eitaa logo
محسن عباسی ولدی
56.1هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
348 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃دل خوشی معصومه امشب دلم عجیب گره خورده به ضریح حرمی که حرم اهل بیت است تو دوستش داری، همان طوری که پدرانت دوستش دارند. دلم در صحن و سرای بانوی کرامت، در قم پرسه می‌زند و می‌خواهم ایدۀ نقّاشی انتظارم را از بانو بگیرم. گاهی باید بنشینی در خانه و چشم به در بدوزی تا یار بیاید و گاهی هم باید بلند شوی، بار سفر ببندی شهر به شهر و جاده به جاده راه طی کنی تا به یار برسی هر کدام از این انتظارها حال و هوای خودش را دارد. امشب می‌خواهم خواهری را به تصویر بکشم که از مدینه بار سفر بسته و مقصدش طوس است. از وقتی که حرف سفر شده آهنگ تپش قلبش فریاد انتظار را سر می‌دهد. به جاده که افتاده گویی طی کردن هر وجب از این جاده به اندازۀ فرسنگ‌ها طول می‌کشد. خاصیت انتظار این چنینی همین است: وقتی که منتظر باشی و در راه راه بیش از اندازه طولانی می‌شود. من می‌خواهم بانو را در قم بکشم، یعنی در میانه راه وقتی که بیمار است و در راه مانده ولی دلش همچنان دارد راه را طی می‌کند. فاطمه معصومه برای من نماد منتظری است که ننشست بلند شد و حرکت کرد مخاطرۀ سفر را به جان خرید و رنج راه را تاب آورد و اگر چه به یار نرسید؛ ولی تصویری از انتظار کشید که تا همیشه باقی است. ضریح و گلدستۀ بانو به من می‌گوید که منتظر نیستم هر چه قدر نگاه می‌کنم به زندگی‌ام نمی‌توانم شباهتی پیدا کنم میان خودم و بانوی منتظر. من چه قدر به خاطر تو از وطن بریدم و جادۀ خطر را برگزیدم؟ انتظاری که من دارم، انتظار بی‌دردهاست اگر انتظار تو برایم درد سری داشته باشد عطایش را به لقایش خواهم بخشید. من نمی‌دانم چرا در قم، این جمکران است که نماد انتظار توست کسی اگر در حرم بانو، حس منتظرانه نیافت باید زیارتش را از سر بگیرد کسی چه می‌داند شاید اگر تو فرمان بنای جمکران را در جایی دادی که در امتداد حرم بانوست می‌خواستی بگویی راه انتظار تو از حرم بانو می‌گذرد بانو بزرگ معلّم درس انتظار است مایی که انتظار را با نوع بی‌دردسرش دوست داریم بیشتر از نان شب محتاج درس انتظار بانو هستیم. باید یاد بگیرم به خاطر تو حرکت کردن را به خاطر بانو دلم را بزرگ کن تا یاد بگیرم این درس را. شبت بخیر دل‌خوشی معصومه! @abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
📌سادگی در مهمانی‌ها ❓یکی از مشکلات ما، تجمّلاتی شدن مهمانی‌های معمولی است. برخی برای توجیه این تجم
✅از تمام اینها که بگذریم، به سختی انداختن با تجمّل‌گرایی، تفاوتی از زمین تا آسمان دارد. این که در مهمانی‌های ما سفره‌های پُر زرق و برق رسم شده، هیچ نسبتی با دین ندارد. این اشرافیگری‌ها را نباید به اسم اسلام تمام کرد. 🍃یادش به خیر. قدیم‌ترها، سفره‌هامان پُر بود از صفا و صمیمیّت. 🍃غذاها با آدم حرف می‌زدند. حرف‌هایی که غذاها برایمان داشتند، طعم غذا را هر چه بود، در کاممان گوارا می‌کرد. 🍃غذاها را که نگاه می‌کردی، به آدم می‌گفتند: ما پیش از آن که شما بیایید، پیش صاحب‌خانه بودیم. 