هدایت شده از تحلیل های سیاسی ناب
#کندوی_عنکبوت
❌ داستان دهشتناک یورش نوین
شیاطین 🔱 به ایران درآخر الزمان ⁉️
#قسمت_اول
⭕️ طلیعه
در مکتب ما حکایت نوزاد👼؛ این گوهر گهواره نشین، بس عجیب است .
🌏 حکایت این است که از زادگاه تا میعادگاهِ او یک آوردگاه است نه آسایشگاه.
او نو عروسک نیست ، بلکه نو سرباز است. پس رواست نیتی زیبا کرد🌟 و این نو رسیده را با نام زیبنده مسلم، زینت دین احمدی🕋 و وقف قاموس اسلام کرد.
هنگامی که این حاجیِ یک روزه با قدم های کوچکش 🦶به عرفات خانواده قدم می گذارد، رسم معرفت آن است که برای او قربانی 🐑 به زمین زد و این مُحرم نحیف را در هوای حریم الهی بیمه کرد☔️.
نوسفر صغیر را باید در همان مقدمه ی قدومش با شعار و شعر زیبای توحید و ولایت 💫؛یعنی اذان و اقامه در وادی مشعر و شعور، وقوف داد. تا این امانت الهی در دنیای ناامن☠ در مأمن ایمان قرار گیرد.
چه نیکوست رسوم نورسیده در روز هفتم حیات، که او را به علامت عبدخدا 🤲 و خادم امام، سر تراشیده👩🦲 و هم وزن موی خوشبوی سرش نقره به فقیر می دهند، تابا طلای دنیا نقره داغ نشود.
البته با سرمایه ی دعای 🤲 پدر و مادر که باید در مِنای سجاده ی مناجات برای این نو سرباز دین، از آرزوی آمال زرین، سر باز نزنند و خوشا به حال مادری که منتظر تقدیمِ" قدم نو رسیده مبارک" از قدیمیها نیست و برای او مبارک آن است که از جنین نور دیده اش نور و فروغ غلامی بدرخشد✨ و به برکت شیره ی جانش شیر زنان و شیر مردان رشید به بیشه ی ولایت 🕌 پیشکش کند.
و چه مادرانی که به پای طفل نو پای👣 خود قنداقه می پیچند، به امید روزی که قنداق به دست، طومار خصم خدا را در هم بپیچد.
ادامه دارد......
♨️مؤلف : روح الله ولی ابرقوئی
🚨این کتاب بسیار مهمه و به جاهای جالب تری خواهد رسید توصیه میکنم حتماً دنبال کنید .
➖➖➖➖➖
🇮🇷🌐 https://eitaa.com/joinchat/16580883C584e3572db
#کندوی_عنکبوت 🕷🕸
❌ داستان دهشتناک یورش نوین
شیاطین🔱 به ایران درآخر الزمان⁉️
#قسمت_دوم
جان کلام آنکه، چه سعادتی مساعدتر از آنکه در این روزگار سرد🌬، گرمی☀️ خانه ها، پرورش نوزادان 👶 سبک وزنی باشد که زمین 🌏 را با ذکر و زاد خود سنگین کنند و گوی زمین و زمان را به سوی ظهور امام زمان (عج) بگردانند.
عجایب مولود والدین ، مثنوی هفتاد من کاغذ📃 است و کسی توان درک آنها را دارد که پیشه اش فرزندپروری باشد .
در این مکتوب📖 که برگی از دفتر اسرار تولید نسل انسان است، خواننده به فضای یک داستان مهیج در حوزه فرزندآوری👦🧒 و جمعیت سفر میکند که ارمغان آن ایجاد نگاهی نو و گسترده و باز شدن گره های ذهنی او در این حوزه است و سرانجام، خواننده در انتهای این قصه ی پر غُصه با اندیشه💭 و احساسی💡 تازه مواجه شده و وجدان او در معرض آزمونی حیاتی قرار میگیرد.
در پایان به شکرانه ی اتمام گام دیگر در مسیر جهاد تبیین ، پیشانی سپاس به درگاه حضرت حق🌻 می سایم و به امید درج نام این حقیر بی قدر فهرست شهدای راه خدا این خدمت قلیل را تقدیم می کنم به مادر مومنین؛ مهربانترین گلی🌸 که با گلاب جانش به نوگلان گلستان احمدی جان بخشید و با گلبرگ های🌿 نیلوفرانه اش سفره ی ولایتمداری را گسترانید!
