#خاطرات_ادمین.
▪️برداشت دوم.
مسیر بهشت شروع شده بود،
اونقدر لحظات ناب و دوست داشتنی وجود داشت که لحظه لحظه ی آن باید #ثبت میشد!
قبل از رفتن، کفش سبکی برای #پیاده_روی گرفته بودم و گذاشته بودم توی #کوله_پشتی برای وقتی که خسته شدم!
یک کوله پشتی که هرچقدر بیشتر میگذشت، بیشتر به وجود بارهای اضافی داخلش پی می بردم!! من هنوز #عاشق نشده بودم...
این رو وقتی فهمیدم که دختران نوجوان #عراقی فقط با یک کیسه راهی شده بودند آن هم برای کفش هایشان!
در محضر حسین ع حتی این کفشها هم اضافه بودند...
این رو وقتی فهمیدم که خانم #دکتر ایرانی فقط برای درمان آمده بود بدون هیچ کوله باری...
این رو وقتی فهمیدم که پسر بچه ای با شال #سبز، آمده بود که فقط هر صدتا عمود، کوله بار یکی از زوار رو کمکش حمل کنه و خودش هیچی نداشت!
عشق حسین ع تمام تعلقات دنیوی رو قطع میکنه و من تازه فهمیدم...
#عکس
#خاطرات
#دلتنگی
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f