چون صبا دید به صحرا، بدن بیكفنش
خاك میریخت به جای كفنش بر بدنش
چون كه از مركب خود، شاه به گودال افتاد
حمد یزدان به لبش بود و شفاعت سخنش
آخرین بار كه شه، جانب میدان میرفت
خواهرش داد به او، كهنهترین پیرهنش
من چه گویم؟ چه شد این پیرهنش، آخر كار
كه همی سوخت ز تابیدن خورشید، تنش
گشت آغشته به خونِ دلِ او، تربت او
از سُم اسبسواران به بدن تاختنش
عجبا! از بدنی بیسر و این جورِ عدو
بس نبودیش مگر آن همه كرب و محنش؟
زینب از دیدن این صحنهی جانسوز، «حسان»!
مات و حیرتزده، انگشت عجب بر دهنش
#حسان چایچیان
بر نی سر حسین، به دست سوارهای
گاهی كند به محمل زینب، نظارهای
آن جا نشسته، غمزده طفلی سه ساله است
رنگ پریدهاش ز غم دل، اشارهای
ترسان گرفته دامن زینب كه عمّه جان!
دریای غم مگر كه ندارد كنارهای؟
از آفتاب، لالهصفت چهره سوخته
داغ دلش مگو، كه ندارد شمارهای
نیلی رخش ز سیلی و پایش پُر آبله
مجروح گوش او ز پی گوشوارهای
از گریهاش كباب، دل همرهان او
هر گفتهاش ز آتش حسرت، اشارهای
محمل تكان چو میدهدش، یاد میكند
از خیمهای و كودكی و گاهوارهای
تاب سفر ندارد و راه است بس دراز
خوانَد به گریه عمّهی خود را كه: چارهای
دل نیست آن دلی كه نسوزد به حال او
دارد شرف به سنگدلان، سنگِ خارهای
دخت شهی كه كار دو عالم به دست اوست
دردا! اسیر شد به كف هیچكارهای
زآن دم كه آفتاب امامت غروب كرد
گردد رقیه از پی او چون ستارهای
آمد سر حسین، «حسان»! پابهپای او
زآن دم كه شد جدا ز تنِ پارهپارهای
#حسان چایچیان
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_عاشورا
امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود
فردا ز خون عاشقان این دشت دریا می شود
امشب کنار یکدگر بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا می شود
امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامان زین دشت برپا می شود
امشب کنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش آغوش صحرا می شود
امشب که جمع کودکان در خواب ناز آسوده اند
فردا به زیر خارها گمگشته پیدا می شود
امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود
امشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه بی دست سقا می شود
امشب بُوَد جای علی آغوش گرم مادرش
فردا چو گل ها پیکرش پامال اعدا می شود
امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را
فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها می شود
امشب به دست شاه دین باشد سلیمانی نگین
فردا به دست ساربان این حلقه یغما می شود
امشب سر سرّ خدا بر دامن زینب بُوَد
فردا انیس خولی و دیر نصارا می شود
ترسم زمین و آسمان زیر و زبر گردد "حسان"
فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود
#حبیب_الله_چایچیان
#حسان
سلااااااااام
سحر روز عاشورا ،😭😭😭
مکن ای صبح طلوع
😭😭😭😭🏴