّه خدايى نيست كه هر تاريكى را به نور خود روشن كرد، و هر چه را كه جز به نور او روشن بود به تاريكى كشاند.
💠4.سفارش به تقوا و پند پذيرى از تاريخ
اى بندگان خدا شما را به پرهيزكارى و ترس از خدايى سفارش مى كنم كه بر شما جامه ها پوشانيد، و وسائل زندگى شما را فراهم كرد. اگر راهى براى زندگى جاودانه وجود مى داشت، يا از مرگ گريزى بود، حتما سليمان بن داوود عليه السّلام چنين مى كرد، او كه خداوند حكومت بر جنّ و انس را همراه با نبوّت و مقام بلند قرب و منزلت، در اختيارش قرار داد. امّا آنگاه كه پيمانه عمرش لبريز و روزى او تمام شد، تيرهاى مرگ از كمان هاى نيستى بر او باريدن گرفت، و خانه و ديار از او خالى گشت، خانه هاى او بى صاحب ماند، و ديگران آنها را به ارث بردند. مردم براى شما در تاريخ گذشته درس هاى عبرت فراوان وجود دارد كجايند عمالقه و فرزندانشان (پادشاهان عرب در يمن و حجاز) كجايند فرعون ها و فرزندانشان كجايند مردم شهر رس (درخت پرستانى كه طولانى حكومت كردند) آنها كه پيامبران خدا را كشتند، و چراغ نورانى سنّت آنها را خاموش كردند، و راه و رسم ستمگران و جبّاران را زنده ساختند كجايند آنها كه با لشكرهاى انبوه حركت كردند و هزاران تن را شكست دادند، سپاهيان فراوانى گرد آوردند، و شهرها ساختند
🌴🌴🌴
پسری بودم که در مسجد و پای منبرها بزرگ شدم.در خانواده ای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم.در دوران مدرسه و سالهای پایانی دفاع مقدس شب و روز ما حضور ما در مسجد بود.
سالهای آخر دوران دفاع مقدس،با اصرار و التماس و دعا و ناله به درگاه خداوند، سرانجام تونستم برای مدتی کوتاه حضور در جمع رزمندگان اسلام و فضای جبهه را تجربه کنم.راستی،من در اون زمان در یکی از شهرستانهای کوچک استان اصفهان زندگی میکردم.دوران جبهه و جهاد برای من خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند.
اما از آن روز،تمام تلاش خودم رو در راه کسب معنویت انجام میدادم.می دونستم که شهدا ،قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند.
جهاد اصغر همون جنگ با دشمن هست و جهاد اکبر جنگ با نفس اماره
البته اون زمان سن و سال من کم بود و فکر میکردم کار خوبی میکنم.نمی دونستم که اهل بیت ما هیچگاه چنین دعایی نکرده اند.اونها دنیا رو پلی برای رسیدن به مقامات عالیه در آخرت میدونستن.خسته بودم و سریع خوابم برد.نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خوندم و خوابیدم.بلافاصله دیدم جوان بسیار زیبایی بالای سرم ایستاده .از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم.با ادب سلام کردم.ایشان فرمود:با من چکار داری؟چرا اینقدر طلب مرگ میکنی؟هنوز نوبت شما نرسیده
فهمیدم ایشان حضرت عزرائیل هستن.ترسیده بودم.اما با خودم گفتم:اگر ایشون اینقدر زیبا و دوستداشتنی هستن پس چرا مردم از او میترسند؟میخواستند برن که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم منو ببرند.التماسهای من بی فایده بود.با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سر جایم و گویی محکم به زمین خوردم!!
در همان عالم خواب ساعتم رو نگاه کردم راس ساعت 12 ظهر بود.هوا روشن بود.موقع زمین خوردن نیمه چپ بدن من به شدت درد گرفت.در همون لحظات از خواب پریدم.نیمه شب بود.میخواستم بلند شم اما نیمه چپ بدن من شدیدا درد داشت
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۱۸۲ قسمت اول
(يكى از ياران امام، نوف بكّالى نقل كرد كه امام در سال 40 هجرى در اواخر زندگى خود در شهر كوفه بر روى سنگى كه جعدة بن هبيره مخزومى آماده كرد ايستاد، در حالى كه پيراهنى خشن از پشم بر تن، و شمشيرى با ليف خرما بر گردن، و كفشى از ليف خرما در پا، و بر پيشانى او پينه از كثرت سجود آشكار بود فرمود:)
💠1.ستايش پروردگار سبحان
ستايش خداوندى را سزاست كه سر انجام خلقت، و پايان كارها به او باز مى گردد. خدا را بر احسان بزرگش، و برهان آشكار، و فراوانى فضل و آنچه بدان بر ما منّت نهاده است مى ستاييم، ستايشى كه حق او را اداء كند، و شكر شايسته او را به جا آورد، به ثواب الهى ما را نزديك گرداند و موجب فراوانى نيكى و احسان او گردد. از خدا يارى مى طلبيم، يارى خواستن كسى كه به فضل او اميدوار، و به بخشش او آرزومند، و به دفع زيانش مطمئن،
و به قدرت او معترف، و به گفتار و كردار پروردگار اعتقاد دارد. به او ايمان مى آوريم، ايمان كسى كه با يقين به او اميدوار، و با اعتقاد خالص به او توجّه دارد، و با ايمانى پاك در برابرش كرنش مى كند، و با اخلاص به يگانگى او اعتقاد دارد، و با ستايش فراوان خدا را بزرگ مى شمارد، و با رغبت و تلاش به او پناهنده مى شود.
💠2.راههاى خداشناسى
خدا از كسى متولّد نشد تا در عزّت و توانايى داراى شريك باشد، فرزندى ندارد تا وارث او باشد، وقت و زمان از او پيشى نگرفت ، و زيادى و نقصان در او راه ندارد، خدا با نشانه هاى تدبير استوار، و خواسته هاى حكيمانه در خلق نظام احسن، در برابر غفلت ها، آشكارا جلوه كرده است. از نشانه هاى آفرينش او، خلقت آسمان هاى پا بر جا بدون ستون و تكيه گاه است. آسمانها را به اطاعت خويش دعوت و آنها بدون درنگ اجابت كردند، اگر اقرار آسمان ها به پروردگارى او، و اعترافشان در اطاعت و فرمانبردارى از او نبود، هرگز آسمان ها را محل عرش خويش و جايگاه فرشتگان، و بالا رفتن سخنان پاك و اعمال نيك و صالح بندگانش قرار نمى داد.
ستارگان را نشانه هاى هدايتگر بيابان ماندگان سرگردان قرار داد تا به وسيله آنها راهنمايى شوند، ستارگانى كه پرده هاى تاريك شب مانع نور افشانى آنها نمى گردد، و نمى تواند از نور افشانى و تلألؤ ماه در دل آسمان جلوگيرى كند. پس پاك است خدايى كه پوشيده نيست بر او سياهى تيره و تار بر روى ناهموارى هاى زمين، و قلّه هاى كوتاه و بلند كوه ها، و نه غرّش رعد در كرانه آسمان، و نه درخشش برق در لابلاى ابرها، و نه وزش بادهاى تند و طوفان، و نه ريزش برگ ها بر اثر بارش باران، و نه محل سقوط قطرات باران، و نه مسير كشيده شدن دانه ها به وسيله مورچگان، و نه غذاهاى كوچك ناديدنى پشّه ها، و نه آنچه كه در شكم حيوانات مادّه در حال رشد است (خدا به همه آنها آگاه است)
🌴🌴🌴
خواب از چشمانم رفت.این چه رویایی بود؟واقعا من حضرت عزرائیل رو دیدم؟ایشان چقدر زیبا بود؟!
روز بعد از صبح زود دنبال کار سفر بودم.همه سوار اتوبوس بودند که متوجه شدم رفقای من،حکم سفر را از سپاه شهرستان نگرفته اند.سریع موتور پایگاه را روشن کردم و با سرعت به سمت سپاه رفتم.در مسیر برگشت ، سر یک چهار راه راننده پیکان بدون توجه به چراغ قرمز جلو اومد و از سمت چپ با من برخورد کرد.اونقدر حادثه شدید بود که من پرت شدم روی کاپوت ماشین و پشت پیکان روی زمین افتادم.نیمه چپ بدنم به شدت درد میکرد.راننده پیکان پیاده شد و بدنش مثه بید می لرزید.فکر کرد من حتما مرده ام.یه لحظه با خودم گفتم:پس جناب عزرائیل به سراغ ما هم آمد.آنقدر تصادف شدید بود که فکر کردم الان روح از بدنم خارج میشه.به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم.ساعت دقیقا 12 ظهر بود !! نیمه چپ بدنم خیلی درد میکرد
بعد از اون فهمیدم که تا در دنیا فرصت هست باید برای رضای خدا کار انجام دهم و دیگر حرفی از مرگ نزنم.هر زمان صلاح باشه خودشون به سراغ ما خواهند اومد.اما همیشه دعا میکردم که مرگم با شهادت باشه.