مولف : روح الله ولی ابرقوئی
#کندوی_عنکبوت🕷🕸
❌داستان دهشتناک یورش نوین
شیاطین 🔱 به ایران درآخر الزمان⁉️
#قسمت_سوم
پرده ی اول: جلسه سری 😶🌫
🕷 خنده های خونی🩸
قرار بود در کاخ سیاه، جلسه ی فوق محرمانه 😶🌫 با حضور سران شیاطین 🔱 جنی 👿 و سخنرانی ابليس 🔱 برگزار شود. تمام ژنرالهای عفریتی و شیطانی 🔱 از اقصی نقاط عالم هستی 🌎 چند دقیقه پس از دستور مهم ابلیس 🔱 با سرعت فوق العاده، هزاران کیلومتر را طی طریق کرده و قدم در کاخ سیاه گذاشتند.
لاقیس 👹 به عنوان فرزند و مشاور ارشد ابلیس 🔱، قبل از ورود پدر جلسه را مهیای نطق وی کرد.
سالن تشریفات کاخ سیاه، کاملاً آماده ورود ابلیس 🔱 بود.
نقش نماد های ♈️✡🕎 شیطانی 🔱 که بر دیوار و سقف محل بر گزاری اجلاس سران شیاطین 🔱 به چشم میخورد، ذهن 🧠 فرماندهان بزرگ جنی 👿 را شیطانی تر می کرد .
لاقیس 👹 که میدانست ابلیس 🔱 پدر در این جلسه حیاتی نیاز مبرم به تحریک و تهییج سپاهیان جنی اش 👿 دارد، قبل از ورود پدر ترفند های سحر آمیز خود را به کار بست. با حرکت جادویی دستانش🤘👋 صحنه های جنایت های بزرگ و شرارت های ویژه ی شیاطین 🔱 در طول تاریخ را جلوی چشمان سرخ جنیان 👿 به نمایش گذاشت.
منظره های دلخراش ریختن خون🩸 رهبران ربانی👳♂ از ابتدای آفرینش آدم 👥 ، حاضران جلسه را سرمست کرده و انرژی می داد.
سکانس قتل های وحشیانه انبیا ✨ ، روحیه دغل کاری و شیطنت 😈 آنها را تازه می کرد. لحظه به لحظه فضای اجلاس از بوی متعفن بدن های جنیان 😈👿😈 آکنده میشد. آنها از استشمام 👃این بو لذت میبردند و برای انجام کارهای خبیث، نیرو می گرفتند. خنده های شیطانی 🔱 آنها به تدریج به قهقه های مستانه تبدیل شد.
تمام اعضای کابینه ی ابلیس 🔱 با رگههایی برآمده از وسوسه منتظر ورود فرمانده ی اعظم جنیان 👿 بودند.
مولف : روح الله ولی ابرقوئی
هدایت شده از تحلیل های سیاسی ناب
#کندوی_عنکبوت🕷🕸
❌ داستان دهشتناک یورش نوین
شیاطین 🔱 به ایران درآخرالزمان ⁉️
#قسمت_چهارم
🕷 کلاه خود قرمز
بالاخره ابلیس 🔱 وارد شد و بر اریکه ی خود نشست. با ورود شیطان 🔱، چشم سران جنی 👿 گرد شد. هیبت ابلیس 🔱 با دفعات قبلی تفاوتی فاحش داشت.
این بار او با پوششی از زره آتش 🔥 سموم و کلاه خود قرمز رنگ آمده بود که نشان دهنده آمادگی وی برای پیکار و نبرد ⚔🛡 ویژه بود.
در چهرهاش غضبی کم نظیر موج می زد. چشمانش که کاسه خون بودند، خبر از رویدادی بزرگ می دادند ☠. از پشت نگاههای عمیقش میشد فهمید که مکری ✡ بزرگ در سر میپروراند. از فشردن دندان های تیزش بر روی هم مشخص بود که عزم جزمی دارد. 💀
امواج افکار منفی ♈️ و شیطانی 🔱 ابلیس، فضا را پر کرده بود. به تدریج ذهن آلوده ی سران جنی 👿 با این امواج ارتباط گرفت.
آن ها با ارتباط چشمی مرموز با ابلیس 🔱، آماده ی دریافت سیگنال های جدید وسوسه گری و اغواگری از جانب ابلیس 🔱 بودند.