🍃 تک تکمان شهادت می‌دهیم که زن خانه، ما را که می‌پخت، چاشنی یک‌دلی، نمک محبّت و ادویۀ صفا را با ما همراه می‌کرد. 🍃ما روی شعله‌های خلوص، پخته شده‌ایم و با نگاه به چشمان منتظر صاحب‌خانه، جا افتاده‌ایم؛ چشمانی که از آمدنتان، واقعاً خوش‌حال بودند. برای همین است که این قدر به دلتان می‌نشینیم. 🍂امروز امّا بسیاری از سفره‌ها، پُر شده‌اند از زرق و برقی که چشم مهمان را می‌زند. 🍂غذاها با آدم حرف می‌زنند؛ لحنشان پرُ از گلایه است. هر چه قدر هم که خوش‌مزه باشند، شنیدن این همه حرف، غذا را به کام انسان، زهر می‌کند. 🍂این غذاها می‌گویند: ما پیش از آن که شما بیایید، پیش صاحب‌خانه بودیم. تک تکمان شهادت می‌دهیم که زن صاحب‌خانه، ما را که می‌پخت، چاشنی تفاخر، نمک تکبّر و ادویۀ چشم و هم‌چشمی را با ما همراه می‌کرد. 🍂ما روی شعلۀ ریا، پخته شده‌ایم و با نگاه به چشمان مضطرب صاحب‌خانه، جا افتاده‌ایم؛ چشمانی که نگران بودند آیا با این غذاها می‌توانند آبرویی پیش مهمان‌ها کسب کنند؟ برای همین است که هر چه‌قدر خوش طعم هستیم؛ امّا دل‌نشین نیستیم. 🍂اگر چه دیروز بر سر سفره‌ها، یک نوع غذا بود؛ امّا هر لقمه‌اش برای کام انسان، طعمی نو داشت و امروز، اگر چه سفره‌ها رنگارنگ است؛ امّا گویی غذاها، طعم خود را از دست داده‌اند. ⁉️راستی چرا ما از خوردن این غذاها لذّت می‌بریم؟! ⚠️مراقب باشید. اگر غذاهایِ فخرنشان و تکبّرآلود به کامتان مزه می‌دهد، ذائقه‌تان بیمار شده. این بیماری، خطرناک است. زودتر درمانش کنید. 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص ۱۳۸ _ ۱۳۷ @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0093 baghareh 221.mp3
7.46M
۹۳ آیه ۲۲۱ ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب منبع قصّه این برنامه👇 📚برگرفته از کتاب «حضرت معصومه علیها السلام، فاطمه دوم، صفحات ۱۵۱ - ۱۴۷» اثر محمد محمدی اشتهاردی با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن. @lalaiekhoda
🍃آرزوی عالم به قدری بدهکاری ببخشیدهای من به تو زیاد است که هر چه قدر هم آن را بپردازم باز هم چیزی از آن کم نمی‌شود. گاهی می‌مانم برای چه از تو باید عذرخواهی کنم انتخاب کردن وقتی گزینه‌ها زیاد باشد حسابی سخت می‌شود. من دائم باید در حال گفتن ببخشید به تو باشم. تازه این همه بدهی من آن چیزهایی است که در خاطرم مانده یک دنیا بدهی‌های فراموش شده دارم که نمی دانم با آنها باید چه کار کنم. کاش تو کمکم می‌کردی تا هر چه را که فراموش کرده‌ام به خاطر بیاورم. آقا! مرا ببخش برای همۀ آرزوهایی که تا امروز داشته‌ام. اگر کسی تو را بشناسد و آرزویی غیر از تو داشته باشد من معتقدم به تو اهانت کرده. توهین که همیشه با ناسزا نیست. وقتی که تو هستی و وقتی که تو بزرگ‌ترین محبوب خدا روی زمینی چه طور می‌شود که جز تو چیزی یا کسی آرزوی آدم باشد؟! اگر تو آرزوی من بودی بی‌گمان تا امروز به دستت آورده بودم. چیزی اگر آدم را به دست و پا زدن نیندازد هر چه باشد، نامش آرزو نیست. آرزو، روز و شب نمی‌گذارد برای آدم. تو آرزویم نبودی که من روز و شب داشتم بی آن که احساس کنم قدمی به تو نزدیک شده‌ام. آقا! مرا ببخش برای این که آرزویم