eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
51 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
فرصت دیدار... نوبت سنوار‌‌... گر به راهِ حق فدا گردد همه جان های مان یک سر سوزن نیفتد شک در ایمان های مان مرد میدانی اگر افتاد در میدان چه غم؟ باز هم پر می شود از مرد ،میدان های مان خون سرخ لاله ،باران می شود با بارشش فوج فوج از لاله روید درگلستان های مان آری استادِ وفای ما ابالفضل علی(ع) ست تا ابد هستیم با جان پای پیمان های مان قطره ای از اشک‌ما از گونه ها افتد اگر سنگ رمی ظلم خواهد شد به دامان های مان فرصتِ دیدار بود و نوبتِ سنوار بود دردهای ما یکی هستند و درمان هایِ مان بی هنیه یا که نصرالله یا سنوار نیز می شود تکرار در تاریخ،طوفان های مان چون شهادت پر بها،چیزی در این بازار نیست وا شده اصلا پی این سود،دُکان های مان بارها این روضه ها را دیده ام و بارها خیرزان ظلم خورده رویِ دندان های ما خونِ یحیی زنده خواهد کرد هر دل مُرده را بانگ بیداری زند بر نامسلمان های مان! شاعریم و از خدا خواهیم بنویسد ز لطف سرخی فصلِ شهادت را به دیوان های مان @abadiyesher
آغوش ، دوباره باز کن آمده یار خونت بنگر شهید آورده به بار لبخند بزن هنیّه‌جان ، در جنّت آمد به بَرَت @abadiyesher
ماهمه سنواریم... ما دشمنان جان استکبار هستیم تا جان به تن داریم در پیکار هستیم حاشا که پیش دشمن حق‌ خوار باشیم در چشمشان اما همیشه خار هستیم ما سرخ می‌روییم از خاکستر خویش در مرگ هم از زندگی سرشار هستیم زنده‌ است نصرالله ،یعنی قرص و محکم تا محوِ اسرائیل پایِ کار هستیم در هر نفس، از قبل محکم‌تر، به فکرِ نابودیِ محضِ سگانِ هار هستیم سیراب می‌گردیم از جامِ شهادت یک کربلا ،لب‌تشنه‌ی دیدار هستیم از عکسِ چوب رویِ دندان، می‌شود گفت ما روضه‌ای همواره در تکرار هستیم ما و خیالِ خواب جز در بسترِ خون؟! تا صبح مست از شوق‌مان بیدار هستیم مشتاقِ آنچه مژده‌یِ نصرِ الاهی است منصورهایِ یک به یک بر دار هستیم از خون یحیی زنده گردد لشگری نو مارا بکش ما تن به تن سنوار هستیم @abadiyesher
درد آمد و باز کربلا شد تکرار یک شیر میان روبَهان در پیکار چون کوه نشسته و رجز میخواند در گودی قتلگاه، یحیی سنوار ۲ (ام.خزان) @abadiyesher
شهد شیرین شهادت گوارای وجودت ای مجاهد بزرگ آرام بخواب که نامت به نیکی در تاریخ مقاومت ماندگار شد. تا خون در بدن داریم نخواهیم گذاشت پرچمت بر زمین بیفتد. شادی روح و علو درجات این مجاهد والامقام صلوات میفرستیم اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم @abadiyesher
شهادتت مبارک مرد میدان 🕊🥀 زالوسفتانِ بزدلِ بی‌مقدار امروز شده تمام دنیا بیدار ای قوم خیبث اگر چه او را کشتید زنده است همیشه راه یحیی سنوار @abadiyesher
🌷 گر به خون غلتید سرداری در این میدان چه‌باک مرکب این سربداران را سواری دیگرست... @abadiyesher
یحیی چقدر صاعقه در چشم‌های توست! طوفان فقط چکیده‌ای از ماجرای توست «بگذار کربلا بشود» گفتی و گذشت دنیا هنوز خیره به بغض صدای توست یحیی! به آرزوت رسیدی؟ مبارک است! من مانده‌ام که عید شده یا عزای توست ای سرو سربلند! به افتادنت خوشند امروز، روز جشن تبرها برای توست معمار فتح هفتم اکتبر! مرگ کو؟! این سنگ قبر نیست، که سنگ بنای توست کِی با عبور موج فراموش می‌شوی؟ ساحل همیشه در قرق ردپای توست آغوش باز کن وطنت را به سعی زخم! غزه _همان که خواسته‌ای_ کربلای توست حالا بجنگ زنده‌تر از سال‌های قبل… یحیی! هنوز اسلحه در دست‌های توست با تو حماسه‌تر به غزل فکر می‌کنم شعرم در انتهای خودش، ابتدای توست | @fatemeh_arefnejad
باغ بی باغبان نمی‌ماند راه بی کاروان نمی‌ماند حاج قاسم، هنیه یا سنوار عشق بی ساربان نمی‌ماند... @abadiyesher
🌷 تسبیح و عطر، قمقمه‌‌ی آب پس کجاست؟ حدست درست، با لب عطشان شهید شد... @abadiyesher
مداحی آنلاین - نماهنگ وسایل.mp3
2.56M
🎙اولین نوآهنگ ویژه شهادت با شعری از مهدی جهاندار و با تنظیم روح الله شعرا با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد یعنی که در میانه‌ی میدان شهید شد بیچاره آن‌کسی که به پیمان وفا نکرد خوشبخت آن‌که بر سر پیمان شهید شد @abadiyesher
داغی دیگر... صبحی دوباره با غمی جانکاه سر زد داغی دگر بر جانمان از نو شرر زد خط خبرها باز در خون غوطه ور شد آتش به جان دوستان باز این خبر زد دل کند مردی دیگر از دلتنگی خاک با جان قدم در جاده ی سرخ سفر زد تیر ترور بر قلب پاک عاشقی خورد ما را دوباره زخمی از غم بر جگر زد در خاکمان یک باغ سروِ تازه رویید هر جا ستم برقامت سروی تبر زد یک لشکر از مردان راه عشق برخاست هر جا که از ما دشمن ما یک نفر زد سودِ شهادت را به ما بخشید،دشمن هرجا به فکر خامِ خود بر ما ضرر زد در راهِ نصرالله یارِ دیگری رفت.. سیدصفی الدین به سوی دوست پر زد یک یک اگر ما را به مسلخ سر بِبُرند کی جان ما از بیمِ اهریمن بلرزد؟ ما مرد میدانیم وعزم ما به میدان تفسیر شد با آنچه از سنوار سر زد درگوشه ی مقتل به آهِ خویش فریاد درگوشهای مردمی از عمد،کَر زد فریاد زد: وقت است برخیزید از خواب دیوِ ستم آتش به جانِ برگ و بر زد تا چند دنبالِ دلیل بی خیالی؟ تا چند باید حرف،با اما،اگر زد؟ آخر به پایان می رسد این شام و آید این مژده که:آزادگان خورشید سر زد @abadiyesher
ما را بکشید... هر چند به سینه داغِ سنگین داریم کی بیمِ فدایِ جانِ شیرین داریم مشتاقِ شهادتیم ما را بکشید ما اینهمه سیدصفی الدین داریم @abadiyesher