eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
75 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مژگان به هم بزن که بپاشي جهان من کوبي زمين من به سر آسمان من درمان نخواستم ز تو من درد خواستم يک درد ماندگار! بلايت به جان من مي سوزم از تبي که دماسنج عشق را از هرم خود گداخته زير زبان من تشخيص درد من به دل خود حواله کن آه اي طبيب درد فروش جوان من نبض مرا بگير و ببر نام خويش را تا خون بدل به باده شود در رگان من گفتي : غريب شهر مني اين چه غربت است کاين شهر از تو مي شنود داستان من خاکستري است شهر من آري و من در آن آن مجمري که آتش زرتشت از آن من زين پيش اگر که نصف جهان بود بعد از اين با تو شود تمام جهان من @abadiyesher
خیال می‌کنم این بغض ناگهان شعر است همین یقین فروخفته در گمان شعر است همین که اشک مرا و تو را درآورده است همین، همین دو سه تا تکه استخوان شعر است همین که می.رود از دست شهر، دست به دست همین شقایق بی نام و بی نشان شعر است چه حکمتی است در این وصفِ جمع ناشدنی که هم زمان غمِ نان، شعر و بوی نان، شعر است تو بی دلیل به دنبال شعر تازه مگرد همین که می‌چکد از چشم آسمان شعر است... از این که دفتر شعرش هزار برگ شده است بهار نه، به نظر می‌رسد خزان شعر است به گوشه گوشه‌ی شهرم نوشته‌ام بیتی تو رفته‌ای و سراپای شعر است خلاصه اینکه به فتوای شاعرانه‌ی من زبان مشترکِ مردمِ جهان شعر است... @abadiyesher
اگر قسمت نشد با عشقت زندگی کنی حداقل با زندگیت عشق کن دنیا که به آخر نرسیده ...❗ 🗃️@Hedayate_fekri_va_dini
هدایت شده از خوبان پارسی‌گو
دلم شکست، گناه تو بود در باران دلی که چشم‌به‌راه تو بود در باران قضا نبود و مقدّر نبود هرچه که شد بلای چشم سیاه تو بود در باران نبود خندهٔ باد و نبود گریهٔ ابر عبور گاه‌به‌گاه تو بود در باران نگاه آینه را سنگ شست‌وشویی داد شکستِ آینه، آه تو بود در باران چقدر چتر در این شهر بی‌هوا وا رفت چقدر ابر گواه تو بود در باران 📗 دیگر ✏️ 📍@khobaneparsigoo
هدایت شده از ✨نجوای دل✨
اندیشه‌ی پرواز به تو جان داده بر خستگی جسم تو پایان داده حالا که مهیای پریدن شده‌ای بر بال و پَرت قدرت طوفان داده @najvaydel1402
هدایت شده از رباعی
با هر تپشی در دل خود جایم کن جایی پیدا برای فردایم کن دیروز تو با ناز گمم کردی عشق! امروز خودت بگرد و پیدایم کن @robaee
بی‌خود به رخ ما نکشانید کسی را ما نیز خوشیم از غم معشوقِ خیالی @abadiyesher
میدهم تکیه به آغوش خیالی که مرا بین تنهایی من سخت بغل می‌گیرد... @abadiyesher
تا ابد بر ما شکستِ دل جوانی می‌کند... @abadiyesher
بعد از این حالِ تو زار است، ببین کِی گفتم تازه این اوّلِ کار است، ببین کِی گفتم شیر هر قدر به آهو بسپارد دل و جان خصلتش باز شکار است، ببین کِی گفتم خواستی روز و شب از عشق بگویی، امّا پاسخت چوبه‌ی دار است، ببین کِی گفتم اینکه هرگز نچشد باغْ شکوفایی را بهتر از داغِ بهار است، ببین کِی گفتم حرفِ خودشیفتگی نیست، ولی پای غمت چون من انگشت‌شمار است... ببین کِی گفتم... @abadiyesher
حرف ناگفته زیاد است ولی میگذریم آمد و بُرد و زد و خورد، حلالش باشد @abadiyesher
بگذار به تماشا بنشینم به تماشا… نه کلامی و نه اشکی و نه خنده‌‌ایی. @abadiyesher