🔴 جنگ با زورمندان ستمکار
♦️امام خمینی (ره):جنگهایی که #پیغمبر در زمان حیاتشان فرمودهاند، بعد از اینکه اسباب جنگ فراهم شد برایشان، این جنگها همیشه با زورمندها بوده است؛ با آنها، مثل #ابوسفیان و امثال آنها که قدرتمندها بودند، و اینها منافع #ملت_ها را، ملت خودشان را، میخواستند برای خودشان [غارت] بکنند؛ و ظلم و #ستمکاری و بیعدالتی رایج بوده است؛ و جنگهایی که واقع شده، بین #مستضعفین بوده و این #مردم طبقه سه، این #فقرا با این زورمندها و اینهایی که میخواستند حق فقرا را بخورند.
📚 صحیفه امام خمینی (ره)، جلد 4، صفحه 214
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺
✍رهبر انقلاب : تلقی من از آینده تلقی خوشبینانه است؛ نهاینکه گرانی و مشکلات را ندانم، چرا، خبرها به من میرسد، بیشتر از افراد دیگر هم میرسد، اما ملت ایران امروز مثل یک قهرمان، مثل یک شخصیت برتر در مقابل یک دشمن خبیث حیلهگر ایستاده و میداند دنبال چیست. آرمانها و هدفها روشن است. ملت ایران با همهی قدرت، پشت انقلاب ایستاده است. یک جاهایی گلهمندی هم هست، اما اینها باعث نشده که ملت ایران از سرافرازی و عزت رویگردان شود و نشده. تصویر من از ملت این است.
۹۷/۱۱/۱۹
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
#همچون_مادرش ....
🌷رفتم پیش جواد محب، فرمانده گروهان خودمان. وارد سنگر شدم. نشستم گوشه سنگر به کارهای محمد (محمدرضا تورجی زاده) فکر می کردم. یادم افتاد در ایام کربلای ٥ یکبار با محمد صحبت می کردم. حرف از شهادت بود. محمد گفت: من در عملیاتی شهید می شوم که رمز آن یا زهرا(س) است. من هم فرمانده گردان یا زهرا(س) هستم!
🌷نمی دانم چرا یکدفعه یاد این حرفها افتادم. خیلی دلشوره داشتم. یکدفعه صدای خمپاره آمد. برگشتم به سمت نوک تپه. گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود!
🌷به همراه یکی از بچه ها دویدیم به سمت نوک تپه. دل توی دلم نبود. همه خاطرات گذشته ای که با محمد داشتم در ذهنم مرور می شد. با این حال به خودم دلداری می دادم. می گفتند: محمد تورجی شدید مجروح شده. رنگ از چهره ام پرید. برای چند لحظه به چهره ( برادر محب ) خیره شدم. خدا کند آنچه در ذهنم آمده درست نباشد.
🌷به چشمان هم خیره شدیم. برادر محب سرش را به علامت تأييد تکان داد. بعد در حالی که اشک از چشمانش جاری بود گفت: تورجی هم پرواز کرد!
🌷آری محمدرضا پرواز کرد همانطور که گفته بود و همانطور که باید! همچون مادرش زهرا(س)
پــهلـو ....
بـــازو ....
عاشق آنست که رنگ معشوق به خود گیرد...
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🌷🌷🌷
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
🦋🦋🦋🕊🕊🕊🕊🦋🦋🦋
#رسـم_خـوبان
🔷اسم اصلي ايشان در شناسنامه محمد غلام نژاد بود . يكسال قبل از اينكه به شهادت برسد فاميلي اش را تغيير داد ، جز من كسي از اين موضوع اطلاع نداشت. در واقع يك رازي بود بين من و شهيد ، از آنجائيكه علاقه و ارادت زیادی به شهيد سيد محمد منتظر قائم ،فرمانده سپاه يزد و شهيد واقعه طبس داشت. تصميم گرفت اين كار را انجام دهد.
مي گفت : خيلي به اين فاميلي علاقه مندم . دوست دارم فاميلي ام را محمد منتظر قائم بذارم.
🔶احترام زيادي براي خانواده،مخصوصاً پدرش قائل بود. به ايشان گفتم : چطور مي خواهيد اين موضوع را به خانواده وپدرتان اطلاع دهيد؟ گفت: بالاخره يك روزي خودشان متوجه خواهند شد! بعد از شهادت روزي كه به پدر شهيد گفتند : محمد منتظر قائم شهيد شد، تعجب كرد !
#شهید #محمد_منتظرقائم🌷
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
سلام علیکم
قابل توجه کلیه عزیزان عضو کانال شهید طالبی
از امشب همه روزه قسمتی از
داستان واقعی نسل سوخته خدمت شما ادامه دهندگان راه شهدا ارائه خواهد شد
امیدواریم که رضایت خاطر تمام عزیزان را فراهم کرده باشیم.
با احترام مدیر کانال شهید مدافع حرم آل الله ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺
📖سرگذشت واقعی
📝 #نسل_سوخته
#قسمت_اول
✍نویسنده : شهید سیدطاها ایمانی
🌺هیچ وقت نتونستم درک کنم چرا به ما میگن نسل سوخته
🍃ما نسلی بودیم که هر چند کوچیک اما تو هوایی نفس کشیدیم که #شهدا هنوز توش نفس میکشیدن
ما نسل جنگ بودیم
🔥آتش جنگ شاید شهر ها رو سوزوند
دل خانواده ها رو سوزوند
جان عزیزان مون رو سوزوند
🌺اما انسان هایی توش نفس کشیدن
که وجودشون بیش از تمام آسمان و زمین ارزش داشت
🍃بی ریا…مخلص…#بااخلاق …متواضع…جسور …شجاع…پاک… انسان هایی که برای توصیف عظمت وجودشون..تمام لغات زیبا و عمیق این زبان…کوچیکه و کم میاره
و من یک دهه شصتی هستم
یکی که توی اون هوا به دنیا اومد
🌺توی کوچه هایی که هنوز شهدا توشون راه می رفتن و نفس میکشیدن
کسی که زندگیش پای یه تصویر ساده شهید رقم خورد…!
🔥من از نسل سوختم…اما سوختن من….از آتش جنگ نبود!
داشتم از پله ها می اومدم بالا که چشمم بهش افتاد،غرق خون،با چهره ای آرام
زیرش نوشته بودن
🍃“بعد از شهدا چه کردیم؟شهدا شرمنده ایم…”
چه مدت پای اون تصویر ایستادم و بهش نگاه کردم؟
نمی دونم اما زمان برای من ایستاد
🌺محو تصویر شهیدی شدم که حتی اسمش رو هم نمی دونستم،مادرم فرزند شهیده همیشه می گفت:روز های بارداری من
از خدا یه بچه می خواسته مثل شهدا
دست روی سرم می کشید و اینهارو کنار گوشم می گفت:
🍃اون روز ها کی میدونست….نقش #مادر چقدر روی جنین تاثیرگذاره حسش،فکرش،آرزوهاشو جنین همه رو احساس میکنه،ایستاده بودم و به این تصویر نگاه می کردم مثل شهدا
🌺اون روز فقط ۹سالم بود…
✍ادامه دارد......
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
هشدار هشدار هشدار
سازمان منافقین خلق نیروهای آموزش دیده ی خود را برای برهم زدن صفوف عزاداران حسینی علیه السلام در ایام اربعین با برنامه ریزی به شرح زیر روانه مسیرهای پیاده روی اربعین خواهد کرد؛
. این نیروها به دو زبان عربی عراقی و فارسی مسلط هستند.
. زائران ایرانی را با زبان عربی مورد هتکاکی و بی حرمتی قرار می دهند تا در نهایت منجر به درگیری و به هم ریختن مراسم گردد.
. با زائران عرب زبان و مسئولین موکب ها با زبان فارسی درگیر شده و جنجال راه می اندازند.
. این فتنه را فقط با هوشیاری و آگاه سازی می توان خنثی کرد، در ارسال این هشدار به گروه های دیگر کوتاهی نکنید.
شور و شعور حسینی محور وحدت ماست.
.
🔅🔆🔰🔆🔅🔅🔆🔰🔆🔅
معجزه امام حسین علیه السلام
🌹 تو شلوغيِ اربعين ديدم زني با عباي عربي روبروي حرم سيدالشهدا با لهجه و كلام عربي با ارباب سخن ميگويد.
👈عربي را ميفهميدم؛ زنِ عرب میگفت:آبرويم را نبر، به سختي اذن زيارت از شوهرم گرفته ام... بچه هايم را گم كردهام ... اگر با بچه ها به خانه برنگردم شوهرم مرا ميكشد...
گريه مي كرد و با سوزِ نجوايش اطرافيان هم گريه ميكردند.
👈كم كم لحن صحبتش تند شد:
تو خودت دختر داشتي...
جان سه ساله ات كاري بكن...
چند ساعت است گم كردهام بچههايم را.
كمي به من برخورد كه چرا اينطور دارد با امام حسين(علیه السلام ) حرف میزند.
ناگهان دو كودك از پشت سر عبايش را گرفتند...
يُمّا يُمّا ميكردند...
زن متعجب شد...
🌹 با خود گفتم لابد بايد الان از ارباب تشكر كند..!
بچه هايش را به او دادند، اما بي خيالِ از بچه هاي تازه پيداشده دوباره روبرويِ حرم ايستاد..
🌹 شدت گريه اش بيشتر شد!!
همه تعجب كرده بوديم!
رفتم جلو و گفتم: خانم چرا هنوز گريه ميكني؟ خدا را شاكر باش!
🌹 زن با گريه ي عجيبي گفت:
من از صاحب اين حرم بچه هايِ لالم را كه لال مادرزاد بودند خواسته ام، اما نه تنها بچه هايم را دادند، بلكه شفاي بچه هايم را هم امضا كردند.😔
▪️ایام شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها خدمت امام زمان علیه السلام و منتظرانش تسلیت باد.
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
▪️ امام خمینی(ره): شما میگویید که ما با یک کسی که خرد کرده است مسلمین را و به اسلام هیچ اعتقاد ندارد و هر روز زورش برسد #اسلام را زیر پا میمالد و #منهدم میکند، ما با او بنشینیم و دست دوستی بدهیم و بعد هم بگوییم که «سَلَّمَکُمُ الله» ! این چه منطقی است؟ منطق اسلام این است؟! شما اسلامشناسها این را منطق اسلام میدانید؟! خداوند اصلاحتان کند ان شاء الله | ۲۹ فروردین ۱۳۶۴
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
✊ مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر ترامپ و جان بولتون و پمپئو. آمریکا تجسم شرارت و خشونت است
✍رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش: رژیم آمریکا تجسم شرارت و خشونت است؛ بحرانساز و جنگآفرین است. [همواره] و نهفقط امروز، حیات رژیم آمریکا به این بوده که برای کسب منافع خودشان دستاندازی کنند. آمریکا مظهر شرارت است، آنوقت گله میکنند که چرا میگویید مرگ بر آمریکا.
اولاً به حضرات آمریکایی بگویم: مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر ترامپ و جان بولتون و پمپئو. یعنی مرگ بر سردمداران آمریکا که در این دوره این افراد هستند.
مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر شما عدهی معدودی که این کشور را اداره میکنید؛ ما با ملت آمریکا کاری نداریم.
💥ثانیاً تا وقتی که آمریکا خباثت و رذالت دارد، این مرگ بر آمریکا از دهان ملت ایران نخواهد افتاد.
۹۷/۱۱/۱۹
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺
💠 خواب سید محمد فرزند شهید مدافع حرم #سید_رضا_طاهر
قصد داشتم برای #اربعین به کربلا برم.
پیاده روی نجف تا #کربلا، به نیابت از شهیدم و همه شهدا...
همه بهم میگفتن سید محمدو تنها نذار و نرو؛ اون بچه تو این موقعیت به حضورت نیاز داره
ولی با اطمینان میگفتم: سید محمد مشکلی نداره، اونو می سپرم به باباش. حتما باباش مراقبش هست که این سفرو برام جور کرده.
دلم پر میزد برای رفتن
سید محمدو گذاشتم پیش مامانم و رفتم.
مامانم باجون ودل مراقبش بود
یه شب که همه خواب بودن، مامانم با صدای بلند خنده های سید محمد از خواب بیدار میشه.
میبینه که اون بلند بلند و از ته دل میخنده.
بعد چند لحظه بیدار میشه و میگه: «مادر جون، باباجونم اومد پیشم. بالا بود، پیش سقف.
کلی باهام بازی کرد. برام غذا آورد. بهم گفت:سیدمحمد از چیزی نترس من همیشه پیشتم
#شهید_سیدرضا_طاهر🌷
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#درسی_که_از_نوجوان_١٣_ساله_گرفتم.
🌷در یکی از عملیات ها مجروحان بسیاری را به بیمارستان «شهید بقایی» آوردند. وقتی که رزمندگان مجروحین را به داخل بیمارستان منتقل می کردند، یک نفر آمد و گفت: خواهرم مراقب او باش. به عقب نگاه کردم کسی را ندیدم!
🌷....بار دیگر یک نفر دیگر از رزمندگان آمد و با عجله گفت: خواهرم مراقب آن مجروح باش. دوباره به این طرف و آن طرف سرک کشیدم اما چیزی ندیدم. برای سومین بار که به من توصیه کردند تا مراقب مجروح باشم از آنها پرسیدم: «اینجا که کسی نیست. می شود به من نشانش دهید؟»
🌷یکی از رزمندگان جلو آمد و ملحفه ای را که نوجوانی تقریبا ١٣ ساله در داخل آن بود نشانم داد. او دست و پاهای خود را در میدان مین از دست داده و حالش وخیم بود.
🌷هنگامی که نزدیکش رفتم تا به او رسیدگی کنم به چشمانم خیره شد و با لحنی خاص و آرام گفت: «من رفتنی هستم به دیگر مجروحان رسیدگی کنید.» منقلب شده بودم، به حرفش گوش ندادم و خواستم هر طوری که شده به او رسیدگی کنم. اولین کاری که باید انجام میدادم تزریق سرم به او بود. اما....
🌷....اما هر دو جفت دست و پایش قطع شده بودند و نمی شد رگی پیدا کرد تا سرم را به آن زد. در نهایت توانستم از گردنش رگ بگیرم و سرم را از آنجا به بدنش تزریق کنم.
🌷نوجوان ١٣ ساله که در آخرین دقایق عمرش در یک جمله کوتاه درس ایثار داده بود بعد از ١٥ دقیقه شهید شد. اما همچنان صحنه ای را که به چشمانم خیره شد و آن جمله را گفت، به یاد دارم.
#راوى: اعظم دبيريان پرستار دفاع مقدس
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم عجل لولیک الفرج
🌷🌷🌷🌷🌷
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
📖 داستان دنباله دار از سرگذشت واقعی
📝 #نسل_سوخته
#قسمت_دوم 📝(( غرور یا عزت نفس))
🍃اون روز ... پای اون تصویر ... احساس عجیبی داشتم ... که بعد از گذشت 19 سال ... هنوز برای من زنده است ...
🌺مدام به اون جمله فکر می کردم ... منم دلم می خواست مثل اون شهید باشم ... اما بیشتر از هر چیزی ... قسمت دوم جمله اذیتم می کرد ...
🍃بعضی ها می گفتن مهران خیلی مغروره ... مادرم می گفت... عزت نفس داره ...
🌺غرور یا عزت نفس ... کاری نمی کردم که مجبور بشم سرم رو جلوی کسی خم کنم و بگم ...
- ببخشید ... عذرمی خوام ... شرمنده ام ...
🍃هر بچه ای شیطنت های خودش رو داره ... منم همین طور... اما هر کسی با دو تا برخورد ... می تونست این خصلت رو توی وجود من ببینه ...خصلتی که اون شب ... خواب رو از چشمم گرفت ...
🌺صبح، تصمیمم رو گرفته بودم ...
- من هرگز ... کاری نمی کنم که شرمنده شهدا بشم ...
🍃دفتر برداشتم و شروع کردم به لیست درست کردن ... به هر کی می رسیدم ازش می پرسیدم ...
- دوست شهید داشتید؟ ... شهیدی رو می شناختید؟ ... شهدا چطور بودن؟ ...
🌺 دفتر شد ... پر از خصلت های اخلاقی شهدا ... خاطرات کوچیک یا بزرگ ... رفتارها و منش شون ...
بیشتر از همه مادرم کمکم کرد ... می نشستم و ازش می خواستم از پدربزرگ برام بگه ... اخلاقش ... خصوصیاتش ... رفتارش ... برخوردش با بقیه ...
و مادرم ساعت ها برام تعریف می کرد ...
🍃خیلی ها بهم می خندیدن ... مسخره ام می کردن ... ولی برام مهم نبود ... گاهی بدجور دلم می سوخت ... اما من برای خودم هدف داشتم ...
🌺هدفی که بهم یاد داد ... توی رفتارها دقت کنم ... شهدا ... خودم ... اطرافیانم ... بچه های مدرسه ... و ... پدرم ...
✍ادامه دارد...
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
از همان روز ازل مستِ مرامِ حسنم
عاشقِ گوش به فرمانِ کلامِ حسنم
تا ابد نوکر پابست و غلامِ حسنم
من حسینی شده ی دستِ امامِ حسنم
🏴شهادت امام حسن مجتبی ع (به روایتی) تسلیت🏴
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
💠 مردم عراق پشتیبان انقلاب اسلامی ما هستند.
امام خمینی (ره): ای مسلمانانی که در کنار خانه خدا به دعا نشسته اید! به ایستادگان در مقابل آمریکا و سایر ابر قدرت ها دعا کنید و بدانید که ما با عراق جنگی نداریم و مردم عراق پشتیبان انقلاب اسلامی ما هستند، ما با آمریکا در ستیزیم و امروز دست آمریکا از آستین دولت عراق بیرون آمده است و به امید خدا این ستیز تا استقلال واقعی ادامه دارد که بارها گفته ام ما مرد جنگیم و تسلیم برای مسلمان معنا ندارد
#امام_خمینی
صحیفه نور، جلد 13،صفحه 84
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
✅رنجی که امام حسن(ع) از دوستان دیدند
✍رهبر انقلاب: پیغمبر(ص) با همه ی رنجها و امیر مومنان(ع) با همه ی غمها و ائمه دیگر با همه ی ستمدیدگی ها هیچ کدام در وضعیت امام حسن(ع) قرار نگرفتند و این عظمت ایشان را نشان میدهد.زیرا آن دیگران ائمه هداه معصومین اگر از سوی دشمن رنج می دیدند،از سوی دوستان آن زخم را التیام می یافتند . امام حسن(ع) اینجور نبود؛ نزدیکترین یارانش به او می گفتند یا مذل المومنین .
۵۹/۵/۶
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺
#نمى_خواهم_عکسش_را_ببینم!
🌷چند روز پیش بچه دار شده بود. دم سنگر که دیدمش، لبه ی پاکت نامه از جیب کنار شلوارش زده بود بیرون. گفتم: "هان، آقا مهدی خبری رسیده؟" چشم هایش برق زد.
🌷گفت: "خبر که .... راستش عکسش رو فرستادن". خیلی دوست داشتم عکس بچه اش را ببینم. با عجله گفتم: "خب بده، ببینم". گفت: "خودم هنوز ندیدمش". خورد توی ذوقم.
🌷قیافه ام را که دید، گفت: "راستش می ترسم؛ می ترسم توی این بحبوحه ی عملیات، اگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش". نگاهش کردم. چه می توانستم بگویم؟ گفتم: "خیلی خب، پس باشه هر وقت خودت دیدی، من هم می بینم".
📚 خاطره ى شهید محمدرضا عسگری از كتاب
پرواز در قلاویزان، ص ١٣٢
🌿
🌾
🌸
🌱 🌷🌷🌷🌷🌷
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺
🌴🍀 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🍀🍃🌸🍃🌺🍃🌷🌿🍃🌷
شب وداع خیلی دوست داشتم که یک گل از گل های تابوت را بردارم. اما ازدحام جمعیت اجازه نداد.
آخر شب که رسیدیم خانه، صدای زنگ در آمد.
یکی از همسایه ها یک شاخه از گل های تابوت را برایم آورده بود.
خیلی عجیب بود، چون من به کسی نگفته بودم که گل می خواهم.
یکی از نزدیکان خواب آقا موسی را دیده بود که در یک دستش فاطمه زینب بوده و در دست دیگرش دختری که خیلی پریشان به نظر می آمده و می گفته که نگران فاطمه زینب نباشید،او را سپردم به حضرت رقیه(س).
این را هم گفته بود اگر به سراغ من می آیید فقط با وضو باشید، نیازی به آوردن گل نیست.
به روایت همسر محترمه
🌷شهید موسی جمشیدیان🌷
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝 #نسل_سوخته
#قسمت_سوم 📝(( پـــدر ))
🌹مدام توی رفتار خودم و بقیه دقت می کردم ... خوب و بد می کردم ... و با اون عقل 9 ساله ... سعی می کردم همه چیز رو با رفتار شهدا بسنجم ...
🍃اونقدر با جدیت و پشتکار پیش رفتم ... که ظرف مدت کوتاهی توی جمع بزرگ ترها ... شدم آقا مهران ...
🌹این تحسین برام واقعا ارزشمند بود ... اما آغاز و شروع بزرگ ترین امواج زندگی من شد ...
🍃از مهمونی برمی گشتیم ... مهمونی مردونه ... چهره پدرم به شدت گرفته بود ... به حدی که حتی جرات نگاه کردن بهش رو هم نداشتم ... خیلی عصبانی بود ...
🌹تمام مدت داشتم به این فکر می کردم که ...
- چی شده؟ ... یعنی من کار اشتباهی کردم؟ ... مهمونی که خوب بود ...
🍃و ترس عجیبی وجودم رو گرفته بود ...
🌹از در که رفتیم تو ... مادرم با خوشحالی اومد استقبال مون ... اما با دیدن چهره پدرم ... خنده اش خشک شد و مبهوت به هر دوی ما نگاه کرد ...
🍃- سلام ... اتفاقی افتاده؟ ...
🌹پدرم با ناراحتی سرچرخوند سمت من ...
- مهران ... برو توی اتاقت ...
🍃نفهمیدم چطوری ... با عجله دویدم توی اتاق ... قلبم تند تند می زد ... هیچ جور آروم نمی شد و دلم شور می زد ... چرا؟ نمی دونم ...
🌹لای در رو باز کردم ... آروم و چهار دست و پا ... اومدم سمت حال ...
- مرتیکه عوضی ... دیگه کار زندگی من به جایی رسیده که... من رو با این سن و هیکل ... به خاطر یه الف بچه دعوت کردن ... قدش تازه به کمر من رسیده ... اون وقتبه خاطر آقا ... باباش رو دعوت می کنن ...
🍃وسط حرف ها ... یهو چشمش افتاد بهم ... با عصبانیت ... نیم خیزحمله کرد سمت قندون ... و با ضرب پرت کرد سمتم ...
- گوساله ... مگه نگفتم گورت رو گم کن توی اتاق؟ ...
✍ادامه دارد......
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