eitaa logo
🌺 زندگی قرآنی 🌺
1.7هزار دنبال‌کننده
569 عکس
534 ویدیو
2 فایل
با معارف قرآنی، مشكلات حل میشود. قرآن راه‌حل معضلات زندگی بشر را به فرزندان آدم هدیه میكند؛ این وعده‌ی قرآنی است... اقا سید علی @Rabia_lghoolob وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ...
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹خدای ابراهیم علیه السلام🔹 ابراهیم علیه السّلام که برهان و دلیل خود را تمام کرده بود، بیزاری و انصراف از خدایان قوم را آشکار کرد و بحث را به معبود حقیقی که شایسته خضوع و خشوع و سزاوار پرستش است کشاند و گفت: «من آن خدایی را پرستش می کنم که آسمانها و زمین را خلق کرده و من از زمره مشرکان نیستم.» ستاره پرستان در این حادثه ناگهانی که ابراهیم برایشان بوجود آورده بود و آنان را به طرف خویش خوانده بود به مباحثه پرداختند، شاید بتوانند ابراهیم را به عقیده خود بازگردانند و او را با قوم موافق و همراه سازند، لذا ابراهیم در جواب آنان گفت: آیا با من درباره خدای یکتا احتجاج می کنید؟ حال آنکه خدا مرا به راه راست هدایت کرده و از شرک و گمراهی رهانیده است. ستاره پرستان ابراهیم را از غضب خدایان خویش ترساندند، و او را از بلایی که از ستارگان به وی می رسد بیم دادند و گفتند: اگر از عبادت ستارگان سرپیچی کردی و آنان را تواضع ننمودی، مورد خشم آنان قرار می گیری. ولی ابراهیم به هشدار ستاره پرستان گوش نداد و دعوت آنان را نپذیرفت. ابراهیم علیه السّلام تعجب کرد که قوم او را از چیزی می ترسانند که ضرری از آن ظاهر نمی گردد و همه مردم از آنها ایمن هستند و مالک ضرر و نفعی نیستند، ولی خود از شرک به خدا بیم و باک ندارند و از خدا نمی ترسند، در صورتی که حق آن بود که از خدای یکتا و کیفر او بترسند، زیرا گناه بزرگی را مرتکب شده اند و در جهلی عمیق فرو رفته اند و اگر به کفر خویش ادامه دهند به حق شایسته عذاب و جهنم هستند. منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ----------------🌱🪴🌱------------- با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن کریم شریک شوید... 👇👇👇 ═✧❁🌸❁✧═ 🌱 @Zendegiqurane ═✧❁🌸❁✧═
✨•••••••• قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹 مکر زلیخا در جلب توجه یوسف علیه السّلام «۱»🔹 آنگاه که آتش عشق در جان زلیخا مشتعل شد و جسم او را رنجور ساخت، اندیشید که هوای نفس خویش را پاسخ گوید و با لباس فریب، یوسف را به سمت خود جذب کند ولی درعین حال خود را ذلیل و خوار نسازد و از تخت جلال فرود نیاید، لذا دامهای حلیه را بر سر راه یوسف گسترد و با دلبری و طنازی خود را بر یوسف عرضه داشت. شاید روح او را تسخیر کند و هوا و هوس را در مغزش شعله ور سازد. گرچه زلیخا با ایما و اشاره به فریب یوسف همت گماشت ولی یوسف از اشاره ها و کنایات وی چشم پوشید و از زیبایی اندام و گرمی بازار جمال او صرف نظر کرد، زیرا شخصیت یوسف شرف، تقوی و پاکدامنی را از نیاکان خود به ارث برده، میل به حرام نمی کند و متوجه گناه و معصیت نمی شود. (ادامه دارد...) منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى ----------------🌱🪴🌱------------- با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن شریک شوید... 👇👇👇 ═✧❁🌸❁✧═ 🌱 @Zendegiqurane ═✧❁🌸❁✧═
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹ماجرای گاو بنی اسرائیل «۱»🔹 در بین بنی اسرائیل پیرمردی از بندگان شایسته خدا زندگی می کرد که سالهای زیادی از عمرش سپری شده بود و احساس می کرد که مرگ او نزدیک است، او پیرمردی صالح بود که فریب زر و زیور دنیا را نخورده و امید و اعتماد او به خدا همچنان برقرار بود. افتخار کثرت مال و اولاد او را به بازی نگرفته بود، او از مال دنیا تنها گاو ماده ای داشت که آن را هر روز برای چرا به بیشه می برد و سپس با دلی پاک و قلبی آکنده از خلوص با خدای خود مناجات می کرد و می گفت: بارخدایا این گاو را به امانت بدست تو سپردم، تا پس از اینکه پسر صغیرم بزرگ شد به او بازگردانی! این فکر و این آرزوی بزرگ که به امید یاری خدا تقویت شده بود همواره در ذهن پیرمرد دور می زند تا اینکه او از دنیا رفت و از وی تنها همین گاو برای فرزند یتیم او باقی ماند. کودک یتیم به چراندن گاو ادامه داد و امید و توکلی که از پدر به ارث برده بود برای او سرمایه ای گران بود و او را در این راه به جلو می راند، هرچند که تنها وجود این گاو برای ادامه حیات فرزند کفایت نمی کرد، اما رحمت خدا باقی و باارزش تر است. در میان بنی اسرائیل پیرمرد دیگری زندگی می کرد که از ثروت سرشار و زندگی مرفه برخوردار بود و خدا به او پسر یگانه ای عنایت کرده بود و پس از مرگ پدر این ثروت بیکران به وی بازگشت، ولی فرزندان عموی این جوان چون از مال دنیا بی بهره بودند نسبت به او حسادت کردند و جوان را کشتند و طایفه دیگری را متهم ساخته و خون او را از این طایفه مطالبه نمودند. در پی این حادثه، آشوب و اختلافی بزرگ بپا شد و در این گیرودار بنی اسرائیل پناهگاه و مأمنی جز موسی نداشتند. پس نزد موسی علیه السّلام آمده و نزاع خود را مطرح ساختند و از وی خواهش کردند که حقیقت را آشکار سازد. موسی از خدای خود...(ادامه دارد) منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى ◉●◉✿ا✿◉●•◦ ----------------🌱🪴🌱------------- با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن شریک شوید... 👇👇👇 ═✧❁🌸❁✧═ 🌱 @Zendegiqurane ═✧❁🌸❁✧═