🕷 نورپیشانی ☠
سرانجام رهبر 🔱 شیاطین جنی 👿 لب به سخن گشود. او با صدایی که گویا حقد و کینه ای دیرین بود، گفت: " امروز برای ما شیاطین 🔱، روز حیاتی و سرنوشت سازی است. هزاران سال است که داریم برای گمراهی زمینیان 🌏 میکوشیم. تمام نقشههای ✡ خود را از زمان آدم به کار بستهایم تا وعده های خدا ✨ به زمینیان 🌏 محقق نشود. امروز می خواهم برای شما فرماندهان خود، اسراری 🔮 را فاش کنم تا با قلبی🖤 مملو از خشم، روانه ی موجودات خاکی شوید و عملیات ویژه و شیطانی 🔱 خود را با تمام توان اجرا کنید.
خوش ندارم از گذشته و تاریخ دنیا بگویم، ولی برای اینکه اهمیت عملیات ✡ خود را بدانید مجبورم از ابتدای آفرینش تا زمان حال، گزارش کوتاهی داده و اسراری 🔮 را فاش کنم ."
مولف : روح الله ولی ابرقوئی
#کندوی_عنکبوت 🕷🕸
❌ داستان دهشتناک یورش نوین
شیاطین 🔱 به ایران درآخر الزمان ⁉️
#قسمت_پنجم
ابلیس 🔱 با چهره ی عبوس از جای خود بلند شد و شروع کرد به قدم زدن. پس از چند لحظه روبه روی سران جنی 👿 ایستاده و همانطور که عصای 🔱 جادویی خود را در دست داشت، تن صدایش را بالا برد و شمرده شمرده گفت: " من وقتی اولین بار مخلوق 👤 خاکی خدا ✨ را مشاهده کردم ..." مکثی کرد، گویا می خواست جمله ای بگوید که برایش سخت بود. فضای سنگینی در سالن کاخ سیاه حاکم بود.
ابلیس 🔱 پس از چند لحظه سکوت، عصای 🔱 خود را محکم به زمین زد و با چهرهای غضبناک و صدایی لرزان و بلند گفت: "زمانی که با آدم 👤 خاکی چشم در چشم 👁 شدم، ترس بزرگی به دلم 🖤 رخنه کرد .
ای جنیان 👿 و سربازان من! این جملات را دارم با مشقت زیاد بیان می کنم. وقتی او را دیدم، در پیشانیاش نور ✨ عجیبی مشاهده کردم. در آن فضا چیزهایی دیدم که هنوز که هنوز است، با یاد آنها تمام وجودم پر از رنج و درد می شود.
آن جا فهمیدم خدا ✨ نقشه ای در سر دارد که اگر من 🔱 و شما 👿 مانع اجرای آن نشویم، هلاک و نابودی ما، ردخور نخواهد داشت.
خدا ✨ اراده کرده است که موجودات 👥 خاکی را خلیفه و جانشین خود در عالم هستی کند. چیزی که مرا خیلی رنجور میکند، این است که خدا ✨ به من تا روز قیامت مهلت نداد و پایان عمر مرا تا ظهور منجی 💫 زمینیان 🌏 قرارداد.
من از این مسئله شدیداً دلخور هستم، چرا که خدا ✨ نمیخواهد ما شیاطین 👿 ، آن دوران را درک کنیم."
🕷در نخ منجي 💫
" من همان زمان متوجه شدم که منجی 💫 زمینیان 🌏 از نسل آخرین پیامبر شان است. همه ی شما می دانید ما برای اینکه پیامبر آخرالزمانی آنها پا به دنیا نگذارد، به کمک دوستان زمینی 🌎 خود به دنبال ترور اجداد او بودیم. سازمان یهود ✡ از همکاران تمام عیار ما در این عملیات بودند و نقشه های ما را موبهمو اجرا میکردند.
تمام فکر و ذهن 🌑 من بر این قضیه معطوف بود که چگونه مانع تولد 🌟 پیامبرشان شوم. شبانه روز کوشیدم تا به کمک دوستان زمینی ام، اجداد او را به قتل 🗡🩸 برسانم، اما متاسفانه تلاشم ثمر نداد و او به دنیا 🌟 آمد. تمام آسمانیان و خود شما جنیان 👿 صدای ناله ام را بعد از تولدش 🌟 شنیدید و از آن پس راه های نفوذ من و آسمان ها بسته شد."
مولف : روح الله ولی ابرقوئی
➖➖➖➖➖
🇮🇷🌐 https://eitaa.com/joinchat/2943156534C7ff75d4311
هدایت شده از تحلیل های سیاسی ناب
#کندوی_عنکبوت 🕷🕸
❌ داستان دهشتناک یورش نوین
شیاطین 🔱 به ایران درآخر الزمان ⁉️
#قسمت_ششم
شنیدن این جملات برای سران جنی 👿 ملال آور بود. برای ابلیس 🔱 نیز یادآوری این خاطرات، زجرآور بود و نفَسَش را به شماره میانداخت.
