5.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا می گویند چادرت را بتکان روزی ما را بفرست؟
آیت الله مصباح یزدی ✨
وقتی دلم شکست، گرو میگذارمش
خوب است، آبروی جگر، «آبِ رو» شود
#علیاکبر_لطیفیان
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
سلام و عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن ایام سوگواری حضرت سیدالشهدا علیهالسلام و یاران باوفای آن حضرت 🥀
امشب از ساعت ۲۲ تا ۸ صبح فردا تبادل فهرستی داریم
بزرگوارانی که کانال شعر و ادبیات دارند و تمایل دارند، شرکت بکنند 🙏
فهرست رو میذارم همینجا
که دوستان باید بفرستند کانالهاشون
پست آخر کانالتون هم باید باشه
چینش کانالها در فهرست بر اساس تعداد اعضای کانالها خواهد بود (از بیشتر به کمتر)
نهایتا ۲۰ تا کانال رو در فهرست میذارم
اولویت با ۲۰ نفر اولی است که لینک کانال بفرستند.
کانالهای شعری که حاوی عکس و پست نامناسب و شعر بینام شاعر و با ایراد وزن و مضمون باشه هم در فهرست قرار داده نمیشه
برای شرکت در تبادل امشب
لینک کانالتون رو بفرستید برای بنده:
@javadmd14
11.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مکرر از او میخواستم کمی استراحت کن
قدرشو ندونستیم💔💔
عجب گلی روزگار ز دست ایران گرفت
#ورود_کاروان_به_کربلا
چقدر ریخته هر گوشه و کنار، غم اینجا
نشسته روی دو زانو امام، هر قدم اینجا
ندا رسید که باز این چه شورش است در عالم
خبر رسید: به آل علی شده ستم اینجا
درست پای همین نخلِ راستقامت رعنا
امام بر سر نعش کسی شدهست خم اینجا...
سری هنوز به این سمت مانده، اینسوی میدان
اگر غلط نکنم خورده بر زمین علم اینجا
نمانده فاصلهای در میان این دو برادر
اگرچه یک حرم آنجا... اگرچه یک حرم اینجا...
چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است دوباره
که باز سینهزنان! محتشم گرفته دم اینجا
عزای اشرف اولاد آدم است دریغا
همیشه قصۀ ما ختم میشود به همینجا...
#محمد_حسین_ملکیان
پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟
این سرزمین غمزده در چشمم آشناست
این خاک بوی تشنگی و گریه میدهد
گفتند: غاضریه و گفتند: نینواست
دستی کشید بر سر و بر یال ذوالجناح
آهسته زیر لب به خودش گفت: کربلاست!
طوفان وزید از وسط دشت، ناگهان
افتاد پرده، دید سرش روی نیزههاست
یحیای اهلبیت در آن روشنای خون
بر روی نیزه دید سر از پیکرش جداست
طوفان وزید، قافله را بُرد با خودش
شمشیر بود و حنجره و دید در مناست
باران تیر بود که میآمد از کمان
بر دوش باد دید که پیراهنش رهاست
افتاد پرده، دید به تاراج آمدهست
مردی كه فكر غارت انگشتر و عباست
برگشت اسب، از لب گودال قتلگاه
افتاد پرده، دید که در آسمان عزاست
#مریم_سقلاطونی
#محرم
#امام_حسین
#سلام_بر_محرم
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
شک ندارم که دلِ عرشِ خدا میلرزد
گاه و بیگاه به یاد لب عطشان حسین
آسمان گریه کنان یکسره با هق هقِ ابر
شده همراه به یاد لب عطشان حسین
کاسه آبی شده خورشید و دلش میجوشد
هر سحرگاه به یاد لب عطشان حسین
مطمئنم شده تر دیده ی یوسف آری!
در تهِ چاه به یاد لب عطشان حسین
از خجالت شده سرگشته و میپیچد رود
راه و بی راه به یاد لب عطشان حسین
خم شده مثلِ کمانی به شکستن نزدیک
کمرِ ماه به یاد لب عطشان حسین
تا به "سر" میرسد این واقعه لب میبندم
قصه کوتاه! به یاد لب عطشان حسین
#الهه_سلطانی
#محرم
ببین به دیده حیرت به گوشه گوشه هیئت
در آرزوی نگاهت کسی است مرده برایت
الا که شمس زمینی مرا به چله نشینی
خدا کند که ببینی که میرسم به شهادت
چقدر پست منم در سیاهه های بلندت
که شاه های جهان عاجزند و درک مقامت
تویی که نور دو عینی و حرمت حرمینی
پرم ز شور حسینی پرم پر از غم و حسرت
به گریه تو سلامم به نوکر تو غلامم
بیا و جام بنامم که مستم از تو و نامت
«من الغریب نوشتی الی الحبیب سلامی»
سلام کرده ای و کرده این سلام قیامت
خوش است با تو دقایق طبیب دردی و حاذق
تو عاشقی منم عاشق تویی تو اند رفاقت
رفیق یعنی ارباب من که نوکر اویم
اگر که آبرویم داده است نذاشته منت
منم که غربت اشکم تویی به صحبت اشکم
که داد نوبت اشکم نکرده است رعایت
به پاست عطر چو یاست و خون تو خفه کرده
ریا و زور و زر و مافیای و اهل سیاست
#شبگرد
#محرم
من در نگاهت دیدهام رنگ خدا را
در لحن پاکت یافتم ححب و حیا را
هربار لب ها را گشودی در کلامت
حس کردم آن آرامش بی منتها را
سرلوحهٔ برنامهات حق و ادب بود
با طعنهها و نیش خناسان، مدارا
بر نامهٔ تو مهر تأیید خدا بود
کمتر اگر دیدند آن برنامهها را
بگذار اینها را کنار قدردانی
از لحظهای که کردهای تقدیم پا را
در سایه ماندی، نور میافشانی اما
حتی دل سرد رقیبان دغا را
تو راه خود را یافتی، ره میسپاری
همراه کردی در مسیر نور ما را
ما با تو در سمت درستی ایستادیم
تاریخ خواهد داد شرح ماجرا را
#راهی(م_کرمانی)
۱۷ تیر ۱۴٠۳
ما را خدا برای غم تو گماشته
ما را محرم تو مسلمان گذاشته
شکر خدا که معجزهٔ روضهات حسین
دست محبت از سر ما برنداشته
بی گریهٔ محرم تو خشک میشدیم
این آب چشم حاصل هرساله داشته
تنها جوانه میزند از گریه بر شما
بذری که عشق در دل هر شیعه کاشته
طوفان نوح اگر برسد هیچ بیم نیست
کشتی ت بادبان عزا بر فراشته
در دفتر ملائکه شرط بهشت را
اندوه و گریه بر تو و زینب نگاشته
۵مرداد ۱۴۰۱
#راهی(م_کرمانی)
#ورود_به_ماه_محرم
در غُصه و غم، پناه دادی ما را
در ظلمتِ شب، پگاه دادی ما را
در مجلس روضه یا اباعبدالله...
ممنونم از اینکه راه دادی ما را
#سید_مجتبی_شجاع