نبودی. اگر چه آرزویی غیر از تو انتخاب کردن اهانت است به مقام بزرگت امّا خودت می‌دانی که من قصدم سبک کردن تو نبود. راستش می‌خواستم مثل خیلی‌های دیگر شعار بدهم که تو تنها یا بزرگ‌ترین آرزوی من هستی ولی بدم می‌آید از شعار دادن. وقتی حرفی می‌زنم که در دلم ردپایش را نمی‌بینم حس دو رویی دست می‌دهد به من. من از دو رویی بدم می‌آید. دوست دارم وقتی فریاد بزنم که تو تنها آرزوی من هستی که هر چه در دلم گشتم اثری از آرزویی جز تو نبینم. آقا! مرا ببخش که این روزها اگر در دلم بگردی اثری نمی‌بینی از این که تو آرزویم هستی. تلاش می‌کنم زودتر خوب شوم و سعی می‌کنم آرزوهای دیگر را هر چه زودتر از دلم بیرون کنم اگر می‌شود و اگر هنوز امیدی داری به من، کمکم کن. آرزوها جایشان را در دلم محکم کرده‌اند به این راحتی خانۀ دلم را ترک نمی‌کنند. سخت محتاج کمکت هستم. شبت بخیر آرزوی عالم! @abbasivaladi
❌برخی از ما فکر می‏ کنیم که محبّت زبانی، تنها در رابطۀ پدر و مادر با نوزادان و خردسالان، معنا پیدا می‏کند و وقتی که فرزندان این دوره را طی کرده، وارد دورۀ نوجوانی و جوانی شدند، دیگر نیازی به محبّت ندارند. ⚠️به جهت وجود این اعتقاد است که می ‏بینیم بسیاری از والدین، در همان چند ماه اوّل تولّد نوزاد، روزانه چندین بار به فرزندشان، ابراز محبّت زبانی می‏ کنند؛ امّا هر چه‏ قدر که فرزند بزرگ‏تر می‏ شود، از میزان محبّت زبانی والدین به فرزند، کاسته می‏ شود. 🔰ما نمی‏گوییم که نوزاد چند ماهه، نیاز به ابراز محبّت زبانی ندارد؛ امّا دو نکتۀ قابل توجّه در این میان، وجود دارد: 1⃣آن که نوزاد چند ماهه، معنای واژه‏ ها را نمی‏ فهمد و تنها از آهنگ واژه‏ ها و حرکات و شکل چهرۀ والدین، پی به دوستانه بودن رابطۀ آنها می‏برد. 2⃣ آن که بسیاری از قربانْ صدقه‏ رفتن‏ ها در سنین نوزادی، به جهت پاسخ‏گویی به نیاز نوزاد نیست. ✔️این کارها، بیشتر ریشه در نیاز ما به ابراز محبّت به نوزاد دارد. دیدن یک نوزاد برای همۀ ما ــ حتّی اگر هیچ نسبتی با او نداشته باشیم ــ حسّی را تولید می‏کند که نمی‏توانیم مقاومت کنیم و احساساتمان را ابراز نکنیم. 🔰وقتی این دو نکته را در فرزندانی که سنّ بیشتری دارند، بررسی می‏ کنیم، به پاسخ دیگری می‏ رسیم. 1⃣ آن که فرزندان ما در سنین بالاتر، معنای تک تکِ واژه‏ هایی را که ما در گفتگوی با آنان استفاده می ‏کنیم، می‏ فهمند. 2⃣ آن که در سنین بالاتر، ابراز محبّت زبانی، پاسخ به نیاز آنهاست. فرزندان ما، تشنۀ محبّت هستند. ابراز محبّت، حکم سیراب کردن آنها را دارد. 📚منِ دیگرِ ما، کتاب دوم، ص۹۸ @abbasivaladi
🔴 حضور مجدد استاد عباسی در برنامه پرسمان تربیتی خانواده 👈 موضوع: خانه‌های هیأتی 🕰 ساعت ۱۶، رادیو معارف ⬅️ تکرار برنامه: یکشنبه، ساعت ۲۲:۳۰ @abbasivaladi