آهی عمیق کشید. سرش را به زیر انداخت و چند متری با غیظ زیاد 😡 در سالن کاخ سیاه قدم زد. سرش را با تکبر خاصی بالا گرفت و همانطور که ابروهایش از عصبانیت 😡 گره خورده بود، گفت: "تنها امید ما، دوستان زمینی 🌎 مان مثل سازمان يهود ✡ و کافران خدا هستند تا بتوانیم از ظهور 💫 و آمدن منجی انسان ها 👥 جلوگیری کنیم.
باز تاکید می کنم که اگر به این امر موفق نشویم، فاتحه ی من 🔱 و شما 👿 خوانده است.
اگر آدمیان 👥 از اسراری که امروز فاش می کنم خبردار شوند، مطمئن باشید اجازه نخواهند داد من 🔱 و شما 👿 در این عالم، کوچکترین جولانی بدهیم و شکست عظیمی بر ما تحمیل خواهند کرد.
باید به وسیله ی اغواگری و وسوسه، آن قدر لذت امور باطل و لهو لعب 🍷🎸🏖 و منفعت طلبي 💰💵 را به آن ها بچشانیم که به هیچ وجه، این اسرار به ذهن 🧠 آنها خطور نکند.
امروز به همین خاطر، شما را این جا جمع کرده ام تا شما را از جزئیات عملیات جدیدی که میخواهم علیه زمینیان 🌏 اجرایی کنم، مطلع سازم."
ابلیس 🔱 نگاهی به فرماندهان جنی 👹👿 خود کرد و به آرامی گفت: " یقینا اسم منجی 💫 زمینیان را شنیدهاید. آن ها اعتقاد دارند که او قرار است روزی بیاید و در زمین 🌏 حکومت کند."
ابلیس 🔱 تعدادی طومار 📜 به خط عربی روی میز کاخ ریخت. مشت محکمی به روی میز زد و با غرشی بلند توجه سران جنی 👿👹 را بیشتر به خود جلب کرد و گفت:" به این طومارها 📜 نگاه کنید من توان نگاه مجدد به این خطوط را ندارم، چرا که نام منجی 💫 زمینیان به چشمان من آسیب می زند."
ابلیس، لاقیس 👹 را صدا زد و به او گفت: "من قبلا این خطوط عربی را خواندهام، اکنون گوش های خود را می گیرم و تو چند سطر از آن را برای سران جنی 👿 بخوان تا بدانند باور موجودات خاکی چیست؟"
مولف : روح الله ولی ابرقوئی
#کندوی_عنکبوت 🕷🕸
❌ داستان دهشتناک یورش نوین
شیاطین 🔱 به ایران درآخر الزمان ⁉️
#قسمت_هفتم
لاقیس 👹 نگاهی به طومارها 📜 و نگاهی به ابلیس 🔱 انداخت. او علاوه بر گوش ها، چشمان خود را نیز بسته بود. با دست به لاقیس 👹 اشاره کرد که بخوان!
لاقیس 👹 طومارها 📜 را به ترتیب باز کرد. تا نگاهش به خطوط عربی افتاد، پلک هایش را محکم روی هم فشرد و چهره اش سیاه شد، اما باید به دستور ابلیس 🔱 ، خطوطی از این طومار 📜 را برای سران جني 👿 قرائت می کرد. با صدایی لرزان و آرام شروع کرد به خواندن.
نگاهی توأم با اکراه به طومارها 📜 انداخت و گفت:" ششمین رهبر طرفداران منجی 💫 درباره ی او می گوید که به خدا ✨ قسم! او عدالت را در خانه 🏘 های مردم خواهد برد، آنچنان که سرما و گرما به درون خانه ها 🏘 نفوذ می کند."
این اولین جمله ای بود که لاقیس 👹 خواند. سران جنی 👿 پس از شنیدن این جمله، چهره درهم کشیدند 😡. لاقیس 👹 طومار 📜 دیگری را با دستش جلو کشید و آن را باز کرد. با همان صدای لرزان خود ادامه داد: #رهبر پنجم زمینیان 🌏 میگوید وقتی منجی 💫 قیام کند، دست بر سر زمینان 🌏 می گذارد و عقل و خرد 🧠💡 آنها به کمال می رسد."
