هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
مانـنـد مصـرعی شـده هـر آرزوی ما
شاید غزل شدیم خدا را چه دیدهای؟!
#حسین_اوتادی
عشق یعنی جای نفرین ... با دعا یادش کنی
خانه اش آباد! دلداری که یارش را فروخت!
#محمدحسین_گل_حسنی
سال ها رفت و هنوز يك نفر نيست بپرسد از من
كه تو از پنجره ى عشق چه ها مى خواهى؟
#قيصرامين_پور
در نگاهت دیدهایم این وصف بیمانند را
پاکی الوند را، بیباکی اروند را
در شب خوف و خطر اعجاز تکبیرت شکست
هم سکوت شهر را، هم میلههای بند را
نقش سرخ سربلندی مانده بر پیشانیات
بیگمان دست شهیدی بسته این سربند را
در قدمهای پدر شوری حماسی دیدهایم
حال میبینیم گام محکم فرزند را
آری از اسطوره میگویند در افسانهها
ما به چشم خویش دیدیم آنچه میگویند را
دید چشم آسمان روی لب پر خون تو
بین آغوش شهیدان آخرین لبخند را
سیدمحمدجواد شرافت
جمعه بیکاری ما بود که یادت کردیم😔
روز کاری شده و باز فـراموش شدی😔
✍#اسماعیلعلیخانی
غزل شمارهٔ ۴۴
ای باد صبح، بین که کجا میفرستمت
نزدیک آفتاب وفا میفرستمت
این سر به مهر نامه بدان مهربان رسان
کس را خبر مکن که کجا میفرستمت
تو پرتو صفائی از آن، بارگاه انس
هم سوی بارگاه صفا میفرستمت
باد صبا دروغزن است و تو راستگوی
آنجا به رغم باد صبا میفرستمت
زرینقبا زرهزن از ابر سحرگهی
کانجا چو پیک بستهقبا میفرستمت
دست هوا به رشتهٔ جانم گره زده است
نزد گرهگشای هوا میفرستمت
جان یک نفس درنگ ندارد گذشتنی است
ورنه بدین شتاب چرا میفرستمت؟
این دردها که بر دل خاقانی آمده است
یک یک نگر که بهر دوا میفرستمت
#سبک_خراسانی
#خاقانی
یک "شنبه" عشق
توسن تقدیر رام تو
ای خوب مهربان،
همه دنیا به کام تو
میگویمت "سـلام" در این ابتدای صبح
خوشبختی وسلامت و نیکی،به نام تو
#آربی_ریحانه
سلام دوستان جان❤️
صبحتون خوش و بسلامت🌸
شب گردش چشمت قدحی داد به خوابم
امروز چو اشک آینهٔ عالم آبم
تا چشم بر این محفل نیرنگ گشودم
چون شمع به توفان عرق داد حجابم
هر لخت دلم نذر پر افشانی آهی است
اجزای هوایی است ورقهای کتابم
چون لاله ندارم به دل سوخته دودی
عمری است که از آتش یاقوت کبابم
بیسوختن از شمع دماغی نتوان یافت
بر مشق گداز است برات می نابم
چون سبزه ز پا مال حوادث نیام ایمن
هر چند ز سر تا به قدم یک مژه خوابم
معنی نتوان درگره لفظ نهفتن
بیپردگیی هست در آغوش نقابم
بر آب وگلم نقش تعلق نتوان بست
زین آینه پاک است چو تمثال حسابم
کم ظرفیم از غفلت خویش است وگرنه
دریا است می ریخته از جام حبابم
واداشت ز فکر عدمم شبههٔ هستی
آه از غم آن کار که ننمود صوابم
پیمانهٔ عجزم من موهوم بضاعت
چندان که به قاصد نتوان داد جوابم
گفتی چهکسی در چه خیالی بهکجایی؟
بیتاب توام، محو توام، خانه خرابم
بیدل نه همین وحشتم از قامت پیری است
هرحلقه که آید به نظر پا به رکابم
بیدل دهلوی
آبادی شعر 🇵🇸
شب گردش چشمت قدحی داد به خوابم امروز چو اشک آینهٔ عالم آبم تا چشم بر این محفل نیرنگ گشودم چون شمع
گفتی چه کسی در چه خیالی به کجایی؟
بیتاب توام محو توام خانه خرابم
#امام_زمان 🧡
به شوق نرگس چشمت دعـاهـا میکنم برگرد
به خون لاله ی پرپر تمنـا میکنم برگرد
به تسبیحی که میچرخد سر سجاده در خلوت
به ذكر لا تؤاخذنا که نجوامیکنم برگرد
به سوره سوره ی قـرآن و آیـات پر از مهرش
که روحم را از آلایش مبرا میکنم برگرد
تو نور عالم آرایی و من آلوده ی ظلمت
بشـور آن تیـره گی ها را تقـاضـا میکنم برگرد
بخـوانـم نـدبـه و عهـدی به خلوتـگاه مشتاقان
ظهور آرزویم را تماشا میکنم برگرد...
#فاطمه_قنواتی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
بیتابتر از جانِ پریشان در تب
بیخوابتر از گردش هذیان بر لب
بیرؤیتِ روی او بلاتکلیفیم
مثل گل آفتابگردان در شب...
#محمدمهدی_سیار
تاریخ نخواندهاید تکرار کنم
در شهر شما دوباره کشتار کنم
باید که دو چشم تو برایم باشد
مگذار که کار شاه قاجار کنم
#نوروزرمضانی
آن قدر فكرم به چشمان تو مشغول است كه
می بري از خاطرم هرگونه استدلال را
#میثم_رنجبر
هنوز دلخوشم از کوچهها که میگذرم
کسی شبیه تو از روبهرو بیاید باز...
#زهره_نیکدل
جهان به جان تو جان من و جهان منی
من از جهان به تو دل بسته ام که جان منی..
#شهریار
🍃🌸
با تو حتي راضي ام، حاضر به تبعيد از بهشت؛
گاز خواهم زد تمام سيب هاي كال را!...
#میثم_رنجبر
اسیر چشمهایت بودم و هول و ولایم را نفهمیدی
تو معنای گرفتاری دست در حنایم را نفهمیدی
تو را هر لحظه ای دیدم زبانم از نفس افتاد،جان دادم...
به لبخندی گذشتی از من و حال و هوایم را نفهمیدی
دوچندان شد طپشهای دلم، در گر گرفتن ها ی دیدارت
به چشمم خیره گشتی و زبان چشم هایم را نفهمیدی
خراب این خراب آباد نامردم که پوشاندت عبا اما
دلت سرمای دی، لرز تن یک لا قبایم را نفهمیدی
گذشتی از من و احساس پاکم، خواب تلخی بود بانو جان
نه نفرینم نه اشکم ،خنده ام ،حتی دعایم را نفهمیدی
#محمدجواد_منوچهری
به روی من گل بختی نکرد خنده ولی
به تیرهبخـتی من روزگار خـنـده کند!
#فیاض_لاهیجی
.ــــــــــ🍃🌸🌷🌸🍃ــــــــــ.
بوی عطرت که شنفتم
به لبم جان آمد
منم آن گل که نچیدی و
زمستان آمد...
#مریم_قهرمانلو
ای به راهَت لبِ هر پنجره یک جفت نگاه
مَن چرا این قدَر از آمدنت مایـوسَم ؟
🥀
#بهروز_ياسمی
چون خیال تو ز پیشم نفسی خالی نیست
شرمم آید که شکایت کنم از تنهایے!!!
❣
همام_تبریزی