🍃آینه صفات خدا چه خوب است که یقین دارم تو همۀ خوبی‌های خدا را در وجود خویش انعکاس داده‌ای. به این که فکر می‌کنم، آرام می‌شوم. من خدا را به مهربانی شناخته‌ام و می‌دانم مهربانی‌اش فراتر از آن است که در خیال کسی بگنجد. پس تو هم مهربانی مهربان‌تر از آن که بتوانم در خیال خویش جای دهم. خدای تو گناهکاران توبه‌کار را دوست دارد. به قدری که درِ خزانۀ رحمت را چنان به رویشان می‌گشاید که اگر کسی نداند گمان می‌کند اینها در عمر خویش حتّی یک گناه صغیره هم انجام نداده‌اند. پس تو هم گناهکاران توبه‌کار را دوست داری و دوستی‌ات را چنان خرجشان می‌کنی که گویی تا به حال حتّی برای یک بار هم دلت را نشکسته‌اند. وقتی گناهکار، کار خوبی انجام می‌دهد خدای تو کارهای بدش را محو می‌کند حتّی اگر آن کارها در خاطر گناهکار نباشد. این طور که باشد، خیالم راحت می‌شود بابت کارهای بدی که در حقّ تو کردم ولی حالا دیگر در خاطرم نیست. تو کمکم می‌کنی که به قدری کار خوب کنم که کارهای بدم از خاطرت پاک شود. وقتی که گناهکار توبه می‌کند و شروع می‌کند به کارهای خوب خدای تو همۀ بدی‌هایش را تبدیل می‌کند به خوبی. به این که فکر می‌کنم و خاطرۀ کارهای بدم را که در حقّ تو انجام دادم به یاد می‌آورم می‌شوم یک دنیا امید. من اگر توبه کنم و دوستی‌ام را با تو محکم کنم تو فقط خاطره‌های بد مرا از ذهن پاک نمی‌کنی. همۀ کارهایی را که انجام دادم و دلت شکست تبدیل می‌کنی به خرمن خرمن خوبی. این طور می‌توانم بگویم من به اندازۀ همۀ بدی‌هایم سرمایه دارم برای نزدیک شدن به تو. چگونه باید شکر کنم این نعمت بزرگ را؟ این که تو آینۀ صفات خدایی روی زمین. آقا! مرا ببخش برای همۀ بدی‌هایی که در خاطر دارم و ندارم. من دوست دارم خوب شوم دوست دارم همۀ بدی‌هایم را تبدیل به خوبی کنم. اگر مرا ببخشی، انگیزه پیدا می‌کنم برای آغاز کردن. کاش می‌شد یک بار صدای «بخشیدم»ِ تو را با گوش‌های خودم بشنوم ولی اگر هم نشنیدم، تردیدی ندارم که تو عذر گنهکار را می‌پذیری حتّی اگر بارها و بارها در یک روز به پیشگاه تو بیاید و سر کج کند و عذر بخواهد. شبت بخیر آینۀ صفات خدا! @abbasivaladi
n057 تاساحل2،گام دوم.mp3
3.95M
✅ همان طور برخورد کنیم که دوست داریم با ما برخورد کنند ⁉️ اگر من، تو بودم، دوست داشتم تو با من چگونه برخورد کنی؟ حالا که من، من هستم و تو، تو هستی، باید چگونه با تو برخورد کنم؟ #تا_ساحل_آرامش #کتاب_دوم #کتاب_صوتی #قایق_مهربانی #بایدهای_زندگی_مشترک1 🎧 گام دوم @abbasivaladi
❓پسری ۳۱ ساله هستم؛ امّا نمی‌توانم همسرم را انتخاب کنم. چه کار باید بکنم؟ 🔰دلایل ناتوانی در انتخاب همسر 1⃣حسّاسیت و وسواس بیش از اندازه ✔️این مشکل، معمولاً در کسانی پیش می‌آید که سنین نشاط جوانی را پشت سر گذاشته‌اند و به میان‌سالی نزدیک شده‌‌اند. ✅در ازدواج علاوه بر این‌که نیاز شدیدی به حساب و کتاب‌های عاقلانه داریم، محتاج احساسات پاک جوانی هم هستیم. ⚠️کسانی که از سنین جوانی فاصله می‌گیرند، از شور و شوق جوانی هم دور می‌شوند و به همین دلیل، با قضایای زندگی، خیلی دقیق و ریزبینانه برخورد می‌کنند. کسانی هم که این افراد به خواستگاری‌شان می‌‌روند، انسان‌های کاملی نیستند و به هر حال، عیب و ایرادی دارند. آنچه می‌تواند این عیب‌ها را قابل تحمّل جلوه دهد، همان روحیّۀ لطیف و بااحساس جوانی است. پس کسانی که از این سن گذشته‌اند، با این عیب و ایرادها خیلی سخت‌گیرانه برخورد می‌کنند. ✳️این حسّاسیت، دلیل دیگری هم می‌‌تواند داشته باشد و آن این‌که انسان در دورۀ نشاط جوانی، نیاز بیشتری به ازدواج دارد؛ زیرا ازدواج برای او، هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی، اهمّیت دارد. ❌وقتی دورۀ غَلَیان جنسی جوان طی می‌شود، یکی از عوامل محرّکِ او به سمت ازدواج، تا اندازۀ بسیاری فروکش می‌کند. به همین دلیل، انگیزۀ چشم‌پوشی از عیب‌های پیش پا افتاده، برای او کم می‌شود و سخت‌گیری می‌کند. 