eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
50 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار "عاصی"
171156737.mp3
4.95M
مجید رضوی دلم تنگه🖤 هم بهشتی هم رجائی هم خادم الرضا بودی😭 هم سیدمحرومان و بر یتیمان بابا بودی😭 💔 🍃🇮🇷🍃😭
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
در یاد، همیشه جاودانی سید! مهمان امام مهربانی سید! فردا که قیام حضرت قائم شد در لشکر صاحب‌الزمانی سید! (سیدعلی نیکو)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد... تو عاقبت به خیر شدی 🖤💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭یعنی فردا دوباره قراره بایستیم پشت سر حضرت آقا به گریه کردن؟ ❤️‍🔥ما که اونروز یه دور مردیم قربونت برم
اللهم‌ انا لا نعلم منه الا خیرا والله ما از او به جز خوبی ندیدیم او رفت و شد سهمِ تمامِ دوستان غم شد قامتِ ایرانِ ما از داغ او خم تنها نه ایران، زخم خورده جانِ عالم اُردی بهشت سبز شد اُردی جهنم در این مصیبت جامه ها برتن دریدیم والله ما از او به جز خوبی ندیدیم 🔹 روزی که این توفیقِ خدمت گشت میسور کارش ریاست شد؟ نه، شد خدمت به جمهور در بین مردم رفت و شد از میز خود دور در شامِ غمها بود چون یک آسمان نور از باغ لبخندش دمادم لاله چیدیم والله ما از او به جز خوبی ندیدیم 🔹 با هر توانی داشت شد یارایِ محروم شد چون رجایی خادمِ جمهورِ مظلوم در کارهایش بی ریایی بود معلوم شد پر جوانه از بهارش خاک این بوم با جان سلامِ روحبخشش را خریدیم والله ما از او به جز خوبی ندیدیم 🔹 از جنس مردم بود و با مردم عجین شد بهر امام جامعه یاری امین شد رنگ تبسم های او شور آفرین شد با او مهیا عزت ایران زمین شد با او به اوجِ قله ی عزت رسیدیم والله ما از او به جز خوبی ندیدیم 🔹 هرجا که مشکل بود خود می زد به جاده همراهِ مردم بود با پایِ پیاده درسی ست بر مسئولهای پر افاده عکسِ لباس کهنه ی خاکی ساده ما حرف حق را از زبان او شنیدیم والله ما از او به جز خوبی ندیدیم 🔹 او مردِ خدمت بود ،نه حرف و بهانه می شد برای بی کسان اشکش روانه مثلِ بسیجی ها تلاشش عاشقانه رونق گرفت از او هزاران کارخانه با همتش از چنگِ ویرانی رهیدیم والله ما از او به جز خوبی ندیدیم 🔹 او خادم مولا علی موسی الرضا(ع) بود مثل امامش با ضعیفان آشنا بود بر وعده هایِ خود به مردم با وفا بود دلداده ی نامِ شهیدِ کربلا بود می گفت :کی از یاریِ او نا امیدیم!؟ والله ما از او به جز خوبی ندیدیم 🔹 خدمت برایِ خلق شد بهرش عبادت دیدیم او را اهل پاکی و صداقت با جانِ عاشق بود مشتاقِ شهادت با لطف یزدان شد شهید راه خدمت می گفت :ما مدیونِ یاران شهیدیم والله ما از او به جز خوبی ندیدیم 🔹 بر برگه رایم نشان افتخار است نام شهیدی رویِ برگه اعتبار است رفته است اما مکتب او ماندگار است هرکس که با او دشمنی کرده ست خار است خوشبخت ما که چون تویی را برگزیدیم والله ما از او به جز خوبی ندیدیم
یک جمله هست حرف دل داغدیده‌ام ما را ببخش سید مظلوم؛ والسلام😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدایی که می‌شنوید فقط گوشه‌ای از احساسات مردم داغدار ایرانه .... پبشنهاد دانلود
در قامت دیپلمات دیدش دنیا در عرصه بین المللی بی همتا بنویس "وزیرخارجه" بود ولی اینگونه بخوان "مدافع الاقصی"
