eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
78 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در هیزمی که سوخته امّید شعله نیست انسان هزار بار که عاشق نمی شود ... .
بگریز از هجوم غم اندر پناه شعر! در روزگار، خوش‌تر ازین کار و بار کو؟
‌بہ هرڪہ خواست مرا سرزنش ڪند گفتم ڪہ " عشق " عزیز ترین اشتباهِ عمرم بود...
مرا مست کردی شرابی مگر گرفتی مرا شعر نابی مگر؟ گرفتم سراغ تورا از نسیم گل نو رس من ,گلابی مگر؟ به سوی تو می آیم اما دریغ مرا میفریبی سرابی مگر؟ رهاندی مرا ازغم تشنگی چه سبزم به یاد تو آبی مگر؟ زبرق نگاهت چنان برف کوه دلم آب شد آفتابی مگر؟
با هرچه خوب، داغ غمت را قیاس نیست شادم از آنچه از تو به جان برگزیده‌ام پروانه‌وار شعله به تن کن که من چو شمع آتش زدم به خویش و غزل آفریده‌ام ✍
تاوانِ عمرِ رفته‌ی ما را که می‌دهد؟ فردا جوابِ حسرتِ ما را که می‌دهد؟
‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به آسانی مرا از من ربودی...
جالب اینجاست! که هرکس گذرش خورد به ما دلِ پُر داشت، فقط خواست تلافی بکند...
آن لب تب‌دار را یک بار بوسیدن شفاست وای از این دارو که از بیمار پنهان کرده‌ای
از خاطر آزرده‌ام هرگز نخواهد رفت زخمی که از آن خنده‌های بانمک خوردم
بگذار که یک عمر فقط قهوه ببویم تا بلکه فراموش کنم عطر تنت را...
علما هم زِ نگاهت سَرِشان میجُنبد، منِ بیچاره که یک حوزوی سطح یِکَم!