روبروی چشمهایت ماه کم میآورد
شعلهی آغوش گرمت چای دم میآورد
#سید_اسماعیل_رضوی
نیمی از جان مرا بردی ، محبت داشتی !
نیمِ باقیمانده هم هر وقت فرصت داشتی !
بر زمین افتادم و دیدم به سویم می دوی
دستِ یاری چیست ؟ سودای غنیمت داشتی !
خانه ای از جنس دلتنگی بنا کردم ولی
چون پرستوها به ترکِ خانه عادت داشتی
ای که ابرویت به خونریزی کمر بسته ست ! کاش
اندکی در مهربانی نیز همّت داشتی
من که خاکستر شدم اما تو هنگام وداع
کاش قدری بر لبانت آهِ حسرت داشتی ...
#سجاد_سامانی
من همان واژه ی عشقم بہ زبانے دیگر
ڪہ بہ صوت تو فقط قابلِ معنا شدنم ..
#نجمہ_ساداتــ_سیدے
من همان دخترک ناز عروسک بازم
که به یک خنده خود،کار دلی میسازم
چین بر صورت! و یا برف به مو!،نقاشیست
من هنوز عاشق آن لوزی در پروازم......
#_ریحانه_آربی
#روزجهانی_دختر_مبارک_فرشته_هایزمینی
هدیه دادم قلب خود را تا مگر یارم شود
درعوض باران به چشمم یادگاری دادو رفت
#علیرضا_ضرغامی
از خدا صد دیده خواهم در تماشایت که هست
دیده مشتاق تماشای تو صدچندان که بود ...
#غزالی_مشهدی
عالیجناب حضرت شعرم بگو چرا
این بیت ها نمیشود آرام و بی صدا
آنقدر ضجه میزند تا بر گلوی درد
چون خنجری فشرده بگیرد نفس ز ما
#هماکشتگر
برای دخترم، حُسنای بازیگوش و باهوشم
که با او بی وفایی های دنیا شد فراموشم
برای او که از شوقش زمان در رفته از دستم
شب و روز از تصورهای او سرگرم و مدهوشم
گُریزان از محلّ کار، راه خانه می پویم
که هرچه زودتر او را بچسبانم به آغوشم
پس از تأخیر هر روزم، رئیسم می کند اخم و
رئیسش می زند زخم و، من بیچاره خاموشم
تماشایی ست حال من که هنگام غزل گفتن
شود با پای حُسنایم دَمَر فنجان دمنوشم
تمام ذوق دنیا از دهانش راه می گیرد
همینکه می نشیند بر بلندای قلمدوشم
در این حالت به دست چپ بگیرد مُشتی از مویم
به دست راست هم چنگی کشد در لاله ی گوشم
نوازش های او چنگ است این را خوب میدانم
که جای ناز، ناخن می کشد بر روی مخدوشم
خدا ماهی عطایم کرده دست مهر کوتاهش
که دور از چشم بدخواهش هزاران ناز بفروشم
اگر آیینه ی حُسنش مکدّر گردد از آهی
به هم می ریزد آرامم، نمی خندم نمی جوشم
برای آنکه یک لبخند بنشانم به رخسارش
گهی شیرم، گهی موشم، گهی خرگوش باهوشم
به پایش نقد جان می ریزم از سرمایه ی عمرم
برایش سخت می جنگم، برایش سخت می کوشم
#طائف
#روز_جهانی_دختر
@meeghat