بنام خدا شعر ‌‌ «شهید راه خدمت» ره آشنا بی ریا رفتن است غنیمت شمردن و یا گشتن است گمانم که گاهیم جستن است زکرمان و ایلام و مازندران ویا چین و ژاپن و کل جهان دراین دارو دنیا ی مکر و حیل مشو عاشق کار خوب و عمل می‌ارزد به هر کار و زاری مثل؟ قبای ریاست بپوشان بتن خیال از غم وهم دنیا بکن بمان شهر تهران بکن سروری تورا ورزقان چی؟ هوا در سری بکن کارخویش یک‌سره دفتری به یاران و خویشان دستور ده وزیران همه نامه ممهور ده چرا «کهنه لو» راه میزان نداشت عشایر کجا!؟ نام و عنوان نداشت ویا کل ایران نگهبان نداشت بچسب میزخود را بکن برتری کنیزان کنن دوره بر دلبری گذرکن از این حرفها ای قلم بگو از فراق و نوای الم برای رئیسم چه ها شد رقم زخاکی گذشتن به خاکستری عجب تخت و تاجی عجب بستری هدف را «رجایی» دهد رهبرم در آغوش گیرد «بهشتی» سرم و یا «باهنر» دیده اشک ترم یقین بس نیازی ندارد به کس «رئیسی» ز مادر رئیس است و بس به دنبال نام و نشان؛ نیستم و یا شاه و سلطان و خان نیستم نه پول و ثمن قید نان نیستم بده فرصت خدمتم، ای اجل زنفس و هوا دورم و خوش عمل بلاگرد و دربان وخادم رضا کنم اهل ایران و هرآن دعا جوانان و پیران ملک خدا گل باصفا یا امام الرضا امام الرئوف یا ولی خدا شه ملک طوس است چون سرورم روم دمبدم دور صحن حرم منم خادم درگه محترم لباس خدم کرده برتن مرا دراین راه باشد مرا ماجرا خوشا حال ملت نمایندگان جوانان و پیران و زحمتکشان سپاه و بسیجی و رزمندگان همه سربه‌سر خادمش جمهوراست دل عاشقان در بغل گل پر است بگرد؛ بالگر برفراز زمان ازاین سو به آن سو چو دیوانگان بپرس حال و احوال بیچارگان بنال در غم و درد آوارگان بسوزان پرو بال دلدادگان ز مه پیرهن کوه تن کرده بود بلندای خودرا کفن کرده بود به دامان ز فرش چمن کرده بود رئیسی تو بالای قرآن بخوان چو ساداتی جنگل نشانی بمان سرانجام جمهور و دولت شدن و یا درد و پاسوز و ملت شدن شهید ره عشق و خدمت شدن تو را هست آتش دراین معرکه ز ابراهیم آموختی عاشق پیشه اگر گشنه‌ام استخارت نکن وگر تشنه‌ام تو ملامت نکن ویا خسته‌ام خرج اشکت نکن حسینم دهد دردها را دوا کند حاجت عاشقان را رو زخاکی گذر کن به خاکستری عجب تخت و تاجی عجب بستری رسد عاشقان را پیام‌آوری بگو «فاطمی » برشهیدان مدام سلام ؛السلام؛ السلام؛ السلام باقری(فاطمی)یکم خرداد ماه۱۴۰۳ 🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ♨️ شعرخوانی محمد رسولی در مراسم رئیس‌جمهور 📌 خبر فوری سراسری @fori_sarasari
ای زاده‌ی مشهد و شهید تبریز از خدمت و کار شد وجودت لبریز پروانه شدی، زدی به آتش خود را با رفتن تو بهارمان شد پاییز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ اللهم إنا لا نعلم منه إلا خیراً 📌 خبر فوری سراسری @fori_sarasari
ابوالفضل علمدار خامنه ای نگهدار
با خنده ای از بین موج طعنه ها رفت آری خلیلی بت شکن از بین ما رفت در روز میلاد حبیبش منتخب شد با اذن حق در روز میلاد رضا رفت... ۱۴۰۳/۳/۲
بالگرد افتاد اما بازتر شد بال تو حاج قاسم با چه حالی آمد استقبال تو ای شهید راه خدمت! حیف می شد آخرش سرنوشتی جز شهادت بود در اقبال تو پرچم شاه خراسان را به دوشت داشتی تا ابد بالا بماند پرچم امثال تو قصه ی انگشتر آری باز هم تکرار شد حاج قاسم ها خبر دارند از احوال تو یوسف گمگشته ی ما سوی کنعان برنگشت آه از این داغ سنگین؛ آه از این فال تو یاد زهرا مادرت بودی؟ چه می داند کسی لحظه ی آخر که آتش بوسه زد بر شال تو تازه داغ حاج قاسم داشت کم می شد، دریغ! تا ابد می ماند آری چشممان دنبال تو .
