eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
13.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داغ یک بوسه دو سال است به جانم مانده به همین گریه مگر تازه کنم دیداری... 📜
بی مَعرفت، نشَست برای تو شِعر خواند اما نگُفت شاعر این شِعر ها مَنم...
این زندگی و دغدغه وخاتمه اش پر من باشم وتو باشی ودنیا همه اش پر پشتم به تو گرم است اگر مرد نبردم آن قدر که خون دیده دلم واهمه اش پر شبگرد غریبم که گذارش به تو افتاد فانوس وغم غربت وتیغ وقمه اش پر هر یکه شبانی که خدا هم سخنش شد تقدیر نویی داشت ردا ورمه اش پر جان را که به آهنگ کلام تو سپردم توضیح وتفاسیر تو وترجمه اش پر مهتاب که بی واژه ترین شاعر دنیاست هرشب غزلی گفته که با دکلمه اش پر دنیا به خطا کاری من حکم براند هم قاضی وهم مسند وهم محکمه اش پر وقتی که غریقی وسط سینه دریاست بود وشد وخواهد شدن از جمجمه اش پر لاادری🤷‍♂️
تا شنیدم که تو از شعر خوشت می آید چند وقتی ست که یک شاعر پرچانه شدم عقل با عشق شنیدم که نمیسازد پس روز ها عاقل و شب شاعر دیوانه شدم
تا به کی ، این دل دیوانه ، به تو رو بزند ؟ عشق ، در پای تو افتاده ، و زانو بزند ؟ چشم من ، منتظر دیدن تو باشد و اشک ! روز و شب ، راه تو را یکسره ، جارو بزند ! ذکر خیرت ، همه جا هست ، شنیدم صیاد ! دیده چشمان تو و ، رفته که آهو بزند شاپرک مست شده ، دور شما می گردد ! آمده پیش تو زنبور ، که کندو بزند ! زودتر ، با دل دیوانه ی من ، راه بیا ! ترسم این است ، کسی دست به جادو بزند ! لطف کن ، با خبر آمدنت ، شادم کن ! تا به کی لشگر غم ، در دلم اردو بزند ؟؟: 🕯🌺
بعد عمری عشق بازی ذکر تسبیحات ما را دوستم دارد..ندارد..دوستم دارد..ندارد..☹️
از خدا پنهان نبود و از تو پنهان مے ڪنم بعدِ" دل بستن به تو" پیدا نڪردم ‌‌قبله را... 👤 ؟😉 ♥️
مرا هزار امید است و هر هزار تویی شروع شادی و پایان انتظار تویی ✌️ 🦋🍃
فکر کن وقت تماشای تو باران بزند چک چک چتر تو در گوش خیابان بزند نفسم حبس شود عشق تو جرمم باشد ابر بین من و تو میله ی زندان بزند هیجان دارم و در سینه دلم می کوبد در ویران شده بگذار فراوان بزند برگ سبزی است بیا تحفه ی درویش کن این ناز چشمی که سراز ریشه ی انسان بزند موی من بحر طویلی است که دستت در آن موج خواهد شد اگر دست به طغیان بزند
ای لبت از استکان چایی ام لب سوزتر راز چشمان تو از کار خدا مرموزتر بخت من از لخت موهای سیاهت تیره تر پوستت از روزهای روشنم هم روزتر آهم از طرز نگاه و حرف هایت سردتر هرچه عشقت شعله اش کم، عشق من افروزتر مادرت می گوید از من دورباشی؟! خود بگو من به تو عاشق ترم یا مادرت دلسوزتر؟ جمع شاعرها مرا استاد میخوانند و من در کلاس عشق تو از بچّه نوآموزتر...! | | ♥
به وصفِ هیچکسی جز تو دَم نخواهم زد خوشا کسی که اگر شاعر است، شاعرِ توست
داغ جان‌سوز من از خنده‌ی خونین پیداست ای بسا خنده که از گریه غم‌انگیزتر است!