سردار شهید مهدی زینالدین:
«هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کنید، آنها شما را نزد اباعبدالله(ع) یاد میکنند..»
#شهید_زینالدین_
@Zendegiye_pooya
"بعضی آدمها دنيا رو زيبا ميکنند"؛
آدمايی که هروقت ازشون بپرسی
چطوری؟ ميگن خوبم.
وقتی بهشون زنگ میزنی و بیدارشون میکنی! میگن بیدار بودم! یا میگن خوب شد زنگ زدی...
وقتی ميبينن يه گنجشک داره رو زمين غذا ميخوره راهشون رو کج ميکنن که اون نپره اگه يخ ام بزنن، دستتو ول نميکنن بزارن تو جيبشون.
ادم هايی که با صد تا غصه تو دلشون بازم صبورانه پای درد دلات می شينن!
همينها هستند که دنيارا جای بهتری ميکنند؛
مثل آن راننده تاکسی ای که حتی اگر در ماشينش را محکم ببندی بلند ميگويد: روزخوبی داشته باشی...
آدمهايی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان ميشوی، رو بر نميگردانند.
لبخند ميزنند و هنوز نگاه ميکنند.
دوستهايی که بدون مناسبت کادو ميخرند و ميگويند اين شال پشت
ويترين انگار مال تو بود.
يا گاهی دفتر يادداشتی، کتابی..
آدمهايی که از سر چهارراه، نرگس نوبرانه
ميخرند و با گل ميروند خانه
کسانيکه غم هيچکس را تاب نمياورند
و تو رابه خاطرخودت ميخواهند و
خلاصه در یک کلام، بامعرفتن.
ای کاش میشد این ادم ها رو قاب کرد و به در و دیوار شهر زد.
@Zendegiye_pooya
امام على عليه السلام :
قِوامُ العَيشِ حُسنُ التَّقدِيرِ و مِلاكُهُ حُسنُ التَّدبيرِ ؛
امام على عليه السلام :
پايدارى زندگى به برنامه ريزى درست و وسيله رسيدن به آن ، مديريّت صحيح است .
. غررالحكم و دررالكلم ، ح 6807 .
@Zendegiye_pooya
✅یک روز میفهمیم زندگی دنیا اصلا زندگی نبوده!
✍ «يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي» انسان میگوید: ای کاش برای زندگیام چیزی پیش فرستاده بودم! انسان وقتی وارد صحرای قیامت و عالم آخرت میشود تازه میفهمد که زندگیاش آن است و این که در دنیا بوده اصلا زندگی نبوده بلکه جلسهی امتحان بوده. درست مثل یک دانشجو که ساعتی در جلسهی امتحان است و آن امتحان، سرنوشتش را در همهی عمر و برای دهها سال تعیین میکند. در اینجا تعبیر قرآن تعبیر عجیبی است، کأنه میخواهد بگوید قبل از اینجا اصلا زندگی نبود. «يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي» ای کاش برای زندگیام چیزی پیش فرستاده بودم.
👤 #شهید_مطهری
@Zendegiye_pooya
داستان مرد آهنگری ڪه با مبارزه با هوای نفس، از عمل حرام و تجاوز خودداری ڪرد و خداوند، آتش دنیا و آخرت را بر او حرام کرد. مردی از پرهیزکاران وارد مصر شد. آهنگری را دید که آهن تافته را با دست از کوره بیرون میآورد و حرارت آن به دست او هیچ تأثیری نداشت. با خود گفت این شخص یکی از بزرگان و اوتاد است. پیش رفت، سلام کرد و گفت: تو را به حق آن خدایی که در دست تو این کرامت را جاری کرده، دعایی درباره من بکن. آهنگر این حرف را که شنید، شروع به گریستن نمود. گفت: گمانی که درباره من کردی، صحیح نیست؛ من از پرهیزکاران و صالحان نیستم. ولی کرامتی که دیدی سببی دارد. آن مرد اصرار ورزید تا از علت امر مطلع شود.
آهنگر گفت: روزی بر در همین دکان مشغول کار بودم. زنی بسیار زیبا و خوشاندام که کمتر مانند او دیده بودم، جلو آمد و اظهار فقر و تنگدستی شدیدی کرد. من دل به رخسار او بستم و شیفته جمالش شدم و از او تقاضای نامشروعی کردم و گفتم هرچه احتیاج داشتی، برمیآورم. او گفت: از خدا بترس؛ من اهل چنین کاری نیستم. گفتم: در این صورت، برخیز و برو. برخاست و رفت. طولی نکشید دومرتبه بازگشت، گفت: همانقدر بدان که تنگدستی طاقتفرسا مرا وادار کرد به خواسته تو پاسخ دهم.من دکان را بسته، با او به خانه رفتم. وقتی وارد اتاق شدیم، دیدم مانند بید میلرزد. پرسیدم: از چه میترسی که اینقدر به لرزه افتادی؟ گفت: هماکنون خدا شاهد و ناظر ماست؛ چگونه نترسم. اگر رهایم سازی از خدا خواهم خواست تو را با آتش دنیا و آخرت نسوزاند. از تصمیم خود منصرف شدم، احتیاجاتش را برآوردم. با شادی و سرور زیادی به منزل خود برگشت.
همان شب در خواب دیدم بانویی بزرگوار به من فرمود: «خدا پاداش نیکویی به تو عنایت کند». پرسیدم: شما کیستید؟ گفت: «من مادر همان دخترکم که نیازمندی، او را به سوی تو کشانید، ولی از ترس خدا رهایش کردی. اینک از خداوند میخواهم که در آتش دنیا و آخرت تو را نسوزاند». گویا آن زن از بستگان رسول خدا بوده و دعای مادرش در حقم مستجاب شد و حرارت آتش در من تأثیر ندارد.
@Zendegiye_pooya
کسی که تنها به عقلش اعتماد کند
گمراه میشود
کسی که تنها به مالش اعتماد کند
کم می آورد
کسی که تنها به منصبش اعتماد کند
خوار میشود
کسیکه تنها به مردم اعتماد کند
خسته می شود
امّا کسی که تنها بر خدا اعتماد کند
نه گمراه میشود
نه کم می آورد
نه خوار میشود و نه خسته ميشود!!
@Zendegiye_pooya