ای مالک شش گوشه ی آفاق، حسین
ای کشته ی اشک های مشتاق، حسین
حسرت به دلیم و کربلا میخواهیم
ای غایت آرزوی عشاق، حسین
#صل_الله_علیک_یا_ابا_عبد_الله
#لیلة_الرغائب
#مرتضیدرزی
شاعر بی ذوقتان تا دست بر دفتر گذاشت
قافیه خون دلی بر سرخی جوهر گذاشت
قافیه "سر" بود و مضمون چند بیتی مرثیه
سوز آن از دفترم، یک مشت خاکستر گذاشت
تا قلم از "سر" نوشت، افتاد یاد قتلگاه
سرنوشت سرخ، "سر" را بر لب خنجر گذاشت
مؤمنِ عدلم ولی هرگز نفهمیدم چرا؟!
"سرترین آقای دنیا را خدا بی" سر"گذاشت"
روی نیزه قاری قرآن شد و در بزم شام
بین یک تشت طلا، لب بر لب دختر گذاشت
ارغوان از ضرب سیلی در خرابه جان سپرد
عمه اش را بی قرار خاطرات "در" گذاشت
اوج عزت را ببین، عباس بی مشک و علم
تشنه لب، سر را به روی دامن مادر گذاشت
جبرئیل آمد ببیند شبه پیغمبر چه شد؟!
شهپرش را زیر جسمِ درهم اکبر گذاشت
زیر سمِ اسبها قاسم تماشایی شده
نعل تازه بوسه ها بر صورت و پیکر گذاشت
گرم بود و دود بود، اما نبود آب ای فلک
تشنگی بی رحم بود و غنچه را پرپر گذاشت
اوج روضه در منای کربلا این صحنه بود
بی حیا از پشت خنجر را روی حنجر گذاشت
روضه ی مکشوف را زینب تماشا کرده بود
"ذبح اعظم" داغ را بر سینه ی مضطر گذاشت
تار و پود هستی او صبر بود و غیرتش
هستی خود را برای یک نخِ معجر گذاشت
گردش شمس و قمر را روی نیزه دیده بود
با دلی لبریزِ غصه پای در محشر گذاشت
محتشم باید بخواند مرثیه، من کیستم
اوکه با ترکیب بندش، چشم ها را تر گذاشت
#صل_الله_علیک_یا_ابا_عبد_الله
#مرتضیدرزی
افتادهام از نفس هوا میخواهم
در این شب جمعه، کربلا میخواهم
تسنیم و رحیق، ناز شصت زاهد
من چای عراقی از خدا میخواهم
#صل_الله_علیک_یا_ابا_عبد_الله
#مرتضیدرزی
ای مـالک شش گوشهی آفاق، حسیــن
ای کشتهی اشکهای مشتاق، حسیــن
حسرت به دلیم و کربلا میخواهیم
ای غـــایـــت آرزوی عشاق، حسیــن
#صل_الله_علیک_یا_ابا_عبد_الله
#مرتضیدرزی
🍃🌼🍃
🌼🌸
🍃
ای مـالک شش گوشهی آفاق، حسیــن
ای کشتهی اشکهای مشتاق، حسیــن
حسرت به دلیم و کربلا میخواهیم
ای غـــایـــت آرزوی عشاق، حسیــن
#صل_الله_علیک_یا_ابا_عبد_الله
#مرتضی_درزی
🍃
🌼🌸
🍃🌼🍃
@abadiyesher
شاعر بی ذوقتان تا دست بر دفتر گذاشت
قافیه خون دلی بر سرخی جوهر گذاشت
قافیه "سر" بود و مضمون چند بیتی مرثیه
آتشی بر دفترم افتاد و خاکستر گذاشت
تا قلم از "سر" نوشت، افتاد یاد قتلگاه
سرنوشت سرخ، "سر" را بر لب خنجر گذاشت
مؤمنِ عدلم ولی هرگز نفهمیدم چرا؟!
"سرترین آقای دنیا را خدا بی" سر"گذاشت"
روی نیزه قاری قرآن شد و در بزم شام
بین یک تشت طلا، لب بر لب دختر گذاشت
ارغوان از ضرب سیلی در خرابه جان سپرد
عمه اش را بی قرار خاطرات "در" گذاشت
اوج عزت را ببین، عباس بی مشک و علم
تشنه لب، سر را به روی دامن مادر گذاشت
جبرئیل آمد ببیند شبه پیغمبر چه شد؟!
شهپرش را زیر جسمِ درهم اکبر گذاشت
زیر سمِ اسبها قاسم تماشایی شده
نعل تازه بوسه ها بر صورت و پیکر گذاشت
گرم بود و دود بود، اما نبود آب ای فلک
تشنگی بی رحم بود و غنچه را پرپر گذاشت
اوج روضه در منای کربلا این صحنه بود
بی حیا از پشت خنجر را روی حنجر گذاشت
روضه ی مکشوف را زینب تماشا کرده بود
"ذبح اعظم" داغ را بر سینه ی مضطر گذاشت
تار و پود هستی او صبر بود و غیرتش
هستی خود را برای یک نخِ معجر گذاشت
گردش شمس و قمر را روی نیزه دیده بود
با دلی لبریزِ غصه پای در محشر گذاشت
محتشم باید بخواند مرثیه، من کیستم
اوکه با ترکیب بندش، چشم ها را تر گذاشت
#صل_الله_علیک_یا_ابا_عبد_الله
#مرتضیدرزی
بر بوم دلم نقش شده طرح غم عشق
بین الحرمین و دو حرم، داخل یک قاب
ای ساقی بی مشک، به این تشنه ی دیدار
یکبار براتی بده حتی شده در خواب
#صل_الله_علیک_یا_ابا_عبد_الله
#مرتضیدرزی