eitaa logo
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
2.8هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
229 فایل
☎️ تلفن تماس: ۳۴۶۴۲۰۷۲- ۰۲۶ 👥 ارتباط با مدیریت کانال: @admin_zeynabiyeh غنچه های زینبی: @ghonchehayezeynabi ریحانه الزینب: @reyhanatozeynab بنات الزینب: @banatozeynab فروشگاه: @zendegi_salem_zeynabiyehgolshahr کتابخانه: @ketabkhaneh_zeynabiyeh
مشاهده در ایتا
دانلود
30.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖: 🔰 چقدر رو می‌شناسی؟ آیا ایشون در اسباب بازی خلاصه میشن؟! ◾️ گزیده سخنرانی صفر ۱۴۰۱ روز شهادت حضرت رقیه 🎙سخنرانی سرکارخانم شامی زاده ♨️ جهت دریافت فایل صوتی سخنرانی به کانال صوتی ما در پیام رسان بله بپیوندید: https://ble.ir/zeynabiyehgolshahrkaraj 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : خون دل، اشک دیده آوردم جان بر لب رسیده آوردم بر بدنهای چاک چاک، خبر از سران بریده آوردم…  🏴 تا اربعین سیدالشهدا علیه السلام ۳ روز باقیست… 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
: 💠 سفرنامه اربعین. قسمت ششم: مثل دیروز بیهوش شدیم ... با صدای یکی از همسفران از خواب بیدار شدم ساعت ۸ بود ... بقیه تر... بزور بیدارشون کردیم و راه افتادیم ... تا ۱۴۴ که رسیدیم گرما شدید شد نمیشد ادامه داد. لذا رفتیم تو یه و استراحت و حمام و شستن لباس... بعد استراحت دوباره غروب حرکت کردیم.برای نماز مغرب رسیدیم عمود ۲۸۵ آقای و سید رضا نریمانی برنامه داشتند. نماز مغرب جماعت را خوندیم ... خیلی بودیم. یکی از همسفران رفت و بادو تا سینی برگشت... یکی ساندویچ و یکی هم پر چای و دم نوش یادم رفت بگم دیشب تو روی خیلی روی نیت و امام صادق علیه السلام فکر کردم... ساعت ۸ که از خواب بیدار شدم برای بچه ها گفتم. شب‌های پیاده روی را خیلی دوست دارم وقت مناسبی برای تفکر هست. به بچه ها هم کردم روی چند تا موضوع فکر کنند. بعد از برنامه دیشب میخواستم راه بیفتیم ولی بچه ها نداشتند . خوابیدیم و بعد نماز صبح راه افتادیم. خیلی هوا خوب بود، اول صبحانه را خوردیم و بعد شروع کردیم به پیاده روی تازه زیارت تمام شد که یهو دیدم همه گم شدند . نمیدونم من گم شده بودم . خلاصه یهو از جمع ۲۰ نفره دیدم سه نفر با من ماندند. البته شایدم من تند رفته بودم. یا آنها کرده بودند. خیلی معطل شدم تا شاید پیداشم ولی هیچ خبری نبود، از اینکه کسی من را پیدا کنه... بدتر از همه اینکه گوشی و پول و همه چیزتوی کیفم گذاشته بودم و کیف را هم به رسم یکی از همسفران ازم گرفته بود و حالا من تو کشور مونده بودم ..‌. به هر حال با سه نفر حرکت کردم و تو افکارم شدم ... چه خوبه که اینجا بی هیچ عجله ای تو مسیر پیاده روی فکرکردن به چیزهایی را داری که قبلانداشتی ..‌. به خودت به..‌. به رابطه هایی که شاید نیاز به اصلاح داره مثل با خدا و امام و ..‌. بعد از صد تا عمود دیگه دوباره کمی همسفرهای گم شده بودم ولی فایده نداشت . تصمیم گرفتیم بیاییم سر جایی که قرار گذاشتیم. خواستیم کمی ماشین سوار شیم ولی کو ماشین ... چون هوا شده بود همه به سمت ماشین سوار شدن رفته بودند لذا پیدا نشد. کمی که شدم .. خسته شدم ... علیرغم اینکه برای این موارد مزاحم اهل بیت نمیشم ولی یواشکی گفتم یا ع یه کاری کن.. یه ماشین کولر دار... از همه جا عرق سرازیر بود... اصولاً من معتقدم ما امام هستیم و او به هر نحو که بهترین هست از ما پذیرایی می‌کند لذا اینکه ماشین و غذا و ... درخواست کردن از امام نوعی ادبیه... ولی با شرمندگی در خواست کردم و زود هم شد .. وقتی به محض نشستن توماشین راننده کولر بالا سرم را روشن کرد ... بیشتر شدم و از حضرت تشکر کردم ... شرمنده از اینکه چقدر عنایت میکنند... 🔹 به قلم یک زائر اربعین. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
