eitaa logo
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
2.8هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
229 فایل
☎️ تلفن تماس: ۳۴۶۴۲۰۷۲- ۰۲۶ 👥 ارتباط با مدیریت کانال: @admin_zeynabiyeh غنچه های زینبی: @ghonchehayezeynabi ریحانه الزینب: @reyhanatozeynab بنات الزینب: @banatozeynab فروشگاه: @zendegi_salem_zeynabiyehgolshahr کتابخانه: @ketabkhaneh_zeynabiyeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖 : 📌اگر می‌خواهید ، خوب تربیت شود، را تکریم کنید. اگر در خانواده، پدر با ادبیات با مادر صحبت کند، اثر منفی بر تربیت دختر دارد و اگر مادر جلوی بچه‌ها مشکلاتش را با پدر طرح کند، پدر از خود می‌افتد. اگر شخصیت پدر و مادر در ذهن بچه‌ها فرو بریزد، بچه نه خود را می‌پذیرد و نه به جنس خود احترام می‌گذارد. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
35.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ 🔖 🌀 در اولین جلسه از کلاس مشکات چه می‌گذرد؟🥰 ✨ کمی زیبایی ببینیم از این دنیای جذاب کودکانه😍 📽کلاس راه طلایی 📍استاد: سرکارخانم حسینی 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
28.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ 🔖 🌀 جشن روز دختر، برای اعضای کلاس مشکات چگونه گذشت؟🥰 ✨ کمی زیبایی ببینیم از این دنیای رنگی رنگی و دخترونه 😍 دختر دلبندم، شما هم می تونید عضوی از این کلاس باشی😍😉 📽کلاس مشکات 📍استاد: سرکارخانم حسینی آیدی ثبت نام: 🆔 @zeynabiye_amuzesh 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
‌ ▪️دخترانه‌ترین اربعین ▪️ 💢 قسمت اول. یهو به خودم اومدم و دیدم وسط همه شلوغی‌ها بالای سر قبر پدرم هستم. انگار قبل از اربعین باید دعای سفر رو پدرم میخوند برام 🥺 قبری که گوشه‌ی یه قبرستان باصفا تو یکی از روستاهای خوش آب‌ و هوای طالقان، ۳۲ سال هست که شده تنها مونس دلتنگی‌های من ... این اولین بار نیست که بی مقدمه وسط کارهای زیاد و شلوغی‌هام سر از اینجا در میارم! که باشی و تو اول جوانی بابات رو از دست داده باشی میفهمی من چی میگم 😞 بگذریم خنکای بادی که تو اخرین روزهای مرداد اون هم سر ظهر به صورتم می‌خورد دلچسبی خاصی داشت ☺️ سکوت سنگین قبرستان که با صدای حرکت باد لابلای درخت‌ها و آواز پرنده‌ها عجین شده بود، به عطر آرامش‌بخش محیط اضافه می‌کرد😌 انگار بعد از چند ماه کار پرتلاش حالا فرار از هیاهو شهر لازم بود تا جانم آماده‌تر از قبل برای این سفر عظیم و هجرت الی الاامام بشه ☺️✋ چشمهام رو میبندم و اجازه میدم نسیم خنک صورتم رو نوازش بده و گوشهام لذت ببره از موسیقی دل انگیز پروردگار ..... 😍 بعد از حرف‌های پدر و و خواندن فاتحه، ازش خواستم برام دعا کنه سفر پر بهره‌ای داشته باشم. انگار می‌دیدمش که داره برام دعای سفر می‌خونه با همان چشم‌های میشی قشنگش ....🥺 بهش قول دادم که به نیابت از او این سفر رو برم✋ تا اومدم برگردم یهو انگار تمام قبرستان به التماس در اومده بود که پس ما چی .... یه نگاهی به کل قبرستان کردم و گفتم به نیابت از همتون میرم ... نگران نباشید. دعاش رو به پدرم کنید ☺️ گاهی صدای شیهه اسبی بلند میشه و سکوت قبرستان رو میشکنه .... یاد ذو الجناح می‌افتم و صدای شیهه‌ای که پشت خیمه کشید .... یاد اسب‌هایی که نقاب زدند تا بر بدن مبارک امام 😭😭😭😭 صدای اسب .... دختران نگران اسب خالی 😭😭😭 صدای اسب .... ندای اخا ادرک اخا 😭😭😭 صدای اسب ... امان نامه عباس 😭😭😭 وااای از صدای اسب 😭😭 دوباره نشستم صدای زیارت عاشورایی که از توی گوشیم پخش می‌شد فضای قبرستان رو پر کرد و سکوت رو شکست ... 🎶 نمیدونم شاید اهالی اینجا هم با نوای آقای فانی همراه شده بودند، السلام علیک یا ابا عبدالله... زیارت عاشورا تمام شده بود ولی من دلم نمی‌اومد که بیرون بیام ...🥺 صدای تلفن که بلند شد به خودم اومدم چاره ای نبود باید برمی‌گشتم و تا شب کارهای عقب افتاده رو تموم می‌کردم... 🔰 ادامه دارد. 🆔 https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj