eitaa logo
سبک زندگی
52.5هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
5.8هزار ویدیو
61 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/B47k.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
19.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧓🧕 تربیت ؛ خرج داره...! 👨‍🏫 دکتر سعید عزیزی 🖤🖤🖤🖤🖤 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 شبانی 🔸 امام صادق علیه السلام فرمود: از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدند: چه ثروتی بهتر از ثروت های دیگر است؟ فرمود: پس از کشاورزی، مردی که دارای گوسفندانی باشد و آنها را چوپانی کند و به جاهای حاصلخیز ببرد و نماز برپا کند و زکات بپردازد. پس از گوسفند، گاو، که هر صبح و شام خیر و برکت دارد. 📚فروع کافی/ج 5 /ص605 🖤🖤🖤🖤🖤 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
آرامش انسان در اثر انتظار فرج.mp3
250.4K
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ ㅤ❚❚ ㅤ▷ㅤ ↻ |⇦• آرامش انسان در اثر انتظار فرج 👤 مقام معظّم 🖤🖤🖤🖤🖤 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر سهیلا سامی، فوق تخصص مغز و اعصاب در هانوفر آلمان: از کودکی علاقه‌مند حفظ قرآن بودم 🖤🖤🖤🖤🖤 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
13.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴«ما برای خواندن این قصه عشق به خاک، رنج دوران برده ایم‌.» 🔸دو سال بعد از اتمام جنگ، در بیست و ششم مرداد سال ۱۳۶۹، طی تبادل اسرا، اولین گروه از اسرای ایرانی زندان های رژیم بعث عراق، به خاک ایران برگشتند 🎙موسیقی متن بوی پیراهن یوسف اثر ماندگار استاد مجید انتظامی
6.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باید همه‌ی گذشته‌ت رو بهم بگی! اصلا کسی حق نداره گناهش رو پیش کسی اعتراف کنه! اعتراف به گناه فقط پیش خدا 🖤🖤🖤🖤🖤 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 چرا بچه‌ها مسائل دینی رو قبول نمی‌کنند؟! ✔️ 🖤🖤🖤🖤🖤 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
⭕️ آغاز بازگشت آزادگان سلحشور از عراق پس از سال ها اسارت 🔻روز 26 مرداد سال 1369، میهن اسلامی شاهد حضور آزادگان سرافرازی بود که پس از سال ها اسارت در زندان های مخوفِ رژیم بعث عراق، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود گذاشتند. 🔹 در این میان ستاد رسیدگی به امور آزادگان که در چند روز قبل‌تر تشکیل شده بود، به تبادل انبوه اسرا پرداخت. این ستاد با همراهی دیگر دستگاه ها، تبادل حدود چهل هزار آزاده را با همین تعداد اسیر عراقی انجام داد. 💠 آزادگان سرافراز ایرانى از چند نقطه مرزى با تشریفات وارد کشور شدند و نخستین واکنش آنان، بوسه بر خاک ایران و ریختن اشک شوق بود. زیارت مرقد مطهر حضرت امام خمینى(ره) و بیعت با حضرت آیت ‏الله خامنه ‏اى، از نخستین برنامه ‏ها و اقدامات مشترک آزادگان سرافراز ایرانى بود. 🔶 مقام معظم رهبرى درباره آزادگان چنین فرموده ‏اند: «یکى از چیزهایى که شما را، دلهایتان را زنده نگه میداشت، پر امید نگه می‏داشت، یاد آن چهره و روحیه پرصلابت امام عزیزمان بود. آن ‏بزرگوار هم خیلى به یاد اسرا بودند. حال پدرى را که فرزندانش به این شکل از او دور شده باشند، راحت میشود فهمید. 🖤🖤🖤🖤🖤 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
💅همه ی دغدغه اش شده بود ظاهرش. 👧🏻دختر کوچکش می گفت: مامان میای فقط یه کوچولو با هم بازی کنیم؟ اما مادر... سه ساعت بود که جلوی آینه مشغول آرایش بود، آخر قرار بود یک ساعت برود بیرون! می گفت: یک لحظه آرام باش! مگر نمی بینی دارم آرایش می کنم؟! مدتها بود که همسرش میخواست ماشین قدیمی اش را عوض کند، اما نمی توانست، چون او حتماً باید هر ماه به آرایشگاه می رفت و خرج های آنچنانی می کرد. هر هفته سر این موضوع با همسرش دعوا بود. همین چند وقت پیش ابرویش را یک مدلی زده بود ولی حالا باید می رفت آرایشگاه و عوضش می کرد، چون مدل دیگری مد شده بود. یک روز نبود که به شکل بینی اش فکر نکند. همه ی فکر و ذکرش شده بود اینکه یک جوری پولی جور کند تا بتواند عملش کند. حاضر نبود حتی یک بچه ی دیگر بیاورد، چون شنیده بود "با هر بچه زیبایی آدم کم می شود". زیبایی برای زندگی بود، اما او زندگی می کرد برای زیبایی. ⏱️اما زمان را نمی توان با لوازم آرایشی نگه داشت. یک روز که بین همه ی این هیاهو ها رفت جلوی آینه، دید هر کرم پودری می زند، هر چقدر رژ را روی لبش خالی می کند، هر خط چشمی که می کشد... آن آدم قدیم نمی شود. یک دفعه به خودش آمد و تازه فهمید چه اتفاقی افتاده... ۶۰ ساله شده بود . .  . لب و لوچه اش آویزان شد... از آینه کمی فاصله گرفت. تک دخترش دیگر نیازی به همبازی نداشت و حالا سر زندگی اش بود. همسرش پیر شده بود و دیگر حرفی از ماشین جدید نبود. خبری از سر و صدای نوه ها و عروس ها و داماد ها هم نبود. آری آخر "با هر بچه از زیبایی آدم کم می شود"... یاد نماز هایش افتاد... نماز هایی که هر بار به یک بهانه آنها را نخوانده بود. یک بار به خاطر پودر ها و کرم های روی صورتش، یک بار به بهانه ی لاک ناخنش، یک بار... نگاهش از توی آینه افتاد به کتاب های دست نخورده ی توی قفسه. 📖و بعد نگاهش خورد به قرآن. اشک توی چشم هایش جمع شد... یاد روزی افتاد که آیه ی عفاف را دیده بود، همان آیه ای که تویش خدا با مهربانی گفته بود زن‌ها زینتهایشان را آشکار نکنند... یک لحظه به فکر فرو رفت. معلوم نبود با آرایش هایش برای نامحرمان، چند زندگی را سرد کرده بود. معلوم نبود. به مد های روز که روزی همه ی دنیایش بودند فکر کرد. یک لحظه حالش از فکر کردن به کلمه ی "مد" بد شد. اصلا چه کسی مد ها را تعیین می کرد؟ چه کسی برای ۳۰_۴۰ سال از زندگی او تصمیم گرفته بود؟ چرا باید به حرفِ کسی که نمی دانست کیست، دست توی ظاهر خدادادی اش می برد؟ چرا وقتی برای علم و اندیشه اش نگذاشته بود؟ چرا از زیبایی اش به جای خانه برای بیرون از خانه استفاده کرده بود؟ پس چرا برای زیبا کردنِ "روحش" کاری نکرده بود؟... 🪞دوباره در آینه به خودش نگاه کرد. او تمام زندگی اش را برای زیبایی گذاشته بود و حالا زیبایی از دستش رفته بود. راه توبه همیشه باز بود. اما با خودش گفت:... کاش این ۶۰ سال زندگی ام را کمی بیشتر صرف "زندگی کردن" می کردم! ؟ 🖤🖤🖤🖤🖤 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
خواص عاشورایی: عبدالله و عبدالرحمن غِفاری 🔻 عبدالله و عبدالرحمن بن عَزرَه غِفاری، دو برادر از بزرگان و افراد شجاع کوفه و از یاران امام حسین علیه السلام بودند که در حادثه کربلا حضور داشتند. 🔹 روز عاشورا، در شرایط سخت نبرد و هجوم همه جانبه دشمن گریان نزد امام علیه السلام آمدند. حضرت پرسید: سبب گریه شما چیست؟ عرض کردند: جانمان به فدایت، به حال خویش نمی‌گرییم. 💎 می‌بینیم دشمن شما را احاطه نموده و ما نمی‌توانیم سودی به شما برسانیم. امام فرمود: خدا به شما پاداش پرهیزکاران عطا فرماید. سپاس هر دو به نبرد پرداختند تا سرانجام به فیض شهادت رسیدند. 📚تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۲ _ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۶۸ 🖤🖤🖤🖤🖤 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸 یک پیشنهاد مهم و پرثواب برای بزرگان فامیل🔸 صلۀ رحم فراموش شده! اگر کسی می‌تواند، یک مهمانی بدهد و همۀ فامیل و [حتی] افراد دور و قدیمی که سال به سال همدیگر را نمی‌بینند را دعوت کند. این از هر چیز ثوابش بیشتر است. مثلاً شما هستید؛ وقتی دعوت کنید، همه می‌آیند. اگر می‌خواهید کار خیر کنید، این را کار خیر حساب کن. یک شام بدهد به اینها و آنوقت اینها بنشینند و با هم صحبت کنند. می‌دانید چقدر اجر دارد؟ به یک کسی خبر داده بودند که عمرت دارد تمام می‌شود. منتظر بودند برود. بعد به آن پیامبر گفتند ایشان زنده هست. گفت خبر داده بودند که ایشان مرگش نزدیک است. برویم از او بپرسیم تو چکار کردی. از او پرسیدند: «فلان روز تو چه‌کار کردی؟» گفت: «صله رحم کردم. یک رحمی از قدیم داشتیم، رفتم به عیادتش و چیزی برایش بردم». گفت: «سی سال به عمرت اضافه شد». این واقعیت است. این صله‌رحم از هر دکتری، از هر دارویی، از هر حفظ الصحه‌ای برای طول عمر اثرش بیشتر است. انجام بدهید و نتیجه‌اش را هم ببینید. 🖤🖤🖤🖤🖤 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et