⚜ بسم الله الرحمن الرحیم ⚜
🔖 ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيم آن‌وقت، دربارۀ نعمت‌هایی که خدا به شما داده است، بازخواست می‌شوید. تکاثر_۸ 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : 💠 موکب رسانه ای اربعین. انقدر قدرتمند بودی که حتی زیر عکس هایت هم، ماشین های نابود شده ی داعش با پلاک سعودی است.... جایت عجیب خالی است، سردار! 📸 شما هم میتونید حس و حال و خاطرات اربعین ۱۴۰۱ رو به صورت لحظه ای با موکب رسانه ای اربعین به اشتراک بگذارید. 🆔 @Yamahdi_salam 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖: 🔰 اینگونه بودند یاران حسین علیه السلام... ◾️ گزیده سخنرانی صفر ۱۴۰۱ روز 🎙سخنرانی سرکارخانم شامی زاده ♨️ جهت دریافت فایل صوتی سخنرانی به کانال صوتی ما در پیام رسان بله بپیوندید: https://ble.ir/zeynabiyehgolshahrkaraj 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
30.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖 ◀️ چه دیدنی است، لحظه‌ی دعای‌ خالصانه‌ی برای سلامتی پدرآسمانی‌شان... 😊 🔶 آموزش دعای‌سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، به زبان شیرین 😍☝️🏻 📽کلاس راه طلایی 📍استاد: سرکارخانم حسینی 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
: 💠 سفرنامه اربعین. قسمت هفتم. خلاصه بعد از پیاده شدن فهمیدیم آدرس رو اشتباه دادند و ۱۰۰ تا عمود دیگه باید بریم. دیگه هوا شده بود و ما هم خسته تر. تاولهای پام بشدت می‌سوخت. دردلم روضه ای برپا بود... گاهی روضه عطش و گاهی پاهای تاول زده و ... ولی از تازیانه و 😭😭 خبری نبود. هر چه هم نگاه میکردم هیچ چشم هیزی نبود و 😭 خلاصه عالمی بود و روضه ... با هر تعارف و شربت یک لعنت بر نثار میشد چقدر دلم برای تنگ شده بود که برام روضه بخونه... کم کم به نزدیکتر میشدیم به هم نزدیکتر... و صدای کاروان سلام الله علیها هم بیشتر بگوش میرسید. هر کار کردیم با ها نمیتونستم تماس بگیریم. تا اینکه تو یه خدمت رسانی امام رضا علیه السلام ۵ دقیقه وای فای مجانی دادن و ما تونستیم بفهمیم کجا رفتند. بازم امام رضا علیه السلام بداد رسید. چقدر دلتنگش شدم یهویی... راستی قبل اینترنت ما چطوری زندگی میکردیم؟ هیچی یادم نمیاد! انگار همیشه بوده ... زندگی بدون غیر ممکن شده! به موکبی که رسیدیم جای سوزن انداختن نبود. سالنهای شلوغ و و ... ولی چاره ای نبود.. چون پاها دیگه حتی برای یک قدم هم همراهی نمیکرد. چند دقیقه‌ای فقط افتادم. عرق از سر و روم سرازیر بود ... به زور وضو گرفتم و خوندم و بدون غذا فقط دراز کشیدم. بعد از یک ساعتی سرو کله بقیه پیدا شد. فهمیدم که کردن و به جای اینکه دنبال من بیان رفتند استراحت و باعث شده گم بشن. چشم هام رو بستم و پیش خودم فکر کردم، پس علت اینکه منم تو این دنیا شدم بازیگوشیه! چند ساعتی به حمام و لباس شستن گذشت. خدا خیرش بده یکی از بچه ها خیلی کمکم کرد تو پهن کردن و جمع کردن لباسها. پا ترکیده بود و حسابی میسوخت! به سختی راه میرفتم و واقعا به کمکش احتیاج داشتم. هر کار کردم با این خوابم نرفت. پاها را پانسمان کردم و نماز و شام ... سعی کردم را ببندم بلکه خوابم ببره. از نماز صبح تا حالا نخوابیده بودم به سختی خوابم برد.... فکر کنم چشم خوردم از بس گفتند سرت رو میزاری زمین میخوابی! حالا اصلا خوابم نمی‌برد ... بشدت افکار مختلف تو جولان داشت. انگار مغزم خاموش نمیشد! بعد از کلی زمان بالاخره ساعت ۱۳ خوابم رفت و ساعت ۲ با صدای یکی از بیدار شدم و بقیه رو هم بیدار کردم. آماده شدیم و راه افتادیم نماز شب رو تو راه خواندیم. صبحانه خوردیم و موقع اذان صبح تو یه موکب ایستادیم برای نماز... 🔹 به قلم یک زائر اربعین. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
