eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
51 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
به مناسبت خواهم که مرا حال کبوتر بدهند دل را به هوای وصلِ گل، پَر بدهند ای کاش به لیلة‌الرغائب ای دوست گل نغمه و مژده‌ی فرج سر بدهند شاعر:
🧡 ای یار ز دیده گشته غایب برگرد ای هجر تو اعظم مصائب برگرد امشب ز خدا فقط تو را می‌خواهم ای آرزوی شب رغائب برگرد
کسی که هرشب جمعه تورا مصاحب نیست برای وصل جمالت هنوز راغب نیست چگونه درک کند فیض با تو بودن را کسی که برهمه اعمال خود مراقب نیست اگر که غیبت تو طول می‌کشد ازماست وجود ناقص ما خالی از معایب نیست اسیر غم شده‌ایم و هنوز می‌گویند فراق چهره‌ی تو اعظم مصائب نیست! امید ملت اسلام، کعبه منتظر است کسی به غیر تو بنیان‌کَن اجانب نیست شب است و ذکرفرج را به روی لب دارم شبی که بهتراز این نیست به یمن توست که روزی دهد خدا مارا نصیب و روزی ما غیر این مواهب نیست به یک نگاه مرا روبراه کن، وضعم_ برای آمدن تو اگر مناسب نیست اگرکنار رَوَد پرده‌ی گنه، پیداست امام ما همه جا ظاهر است و غائب نیست سخن بس است «وفایی» به جان حضرت دوست تمام حرف دل ما جزاین مطالب نیست شاعر:
به مناسبت سر رشته ناب گفتگوها، فرج است بغضی که نشسته در گلوها، فرج است سوگند به ای دوست سرفصل تمام آرزوها، فرج است شاعر:
به یاد روی تو هستم چه آرزو دیگر چه خوب می‌گذرد لیلة‌الرغائب من سید میلاد حسنی
در بند مرتضاییم، بی جیره و مواجب ما ریزه خوار شاهیم، او صاحب مواهب از باده اش خرابیم، مست ابوترابیم ما جای خود که یک عمر، حق بر علی‌ست راغب تکیه زده به کرسی، نزد خدای اعلی بالاتر از رسولان، در سلسله مراتب معراج تازه رو شد، اصوات وحی از او بود دست خدایی اش شد، وقت نزول، کاتب از برکت وجودش دنیا به گردش آمد خورشید با نگاهش می رفت سمت مغرب در روز سخت خیبر، در جنگ هر دلاور تنها علی است غالب، مافوق کل غالب تا ذکر لب علی شد، یا والی الولی شد شد ذکر عرش رحمن، یا مظهر العجائب من آمدم بگیرم، کرب و بلای خود را از خوان لطف حیدر، در یک عمر زیر دِینم، گریه کن حسینم در راه سِیر عشاق، گریه بر اوست واجب حتی سرش به نیزه، دلسوزِ خلق می شد یک جلوه از نگاهش، شد راهِ خیر راهب شاه از بلندی افتاد، خنجر به کُندی افتاد سر از قفا جدا شد، با تیغ نامناسب مهجور از وطن ماند، بر خاک پاره تن ماند ارباب بی کفن ماند، ای وای از این مصائب بی تاب روز وصلیم، آن منتقم می آید می آید آن امامِ از چشمِ خلق غائب شاعر:
💙 از درد زمانه‌ی فلج می‌خوانم از ساحت آخرین حجج می‌خوانم در خلوت لیلةالرغائب قطعاً عَجّل لِوَلیّکَ الفَرَج می‌خوانم
ای مالک شش گوشه ی آفاق، حسین ای کشته ی اشک های مشتاق، حسین حسرت به دلیم و کربلا می‌خواهیم ای غایت آرزوی عشاق، حسین
به مناسبت ای مظهر مظهرالعجایب! الغوث مظلوم‌ترین حاضرِ غایب! الغوث جز دیدن‌تو چه آرزویی داریم؟! ای رغبت لیلة الرغایب! الغوث
به مناسبت سر رشته ناب گفتگوها، فرج است بغضی که نشسته در گلوها، فرج است سوگند به لیلة‌الرغائب ای دوست سرفصل تمام آرزوها، فرج است
به مناسبت خواهم که مرا حال کبوتر بدهند دل را به هوای وصلِ گل، پَر بدهند ای کاش به لیلة‌الرغائب ای دوست گل‌نغمه و مژده‌ی فرج سر بدهند
تو این غربت که حتی آه دوای غصه‌هایم نیست چرا از من چنین دوری خدای آرزوها کیست؟ میان این همه شادی کمی هم قسمت ما نیست چرا با من نمی‌خندی خدای آرزوها کیست؟
بِشْتاب که لیلة الرغائب شده است فائز شده هر کسی که تائب شده است از لطفِ خدا درِ اجابت شده باز خاسر شده هرکسی که غائب شده است
حدیث عشق حدیث عشق به او خط‌به‌خط مطالب ماست غم نبودن او اعظمِ مصائب ماست نماز واجب‌مان شد از آن‌که وقت قنوت دعای آمدن او، دعای واجب ماست دعای آمدن او که گرچه در غیبت نظر به ما کند از لطف خویش، صاحب ماست که کودکیم در این روزگار و مثل پدر همیشه هر طرفی دیده‌اش مُراقب ماست چه آرزو بنماییم، هر چه می‌خواهیم منوطِ وقت ظهورِ امام غایب ماست در آرزوی عزیزی که می‌رسد یک روز تمام طول زمان، لیله‌الرغائب ماست
شب رغبت ز گرد راه آمد ای خدا عبد روسیاه آمد ای خدا بنده ای پریشانم باز دارم کمیل می خوانم در شب آرزو نگاهم کن رحم بر سوز و اشک و آهم کن عبد بیچاره و گرفتارم چشم بر دست رحمتت دارم «باز کن در منم منم یا رب عبد آلوده دامنم یا رب» شب جمعه رسید و آمده ام خانه ات را دوباره در زده ام بی پناهم خدا نگاهم کن پاک از خجلت گناهم کن شب جمعه به یاد دلدارم در دلم شور مهدوی دارم می زنم من صدات یا مهدی جان عالم فدات یا مهدی السلام ای امام غائب من رغبتِ لیلة الرغائب من در شب آرزو پناهم باش یاورم باش و تکیه گاهم باش در سرم نیست جز هوای شما آرزویم فقط تویی آقا آرزویم تویی تو یا مهدی آبرویم تویی تو یا مهدی یابن زهرا نظر به حالم کن بی وفا بوده ام حلالم کن شب جمعه به لب نوا دارم باز هم شوق کربلا دارم بر لبم یا حسین شد جاری اشک از هر دو عین شد جاری دل پریشان و زار و بی تابم یاد لب های خشک اربابم جان به قربان زخم های تنش جای سالم نماند در بدنش پیکرش مانده بود در گودال خواهرش تا که دید رفت از حال گفت زینب که نیست باورِ من یابن زهرا تویی برادر من جان به قربان جسم اطهر تو کاش جان می سپرد خواهر تو ای برادر فدای زخم تنت جان به قربان کهنه پیرهنت کهنه پیراهنت که غارت شد زینب آماده اسارت شد مهدی شریفی
تو را با شعر هایم واژه واژه کردم بدین‌گونه خودم را شاعری بی‌آبرو کردم....