#من گرفتار شبم در پی #ماه آمده ام
#سیب رادست تودیدم به #گناه آمده ام ،
#شب و گیسوی تو تا باز به #هم پیوستند
من به #شبگردی این شهر #سیاه آمده ام
#فریدون_مشیری
#شـب_زیباتـون_بخیر
درآمد
تو به من خندیدی
و نمیدانستی
من به چه دلهره از باغچهٔ همسایه
#سیب را دزدیدم 😢
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضبآلود به من کرد نگاه
سیب دندانزده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالها هست که در گوش من آرام،
آرام
خشخش گام تو تکرارکنان،
میدهد آزارم
و من اندیشهکنان
غرق این پندارم
که چرا،
خانهٔ کوچک ما
سیب نداشت...؟! 😢
#حمید_مصدق