سران جنی 👹 با شنیدن این جملات لحظه به لحظه خشمگین 😡 تر میشدند. لاقیس 👹 که برای باز کردن طومارها 📜 دستانش می لرزید، طومار 📜 بعدی را گشود. گویا برای قرائت فراز بعدی توان نداشت، اما چارهای نبود و باید آنها را واگویه می کرد. با صدایی پر از نفرت گفت: " رهبر اول آنها میگوید..."
تا این کلمه از دهان لاقیس 👹 خارج شد، کینه ی سران جنی 👿 فوران کرد و غضب خود را با غرشی بلند نمایان ساختند. لاقیس 👹 با اشاره دست، آنها را ساکت کرد و در ادامه گفت: " او می گوید وقتی منجی 💫 ما قیام می کند، کینه از دل زمینیان می رود."
لاقیس 👹 به سرعت به خواندن طومارها 📜 ادامه داد تا هرچه سریعتر از این لحظات نفسگیر عبور کند. تصمیم گرفت چندین جمله از این طومارها 📜 را به سرعت بخواند و با عصبانیت 😡 تمام به روخوانی خود ادامه داد:
مولف : روح الله ولی ابرقوئی
#کندوی_عنکبوت 🕷🕸
❌ داستان دهشتناک یورش نوین
شیاطین 🔱 به ایران درآخرالزمان ⁉️
#قسمت_هشتم
"رهبر ششم آدمیان میگوید زمانی که منجی 💫 می آید، هر نیازمندی دست می برد و از جیب دیگری به مقدار نیاز بر می دارد و آن شخص، او را منع نمی کند.
وقتی منجی 💫 ظهور می کند، خدا ✨ تمام بیماری ها 🦠🧬 را از زمینیان دور میکند و یک بیمار در روی کره خاکی باقی نمیماند."
لاقیس 👹 نگاهی به یکی از طومارها 📜 انداخت و آن را جلو کشید. بازش کرد. انگشت خود را زیر یکی از سطرها گذاشت و با غیظ 😡 فراوان گفت: در کتب زمینیان نوشته شده که وقتی منجی 💫 می آید، تمام دشمنانش 👿 ✡ از قدرت او می ترسند و او آنها را شکست میدهد. امنیت سراسر کره خاکی 🌏 را فرا میگیرد.
با آمدن او بر دانش 🧠 زمینیان که دو حرف است، بیست و پنج حرف دیگر اضافه میشود. منجی 💫 زمینیان 🌏 و طرفدارانش، بر تمام آسمان ها و کرات تسلط داشته و به راحتی به آنها سفر می کنند.
زمین 🌏 تمام گنج ها 💎 و ثروت خود را در اختیار او قرار می دهد. همه زمینیان 🌏 ثروتمند💰می شوند و حتی یک فقیر در روی زمین 🌏 باقی نخواهد ماند.
لاقیس 👹 به اینجا که رسید، مکثی کرد. با خواندن این جملات، ضعف بر بدنش مستولی شده بود. سراپا غرق عرق💧بود و بدنش می لرزید. گویا نگاهش به جمله ای افتاده بود که توان خواندنش را نداشت.
همانطور که کف دستش را روی میز گذاشته و به آن تکیه داده بود، با دست دیگر، طومار 📜 را به سمت سران جنی 👿 هل داد.
آن ها متوجه شدند که این جمله را خودشان باید بخوانند. سران جنی 👿 با جلو کشیدن طومار 📜، نگاهی به آن انداختند و جمله ای که لاقیس 👹 تاب خواندنش را نداشت، مشاهده کردند.
جمله این بود: "روزی که منجی 💫 زمینیان 🌏 میآید، زمینیان 🌏 ابلیس 🔱 را سنگباران میکنند و او به دست منجی 💫 از میان برداشته میشود."
تا نگاه سران جنی 👿 به این جمله افتاد، برخی از آن ها از جا برخاستند و با صدای مهیبی سر خود را به در و دیوار کاخ کوبیدند. وِلوِله ای شده بود. حالشان عادی نبود و رفتار وحشیانه ای پیدا کرده بودند.
ابلیس 🔱 که نظاره گر به هم ریختگی سران جنی 👿 بود، از جا برخاست و به لاقیس 👹 اشاره کرد طومارها 📜 را آتش 🔥 بزند. لاقیس 👹 بی درنگ با نفس آتشین خود تمام طومارها 📜 را به خاکستر تبدیل کرد.
مولف : روح الله ولی ابرقوئی
➖➖➖➖➖
🇮🇷🌐 https://eitaa.com/joinchat/2943156534C7ff75d4311