eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
78 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با بی‌کسی و غربت و غم می‌سازيم با شيون و آهِ دم‌به‌دم می‌سازيم سوگند به آن چهار آقای غریب يک روز در این خاک، حرم می‌سازيم
آغوش تو دنیای آن بیگانه خواهد شد با دست شومش گیسوانت شانه خواهد شد با من شکوهی داشتی، با او نخواهی داشت قصری که جای جغد شد ویرانه خواهد شد افسانه ی خوشبختی ات گمنام خواهد ماند گمنامیِ بدبختی ام افسانه خواهد شد پنهان شدی تا مثل «از ما بهتران»... آری_ کِرمی که خود را گم کند پروانه خواهد شد هر شب که می پیچد به اندام تو همخوابت از بوی من در بسترش دیوانه خواهد شد
کجا در پرده‌ای! روشنتر از هر آفتابی سلام ای دلربا فکری به احوال گدا کن
9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به خاک پای کریم اهلبیت(ع) سپرده ام غزلم را به اختیار حسن پریده مرغ دلم باز در مدار حسن زبان چگونه بگوید فضائل او را چگونه وصف شود حُسن بیشمار حسن؟! کریم اگر که تو باشی؛همه گدا هستیم خدا گذاشت کرم را در انحصار حسن و همنشینیِ او با جزامیان یعنی که خار ها همه گل می‌شود کنار حسن کمانِ ابرو و تیغِ نگاه او کافیست که بین معرکه هر کس شود شکار حسن فدای همت مردانه اش که افتاده جمل به زیر قدم های استوار حسن برای مصلحت دین سکوت کرد و نشست زمان صلح مشخص شد اقتدار حسن دوباره زنده شد انگار مجتبی وقتی که آمدند به میدان دو یادگار حسن دو بال لشکر او قاسم اند و عبدالله به معرکه دو لب تیغ ذوالفقار حسن پسر به زیر لب "احلی من العسل"میگفت به قلب معرکه میرفت با شعار حسن که ناگهان همه ی دشت از حسن پر شد هجا هجا شد فرزند نامدار حسن روایت است به محشر نمی‌شود غمگین هر آنکسی که به دنیاست سوگوار حسن که بر صراط، قدمهای او نمیلرزد کسی که رفته به پابوسی مزار حسن
🔰 فراخوان علاقمندی دانشجومعلمان به شعرخوانی در محفل شعر «استاد سخن» 🔰 💠 به مناسبت بزرگداشت سعدی 💠 📌 ویژه دانشجومعلمان و اساتید پردیس های دانشگاه فرهنگیان یزد 🔶 دانشجومعلمان می‌توانند آثار خود را با توجه به ضوابط مقرر به نشانی ذیل ارسال نمایند : 🔻موضوع : آزاد (عاشقانه، طنز، حماسی، آیینی،و...) 🔻قالب : سنتی و سپید 🔻مهلت ارسال : ۳۰ فروردین 🔻نشانی ( پیام‌رسان ایتا ) 🆔 https://eitaa.com/literature_admin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⚜️شورای صنفی پردیس شهیدان پاکنژاد یزد ⚜️ 🆔eitaa.com/cfu_acac_ir
رنگ شب را من دوباره میزنم بر روزگار بلکه پایانی شود بر لحظه‌های انتظار
یارِ عاشق را به روز سخت می‌باید شناخت ور‌ نه در  ایامِ دیگر مدعی بسیار  هست...
نگاهت می کنم خاموش و خاموشی زبان دارد زبان عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد چه خواهش‌ها درین خاموشیِ گویاست نشنیدی؟ تو هم چیزی بگو چشم و دلت گوش و زبان دارد بیا تا آنچه از دل می رسد بر دیده بنشانیم زبانبازی به حرف و صوت معنی را زیان دارد چو هم پرواز خورشیدی مکن از سوختن پروا که جفت جان ما در باغ آتش آشیان دارد الا ای آتشین پیکر! برآی از خاک و خاکستر خوشا آن مرغ بالاپر که بال کهکشان دارد زمان فرسود دیدم هرچه از عهد ازل دیدم زهی این عشق عاشق‌کش که عهد بی‌زمان دارد ببین داس بلا ای دل مشو زین داستان غافل که دست غارت باغ است و قصد ارغوان دارد درون‌ها شرحه‌شرحه است از دم و داغ جدایی‌ها بیا از بانگ نی بشنو که شرحی خون‌فشان دارد دهان (سایه) می‌بندند و باز از عشوهٔ عشقت خروش جان او آوازه در گوش جهان دارد
گیرم که با هر وعده خامم کرده باشی با دلبری مشتاق دامم کرده باشی گیرم که گاهی با همان شیرین زبانی زهر کلامت را به کامم کرده باشی گیرم که با تحقیر از خود رانده باشی در فکرِ قدری انتقامم کرده باشی بی رحمی‌ات گاهی تو را گم کرده باشد چشم انتظار یک پیامم کرده باشی اما حلالت می کنم حتی شبی که یک خوابِ راحت را حرامم کرده باشی شادم ز عطر خاطرات عاشقانه حتی اگر غم را به نامم کرده باشی
دلم را برده‌ام جایی که با خود کوه غم دارد بدون روضه چشم از غربتش همواره نم دارد تراوش می‌کند غم از سکوت حاکم اینجا نفس غم می‌کشد دل ،لاجرم غم بازدم دارد مزار پنج خورشید است اما خاکی و ساده کبوترها فراوانند زائر هرچه کم دارد همیشه بی حرم خواندند اینجا را ولی عمری است درون قلب ما این قطعه از جنت حرم دارد نه سقاخانه‌ای، ایوان طلایی، گنبدی، اما عجب دارالشفایی از دم اهل کرم دارد اگر ویرانه شد از کینه‌ی آل سعود اینجا به دست شیعه روزی بارگاهی محترم دارد