▪️دخترانهترین اربعین ▪️
💢 قسمت اول.
یهو به خودم اومدم و دیدم وسط همه شلوغیها بالای سر قبر پدرم هستم.
انگار قبل از اربعین باید دعای سفر رو پدرم میخوند برام 🥺
قبری که گوشهی یه قبرستان باصفا تو یکی از روستاهای خوش آب و هوای طالقان، ۳۲ سال هست که شده تنها مونس دلتنگیهای #دخترانه من ...
این اولین بار نیست که بی مقدمه وسط کارهای زیاد و شلوغیهام سر از اینجا در میارم!
#دختر که باشی و تو اول جوانی بابات رو از دست داده باشی میفهمی من چی میگم 😞
بگذریم خنکای بادی که تو اخرین روزهای مرداد اون هم سر ظهر به صورتم میخورد دلچسبی خاصی داشت ☺️
سکوت سنگین قبرستان که با صدای حرکت باد لابلای درختها و آواز پرندهها عجین شده بود، به عطر آرامشبخش محیط اضافه میکرد😌
انگار بعد از چند ماه کار پرتلاش حالا فرار از هیاهو شهر لازم بود تا جانم آمادهتر از قبل برای این سفر عظیم و هجرت الی الاامام بشه ☺️✋
چشمهام رو میبندم و اجازه میدم نسیم خنک صورتم رو نوازش بده و گوشهام لذت ببره از موسیقی دل انگیز پروردگار ..... 😍
بعد از حرفهای پدر و #دختری و خواندن فاتحه، ازش خواستم برام دعا کنه سفر پر بهرهای داشته باشم.
انگار میدیدمش که داره برام دعای سفر میخونه با همان چشمهای میشی قشنگش ....🥺
بهش قول دادم که به نیابت از او این سفر رو برم✋
تا اومدم برگردم یهو انگار تمام قبرستان به التماس در اومده بود که پس ما چی ....
یه نگاهی به کل قبرستان کردم و گفتم به نیابت از همتون میرم ...
نگران نباشید.
دعاش رو به پدرم کنید ☺️
گاهی صدای شیهه اسبی بلند میشه و سکوت قبرستان رو میشکنه ....
یاد ذو الجناح میافتم و صدای شیههای که پشت خیمه کشید ....
یاد اسبهایی که نقاب زدند تا بر بدن مبارک امام 😭😭😭😭
صدای اسب ....
دختران نگران اسب خالی 😭😭😭
صدای اسب ....
ندای اخا ادرک اخا 😭😭😭
صدای اسب ...
امان نامه عباس 😭😭😭
وااای از صدای اسب 😭😭
دوباره نشستم صدای زیارت عاشورایی که از توی گوشیم پخش میشد فضای قبرستان رو پر کرد و سکوت رو شکست ... 🎶
نمیدونم شاید اهالی اینجا هم با نوای آقای فانی همراه شده بودند، السلام علیک یا ابا عبدالله...
زیارت عاشورا تمام شده بود ولی من دلم نمیاومد که بیرون بیام ...🥺
صدای تلفن که بلند شد به خودم اومدم چاره ای نبود باید برمیگشتم و تا شب کارهای عقب افتاده رو تموم میکردم...
🔰 ادامه دارد.
🆔 https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj