eitaa logo
❤️اباالفضلی‌ام‌افتخارمه❤️
1.3هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
181 فایل
اَلسّلامُ عَلیک یاأبَاالْفَضْلِ الْعَبّاسَ یابْنَ أمِیرِالمُؤمِنِینَ 🌺اینستاگرام https://instagram.com/abalfazleeaam?igshid=je9syv0r6w83 ارتباط باادمین👇تبادل @yadeshbekheyrkarbala
مشاهده در ایتا
دانلود
🌐 🌐 🆔 مجموعه پنج گانه 🔹خلاصه ای از زندگی از زبان مادر ، همسر ، آشنایان، دوستان، همرزمان تهیه شده در گروه رسمی تلگرام 👇👇
🔹 🔹 مجموعه پنج گانه . . ، (ع) . ۱۵خرداد ماه سال ۱۳۶۱ مصادف با نیمه شعبان بود ، که در استان به دنیا آمد. "مادرش می گفت: یک هفته قبل از اینکه به دنیا بیاید (ره) را خواب دیدم : نایلونی لباس به دستم داد و گفت : نگران نباش ، من میرسم به دادت برای این بچه . با تکبیر گفتن و مکبر بودن در مساجد زمینه های ایمانی و اعتقادی خود را پرورش داد و آن نیز در راستای تربیت بود. با تربیت های و تبدیل به یکی از عاشقان (علیهم السلام) شد. بیمار بود و ناتوان از حرکت عصای دستش شد. با سن کمی که داشت میزبان جلسات هیتی شد ، مداحان و سخنرانان بزرگ کشور را از جمله و را به می آورد. می گفت : این جلسات خواستگاه شهیدان آینده اند. علاقه شدیدی به (س) داشت و این باعث شده بود که هر سال جلساتی در این راستا در منزل شخصی خود با عنوان ماتمکده (س) برگزار کند. مادرش نقل می کند : به حدی امام حسینی بود که بلند میشد می رفت به پشت بام خانه و شروع به خواندن می کرد. در سن ۱۶ سالگی وارد شد. و به دنبال چند عملیات کشف و ضبط سلاح و مواد مخدر به یکی از فرماندهان ارشد بسیج تبدیل شد. عاشق زیارت (ع) بود و نزدیک به ۶۰ ، ۷۰ بار به مشرف شده بود. همچین در زمان اشغال عراق توسط آمریکا مرزها بسته شده بود و دو بار به علت زیارت غیر قانونی توسط آمریکایی ها زندانی شد. . 🌹 @abalfazleeaam 🌹
. . 🔹 🔹 . ، . با شروع جنایات گروهک تروریستی جُندالشیطان به فرماندهی عبدالمالک ریگی و هدایت این گروهک تروریستی توسط سرویس های جاسوسی و اطلاعاتی غرب خصوصا موساد و سیا خود را به سیستان و بلوچستان رساند و اقدامات مهمی در آنجا انجام داد ، یکی از اقدامات وی اعدام کردن نصر الله شنبه زهی یکی از عناصر خطرناک عبدالمالک ریگی بود که عامل شهادت اتوبوس و به شهادت رسیدن سه نفر از مأمورین بود ، این کار را بدون نقاب و بدون هیچگونه هراس از این گروهک انجام داد و همین اقدام او باعث شد تا عبدالمالک ریگی برای سرش جایزه تعیین کند . در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بود که به عنوان نقش آفرینی کرد و با پلمپ کردن ساختمان چشم فتنه را کور کرد و همین اقدامش باعث شد که رسانه های معاند غربی او را برادر شهیدان حزب الله یعنی محمد و علی منیف اشمر معرفی کنند و با سیاست های رسانه ای غرب کاری کنند که مردم نسبت به نظام مقدس جمهوری اسلامی بدبین شوند و کشور را دچار درگیری های داخلی کنند . که با رهنمود های رهبر معظم انقلاب آیت الله و و هوشیاری سربازانی همچون این اقدامات آنان برای اینکه در ایران انقلاب رنگی بوجود آورند ناکام ماند. آنقدر در از خود لیاقت نشان داده بود که مسؤلان سازمان حفاظت و اطلاعات شرایط حضور او را در این سازمان فراهم آورند. مسؤل رسیدگی به تخلفات و جرائم قُضات و مفاسد بود . او در این نهاد با قبول مأموریت های فوق سنگین ۷۲ ساعته همه توان خود را به کار گرفت تا به اهداف نظام در این بخش جامه عمل بپوشاند. یک نمونه آن شناسایی و دستگیری بابک زنجانی عامل فساد نفتی بود که بازجویی آن هم به عهده بود ، رسیدگی به تخلفات آقا زاده ها هم از پرونده هایی بود که او بدون سروصدا آن را کلید زد و آن را اتمام کرد. . 🌹 @abalfazleeaam 🌹
. 🔹🔹 . ، . در انتخاب همسر سخت گیر بود و کسی را به عنوان همسر انتخاب می کرد که وارث و حضرت زهرا (سلام الله علیها) باشد و همچنین فردی را به عنوان همسر خود انتخاب می کرد که در راه دفاع از و رسیدن به همراه او باشد . او با خانمی که تمام این ویژگی ها را داشت ازدواج کرد و زندگی مشترک را شروع کرد. بخشی از خاطرات همسر در روز عقد : پیامک داد رسیدی قم اول برو زیارت تا آرام شوی به محض اینکه روبروی گنبد طلای (سلام الله علیها) ایستادم و سلام دادم استرسم هم تمام شده بود. به همین سادگی آرام شدم، پشت سر نماز مغرب و عشاء را خواندیم ، نشستیم تا نوبت ما شود. آخرین عروس و داماد بودیم، هفت و هشت زوج دیگر هم بودند . خانم ها یک طرف سالن و آقایان طرف دیگر نشسته بودیم نوبت هر زوجی که میشد می رفتند عقد می کردند. سالن شلوغ بود. هر عروس و داماد با پدر و مادر و خواهر و برادرشان آمده بودند ، دست پُر مفصل ، خنچه عقد های رنگی ، شیرینی های تر وخشک و دسته گل های بزرگ . یکی هم تند تند ازشان ازشان عکس و فیلم می گرفت . من و مادرم هم نشسته بودیم و نگاهشان می کردیم .چادر سفید و ساده سرم کرده بودم، یک (ع) هم توی دستم بود . آقا مهدی هم یک بلوز و شلوار ساده پوشیده بود ، مثل ها . ده قدم بیشتر با هم فاصله نداشتیم . هربار که سرم را بر می گرداندم تا نگاهش کنم ، می دیدم دارد نگاهم می کند . با اینکه می دیدمش و می شنیدمش ولی دلم برایش تنگ بود. آخر وقت نوبت ما شد ، کنار هم نشستیم. خطبه ی عقد خوانده شد و من بله را گفتم . بله را گفتم و تمام دنیا را برای خود کردم. بعد از عقد به گفتم : « امشب ، شب عید است ، به ما عیدی بدهید. گفتند : من شما را دعای خاص کردم» . وقتی بلند شدیم برویم ، در گوش گفت : «برای ما هم دعا کنید» زرنگ بود. می دانست کجا و چه وقت می شود ، همانجا دست به کار می شد . شان خوردیم . زیارتی کردیم و برگشتیم . توی ماشین پدرم تنها بودیم . رانندگی می کرد و گوش می دادیم . مداحی شب ازدواج (س) و (ع) بود همان که می گفت: « شب دومادی شده » تمام که می شد از اول می گذاشتیم . بعد از مدتی صاحب فرزند پسری به نام شد ، او تنها به چشم یک پسر به نگاه نمی کرد بلکه به چشم و (س) و به فرزند خود نگاه می کرد و همیشه از می خواست که بتواند به عنوان حافظ ارزش و آرمان های نظام باشد. . 🌹 @abalfazleeaam 🌹