من و تو اشتباهی عشق همدیگر شدیم آری...
تورا میبخشم اما تا ابد خود را نمیبخشم!
#امید_صباغ_نو
آنقدر تشنه ی یک جام شرابم که نگو
ماهی گم شده در حسرت آبم که نگو
مثل پیری که توان رفته ز جانش ، دایم
پی آن کودکی و عهد شبابم که نگو
عذر تقصیر اگر فکر و خیالم تو شدی
آنقدر در تو گُم و غرق سرابم که نگو
بس که از عمق وجود از غم تو لرزیدم
مثل بم گشته ام و خانه خرابم که نگو
همه شب زمزمه ام گوشه ی میخانه شده
آنقدر تشنه ی یک جام شرابم که نگو 👌❤️🍃
#ناصر_نيك_نژاد
•|🌿
عوض شدی دلم برای دیدنت بهانه داشت
چرا که مثل اشک چشم خواهشم ترانه داشت
به یاد روزهای خوبمان همیشه دست من
هوای موطلایِ باز را اسیر شانه داشت
شدم شبیه مادری که آخرین نگاه او
به خاطرات بچه اش نوای عاجزانه داشت
فقط نگو به من گلم که عاشقم نبوده ای
روایتی نوشته ای خدای عاشقانه داشت
ببین عواملی که رویشی به لاله داده اند
امید غنچه را به زیر سنگ با جوانه داشت
نگو بمان که میروم،بگو نمان نمیروم
که خواهشت ز من فقط جواب دخترانه داشت
🌸گلایه هم که میکنم شعر حساب میشود
زبان شاعری مگر ز یار ما نشانه داشت
من از تمام شاعران به نکته ها رسیده ام
که شعر با گذشته ها سراب صادقانه داشت
#سید_طباطبایی
من ابر شدم گریه شدم شانه شدی تو؟!
یک شانه ی بی منت و مردانه شدی تو؟!
آشفتگیِ خاطرِ من هیچ، اقلاً...
گیسوی پریشانِ مرا شانه شدی تو؟!
مجنون نشدی، هرچه که لیلا شدم از عشق
آواره یِ شهرِ تو شدم خانه شدی تو؟!
حوایِ تو بودم نشدی آدم من، حیف!!!
از شوق شدم بلبل تو، دانه شدی تو؟!
تاریک شدی، نور شدم هر شبِ ابری...
شمعت شدم و ماهِ تو، دیوانه شدی تو؟!
من شانه شدم تا تو بباری غم خود را
آن وقت که من گریه شدم شانه شدی تو؟!
#طاهره_اباذری_هریس
"رفاهِ" دستهای تو شنیدهام به تازگی
برای جذب مشتری "بغل" ارائه میکند
#کاظم_بهمنی
چرخ دیگرگون نخواهد شد به دلتنگی بساز
پستی این سقف سر را تکیه بر زانو دهد
#کلیم_همدانی
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
خشک آمد کشتگاه من
در جوار کشت همسایه
گر چه می گویند: « می گریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران.»
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟
بربساطی که بساطی نیست
در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می ترکد
ـــ چون دل یاران که در هجران یاران
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟
#نیما_یوشیج
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
😭😭
دوباره با قد خم می نویسم از غم مااهی
مگر رها شوم از غم مگر بیابم راهی
.
مگر دوباره ببینم مسیر سبز نگاهش
مگر دوباره بخواند برای من به نگاهی
.
نگاه می کنم عکس تو را و خار به چشمم
صدات میکنم و آه ها پی آهی
.
به عمر رفته ی خویش ست اگر که بغض گلویم ...
به حال زار من ای ماهتاب حُسن ... گواهی
.
#روح_الله_عمران
آن طبیبی که مرا دید و ندادم دارو
خوب داند که دوای دل من دیدار است...
#موسی_افتخاری
گفتـی که مـرا مـخوان که مـن مـرگ توام
بر گفتهٔ خویش باش و ناخوانده بیـا ...
#غالب_دهلوی