⚜ بسم الله الرحمن الرحیم ⚜
🔖 🔰عَلَمُ النَّجَاة : قرآن نجات است. (صحیفه سجادیه، دعای ۴۲) 🔰اِنَّهُ رَأیَتُ الهُدی : امام حسین علیه السلام هدایت است. (کامل الزیارات، ص ۷۰) 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : 💠 موکب رسانه ای اربعین. ، به معنای میل کردن به چیزی و روی‌گردانی از چیز دیگری است. وقتی به زیارت میره از هرچی غیر از روی بر‌می‌گردونه و یک قلبی بین او و کسی که به زیارتش رفته برقرار میشه. به همین دلیل وقتی قصد و توجه امام بزرگی را می‌کنیم، می‌گوییم: میخواهم بروم زیارت... 🎙 شناسه بحث: "زیارت"، صفر ۱۴۰۰، سرکارخانم نظری 📸 شما هم میتونید حس و حال و خاطرات اربعین ۱۴۰۱ رو به صورت لحظه ای با موکب رسانه ای اربعین به اشتراک بگذارید. 🆔 @Yamahdi_salam 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 ◾️مراسم عزاداری دهه آخر ماه صفر ۲۷ الی ۳۱ شهریور 💠 ساعت ۱۶:۳۰ 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖 : بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا…  🏴 تا اربعین سیدالشهدا علیه السلام ۱ روز باقیست… 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
: 💠 سفرنامه اربعین. قسمت هشتم: بعد نماز و مناجات و زیارت که تو راه خواندیم ... نوبت های هر روز رسید. نمیدونم بقیه تو این راه به چی فکر میکنند... ولی من خیلی اراده و برام پر رنگه حس میکنم دقیقا همین ها برای لازمه... البته ایثار و ... هم هست. ولی این دو تا پر رنگتر هست. با صدای کربلا ما داریم می‌آییم ... به خودم آمدم . صدای میثم مطیعی بود که از یک باند بزرگ روی چرخ دستی پخش میشد . خدا رحمت کنه خواننده اولیه این نوحه را اکبر شریعت که در زمان جنگ وقتی این نوحه رو میخوند هیچ وقت فکر نمی‌کرد که یک روزی در جاده الحسین خونده بشه ... یاد آن که به این نیت حرکت کردند و شهید شدند بخیر... به عمود ۱۰۰۰ که رسیدیم احساس کردم ترکیده ... با اینکه دیروز پانسمان کرده بودم ولی بیشتر می‌سوخت. درد پاها و ... هم اضافه شد. باز هم یاد اهل بیت و مصور اصلا انگار خدا این دردها را میده تا موقع روضه بیشتر بفهمیم. وقتی بچه ها تقاضای استراحت میکردند ... تو دلم میگفتم راستی وقتی اهل بیت امام حسین علیه السلام میشدند آیا تقاضای استراحت میکردند یا اینکه کسی اصلا به تقاضاشون توجه میکرد؟!!!!! خلاصه به سختی خودمان را رساندیم به عمود ۱۰۶۶ ... مدینه الحسن ... انگار این را گذاشتند تا مهمان های امام حسین علیه السلام قبل ورود به کربلا توسط پذیرایی بشن وارد موکب شدیم . البته به یک شهرک بیشتر شبیه بود. هیچی مثل آغوش کرامت امام حسن ع آرامبخش نبود... دیگه به سختی می‌تونستم راه برم با آخرین قوا خودم را کشیدم بالا و تو سالن محمد بن ابی بکر افتادم و خوابیدم. بعد یک ساعت خواب با صدای زنگ تلفن بیدار شدم . یادم رفته بود خاموش کنم دیگه هم خوابم نرفت... تا ماندیم همان جا ... خنک بود و فضایی کاملا متفاوت با تمام موکب هایی که تجربه کرده بودیم. تو این فاصله با یکی از بچه ها گفتگویی داشتم. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
⚜ بسم الله الرحمن الرحیم ⚜