eitaa logo
زندگی پویا
1.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
26 فایل
آزادهِ آزاد،اما دراُوج بندگی ...تاخدااا... لینک کانال استیکرمون @ESTIKER11o کپی آزاد ، خواستی یه صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام على عليه السلام : قِوامُ العَيشِ حُسنُ التَّقدِيرِ و مِلاكُهُ حُسنُ التَّدبيرِ ؛ امام على عليه السلام : پايدارى زندگى به برنامه ريزى درست و وسيله رسيدن به آن ، مديريّت صحيح است . . غررالحكم و دررالكلم ، ح 6807 . @Zendegiye_pooya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅یک روز می‌فهمیم زندگی دنیا اصلا زندگی نبوده! ✍ «يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي» انسان می‌گوید: ای کاش برای زندگی‌ام چیزی پیش فرستاده بودم! انسان وقتی وارد صحرای قیامت و عالم آخرت می‌شود تازه می‌فهمد که زندگی‌اش آن است و این که در دنیا بوده اصلا زندگی نبوده بلکه جلسه‌ی امتحان بوده. درست مثل یک دانشجو که ساعتی در جلسه‌ی امتحان است و آن امتحان، سرنوشتش را در همه‌ی عمر و برای ده‌ها سال تعیین می‌کند. در این‌جا تعبیر قرآن تعبیر عجیبی است، کأنه می‌خواهد بگوید قبل از این‌جا اصلا زندگی نبود. «يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي» ای کاش برای زندگی‌ام چیزی پیش فرستاده بودم. 👤 @Zendegiye_pooya
داستان مرد آهنگری ڪه با مبارزه با هوای نفس، از عمل حرام و تجاوز خودداری ڪرد و خداوند، آتش دنیا و آخرت را بر او حرام کرد. مردی از پرهیزکاران وارد مصر شد. آهنگری را دید که آهن تافته را با دست از کوره بیرون می‌آورد و حرارت آن به دست او هیچ تأثیری نداشت. با خود گفت این شخص یکی از بزرگان و اوتاد است. پیش رفت، سلام کرد و گفت: ‌تو را به حق آن خدایی که در دست تو این کرامت را جاری کرده، دعایی درباره من بکن. آهنگر این حرف را که شنید، شروع به گریستن نمود. گفت: گمانی که درباره من کردی، صحیح نیست؛ من از پرهیزکاران و صالحان نیستم. ولی کرامتی که دیدی سببی دارد. آن مرد اصرار ورزید تا از علت امر مطلع شود. آهنگر گفت: روزی بر در همین دکان مشغول کار بودم. زنی بسیار زیبا و خوش‌اندام که کمتر مانند او دیده بودم، جلو آمد و اظهار فقر و تنگ‌دستی شدیدی کرد. من دل به رخسار او بستم و شیفته‌ جمالش شدم و از او تقاضای نامشروعی کردم و گفتم هرچه احتیاج داشتی، برمی‌آورم. او گفت: از خدا بترس؛ من اهل چنین کاری نیستم. گفتم: در این صورت، برخیز و برو. برخاست و رفت. طولی نکشید دومرتبه بازگشت، گفت: همان‌قدر بدان که تنگ‌دستی طاقت‌فرسا مرا وادار کرد به خواسته‌ تو پاسخ دهم.من دکان را بسته، با او به خانه رفتم. وقتی وارد اتاق شدیم، دیدم مانند بید می‌لرزد. پرسیدم: از چه می‌ترسی که این‌قدر به لرزه افتادی؟ گفت: هم‌اکنون خدا شاهد و ناظر ماست؛ چگونه نترسم. اگر رهایم سازی از خدا خواهم خواست تو را با آتش دنیا و آخرت نسوزاند. از تصمیم خود منصرف شدم، احتیاجاتش را برآوردم. با شادی و سرور زیادی به منزل خود برگشت. همان شب در خواب دیدم بانویی بزرگوار به من فرمود: «خدا پاداش نیکویی به تو عنایت کند». پرسیدم: شما کیستید؟ گفت: «من مادر همان دخترکم که نیازمندی، او را به سوی تو کشانید، ولی از ‌ترس خدا رهایش کردی. اینک از خداوند می‌خواهم که در آتش دنیا و آخرت‌ تو را نسوزاند». گویا آن زن از بستگان رسول خدا بوده و دعای مادرش در حقم مستجاب شد و حرارت آتش در من تأثیر ندارد. @Zendegiye_pooya
کسی که تنها به عقلش اعتماد کند گمراه میشود کسی که تنها به مالش اعتماد کند کم می آورد کسی که تنها به منصبش اعتماد کند خوار میشود کسیکه تنها به مردم اعتماد کند خسته می شود امّا کسی که تنها بر خدا اعتماد کند نه گمراه میشود نه کم می آورد نه خوار میشود و نه خسته ميشود!! @Zendegiye_pooya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- ڪاسہ‌دلمان‌لبریزبے‌توبودن‌است ماشڪیبایۍ‌زینب‌نداریم‌آقاجان... @Zendegiye_pooya
گاهی برای رها شدن از زخم‌های زندگی باید بخشید و گذشت میدانم که بخشیدن کسانی که از آنها زخم خورده ایم، سخت ترین کار دنیاست.... ولی تا زمانی‌که هر صبح چشمان خود را با کینه باز کنیم و آدمهای،خاطرات تلخ را زنده نگهداریم و در ذهن خود هر روز محاکمه‌شان کنیم رنگ آرامش را نخواهیم دید گاه چشم ها را باید بست و از کنار تمام بد بودن‌ها گذشت @Zendegiye_pooya