در اون ایام تلاش بسیاری کردم تا مانند برخی رفقایم وارد تشکیلات سپاه پاسدارن بشم.اعتقاد داشتم که لباس سبز سپاه همون لباس یاران آخرالزمانی امام غائب عج الله تعالی فرجه است
تلاشهای من بعد چند سال محقق شد و پس از گذروندن دوره های آموزشی ،در اوایل دهه هفتاد وارد مجموعه سپاه پاسداران شدم.این را هم باید اضافه کنم که من از نظر دوستان و همکارانم،یک شخصیت شوخ،ولی پرکار بودم.یعنی سعی میکردم کاری که به من واگذار شده را درست انجام بدم.اما همه رفقا می دونند که حسابی اهل شوخی و بگو بخند و سرکار گذاشتن هستم.
--••🌹••--
📜 #وصيت_نامه شهيد #جواد_جليلی
بسم الله الرحمن الرحيم
درود خداوند متعال بر تو باد اي رهبر عالي قدر و بزرگوار سلام شهيدان ايران ...حسين جان! جوانان ما در جبهه ها به ياد تو سينه هاي خود را جلوي گلوله هاي سبك و سنگين قرارمي دهند و جان خود را مي دهند پروردگارا من مي دانم تو ما را خلق كردي و تو به ما جان داده اي....خداوندا مرا ياري كن اگر تو ياري نكني ياوري جز تو ندارم و اي مردم مسلمان اين خون پاك شهيدان است كه پيچ و خم قلاب را صاف و هموار مي كند كه شايد با ريخته شدن اين خونهاي پاك كساني كه در ناداني هستند بهراه الله نماينده شوند و از شما مردم مسلمان و دوستان و آشنايان تقاضا مي كنم كه با انقلاب به حالت سستي برخورد نكنيد انقلاب هدف بزرگي را دنبال كرده است و از شما مي خواهم كه جلوگيري از فرزندان خود نكرده و بگذاريد راهي راه مي خواهند بروند و اگر كسي مانع از رفتن فرزندش به جبهه هاي جنگ شود به خدا قسم مسئول است..... خدايا تو را شكر مي كنم كه به من قدرت تشخيص حق از باطل را دادي و خدايا تو را شكر مي كنم كه رهبرم را شناساندي كه به من.
#یک_لقمه_تفکر
🍃 #حجاب زمانی زیباست که با #حیا عجین شده باشد.
🍂 حیا که نداشته باشی چادر سیاه هم محجبه ات نمیکند.
✋️حضورمان در فضای مجازی بیفایده است اگر ندانیم دشمن حیائمان را نشانه گرفته است
🔥 شیطان به من #محجبه نمی گوید چادرت را بردار چون میداند این کار را نخواهم کرد.
🙆 می گوید عکست را در معرض دید نامحرم قرار بده.
📷 میگوید شوخی و صحبت با نامحرم در این فضا اشکالی ندارد.
🙈 میگوید با ناز و ادا صحبت کردن در پست ها و نظرها بی اشکال است.
😎 میگوید دلبری از پسرهای مذهبی در #فضای_مجازی اشکالی ندارد.
❌ می گوید تو عکسی که میخواهی را بگذار. طوری که دوست داری صحبت کن و بیخیالِ حیا و عفتت...
✍️ و اینطور میشود که کم کم شاهد کم شدن حیائمان می شویم و امان از روزی که حیا برود....
❌ مراقب گروه های #گپ باشیم . این روزها شاهد گروه های گپ زیادی در ایتا هستیم . بدون رعایت اخلاق و ...
#یا_اباصالح_مهدی_عج❤️
مهدیا منتظرانت همہ در تاب و تبند
همہ ی اهل جهان جمله گرفتار شبند
چو بیایی غم و ظلمت برود از عالم
شاد گردد دل آنان که گرفتار غمند ..
#یامهدی_عج_ادرکنی✋
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#فرجمولاصلوات
🌷🌷🌷
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun🌴🕊
🕊🕊
🕊🕊🕊