آن دست پر چروک◾️ شعر افشین علا برای مادر شهید رئیسی واکر به دست، پیرزنی خسته می‌رفت سوی تخت خود آهسته در آتش فراق پسر می‌سوخت می‌گفت با غریبه و وابسته: "آیا ز خاک پر زده فرزندم؟ آیا کبوترم ز قفس رسته؟" بیرون خانه منتظرش بودند مردم چه ناشناس چه برجسته هر دم برای تسلیت از هر سو می‌آمدند در صف پیوسته مثل کبوتران حرم پر زد مشهد به سوی آن زن وارسته هرچند او برای پذیرایی جایی نداشت درخور و شایسته حتی نداشت خانه‌ی دلبازی مشرف به صحن و گنبد و گلدسته اما شبیه بال ملائک بود آن دست پر چروک حنابسته خرداد ۱۴۰۳
«بسم رب الشهداء و الصدیقین» ─━═•••❃❀❃•••═━─ می خواهم از این داغ ، یک دیوان بگویم از غــــربــت آقـــای محـــرومـــان بگویم از بالــــهای زخمــیِ چنــدین کبــــوتــر از مـاهِ پنــــهان در مِه و بــوران بگویم از لالــه هـــای پـرپـر دشــت شــــقایـق از داغ سنــــگین بــر دل ایــران بگویم از آن همـــه پاکی و اخــلاص و تواضع از حـس مســــئولیت و ایمـــان بگویم از آخــــرین لبخنــــدهـای عـــارفــــانه از چهـــرهٔ غمگین ولی خنـــدان بگویم از عاشقی مخلص که نام و راه و یادش در خـــاطراتم مانده جـــاویدان بگویم از کوه نســتوهِ عبـــا بر دوش و خاکی از روح افـــلاکیِ یک انســـان بگویم از خادمی که اجر خدمت های او شد امضا به دست حضرت سلطان بگویم از او که آغـــوش رضا شد جایگاهش از این چنین معراج یک انسان بگویم از او که حتی خستگی را خسته کرد و شد بسترش دامان کوهستان ، بگویم در ابتــدای خدمتـــش تا انتـــها رفت سخت است از آغــاز بی پایان بگویم جا دارد عمــــری در عـــزای او بگریم یک عمـــر باید از غم هجـــران بگویم (کیمیا)
مشعل‌دار از دوش آتش، بار را بردار ابراهیم! پرواز کن! پروازِ بی‌تکرار ابراهیم! اردیبهشتت بهمنی از داغ جاری کرد بر ما خبرها می‌شود آوار ابراهیم! پیراهنت را با بشیری معتمَد بفرست مُردیم از این اخبارِ لاکردار ابراهیم! سربازها از رفتن سردارها گیجند سردارْ قاسم رفته یا سردارْ ابراهیم؟ آهوی مضمون! سیر دیدی ابن‌موسی را؟ چیزی بگو از وعده‌ی دیدار ابراهیم! هرجا که ابراهیم‌ماندن کار سختی بود بر خود گشودی آتش اخطار ابراهیم! زخم زبان‌ها بر لبت شعری نمی‌افروخت خاموش ماندی، حافظ اسرار! ابراهیم! در جنگلی از مِه رهامان کردی و رفتی برگرد مؤمن! مرد مشعل‌دار ابراهیم! دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
غم از در می‌رود بیرون و از دیوار می‌آید عجب ناخوانده مهمانی که پر تکرار می‌آید شبیه صاعقه یکباره آتش می‌زند جان را شبیه زلزله با یک جهان آوار می‌آید «سفارتخانه»، یا «در دیدن سان »یا« فرود سخت» «شبی بغداد» و روزی تا خود« گلزار» می‌آید به هرشکلی به هر نامی دمار از ما در آورده است فقط می‌تازد و همواره بی افسار می‌آید نمی کوبد چرا غم خانه ی قوم مخالف را!؟ چرا از هر بلا بوی خیانتکار می‌آید!؟ زمین خورده است شیری باز از آن سوی پرچین‌ها صدای قهقهه از محفل کفتار می‌آید... خدا پشت و پناهت سید ابراهیم ایران را تحمل کردن داغ تو بس دشوار می آید چه کردی با دل ملت که حتی زیر تابوتت مخالف سینه‌زن با ذکر استغفار می‌آید شهادت آرزویت بود و مهر استجابت خورد شهید خادم ملت به تو بسیار می‌آید امید دیدنت را تا قیامت نه ...یقین دارم که می گویند رجعت کرده با سردار می‌آید به پایان می‌رسد غم‌های ما یکروز، شکی نیست سپیده از دل غوغای شام تار می‌آید @gida13
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفتی و چشم پنجره را واگذاشتی بغض هزار خاطره را جا گذاشتی از بس که سوخت جان تو با روضه‌ی حسين در خیمه‌های کرب و بلا پاگذاشتی
🇮🇷 🌷 همرنگ رجایی هم مرد میدان بود، هم مخلص، هم انقلابی و ولایی بود سرباز رهبر، یاور مردم، اهل یقین بود و خدایی بود شاگرد و همکار بهشتی بود، هم محترم، هم مغتنم، هم پاک در کار خود آخر بهشتی شد، مردی که همرنگ رجایی بود ، ۱۴۰۳/۰۳/۰۱