📛این سخن، بدان معنا نیست که شور و نشاط جوانی، مجوّزی برای انتخابِ چشمْ بسته است. باید اعتدال را رعایت کرد؛ نه تمام اختیار خود را به دست شور و نشاط جوانی بسپاریم، و نه به قدری ریزبین و عقلی برخورد کنیم که جایی برای احساس و شور و نشاط جوانی باقی نماند. 🔸برای مقابله با این ریشه، باید به یک مشاور متعهّد اعتماد کرد و پس از مشاوره، به تشخیص او احترام گذاشت. علاوه بر این، باید زمانی را برای تفکّر در بارۀ حقیقت زندگی اختصاص داد و نقش معیارهای سخت‌گیرانه را در زندگی بررسی کرد. 🔹بدون تردید، بعد از این تفکّر، به این نتیجه خواهید رسید که بسیاری از این معیارها، نقشی در موفّقیت و شکست ازدواج ندارند. ⬅️ادامه دارد .... 📚نیمه دیگرم، کتاب اول،ص ۱۱۸_۱۱۷ ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ @abbasivaladi
🍃ضامن شادابی بهشت آقا! مرا ببخش! برای همۀ خنده‌هایی که از ته دل کردم بی آن که بدانم تو اکنون می‌خندی یا گریه می‌کنی شادمانی یا غمگین. این شده آرزوی من روزی برسد که خنده و گریۀ مرا شادی و غصّۀ تو رقم بزند. تا دلت گرفت، دلم بگیرد اشک ریختی، چشمم چشمه شود دلت باز شد، دلم باز شود خندیدی، بخندم. کسی اگر به این رتبه نرسید و ادعای عشق کرد یقیناً دروغگوست خیلی که ارفاق کنم می‌گویم نمی‌داند که عشق چیست. بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم که من طعم حقیقی خنده را هیچ گاه احساس نمی‌کنم هر وقت از ته دل می‌خندم و بعدش به یاد تو می‌افتم و می‌بینم نمی‌دانم که داری می‌خندی یا گریه می‌کنی خنده به کامم زهر می‌شود. آقا! مرا ببخش خندیدن وقتی که تو غمگینی فقط زیر پا گذاشتن قانون عشق نیست شکستن حرمت آدم غمگین است. ما وقتی می‌بینیم کسی غمگین است حتّی اگر عاشقش نباشیم در مقابلش حرمت نگه می‌داریم و نمی‌خندیم. من برای همۀ خنده‌هایم در هنگام غصّه‌دار بودنت از ته دلم از تو عذر می‌خواهم. قصدم شکستن حرمت نیست آدم وقتی که عاشق نباشد، غافل می‌شود. راز بیدار بودن عاشق بودن است. می‌شود التماس کنم که این خنده‌ها را به پای غفلت بنویسی، نه به حساب شکستن حرمت. قبول دارم که عاشق نیستم ولی خودت هم قبول داری به اندازه‌ای بد نشده‌ام که حرمتت را بشکنم. روزهایی که خودم را پای سفرۀ تو نمی‌دیدم گذشت. من دیگر همیشه خودم را مدیون تو می‌بینم. هر چه روزی خدا به من می‌دهد به یُمن وجود توست. در این تردیدی ندارم. مگر می‌شود پای سفرۀ تو نمک بخورم و نمکدانش را بشکنم؟ الهی برسد روزی که لبخند تو لبم را به خنده باز کند و غصّه‌ات دلم را به غم بنشاند. شبت بخیر ضامن شادابی بهشت! @abbasivaladi
radio-maaref-98_09_17-16_00(1).mp3
12.78M
(قسمت سوم، بخش اول) 🎙استاد ✅ موضوعات این برنامه: 🔸با برچسب خشکه مقدس بازی چه کار کنیم؟ 🔹قوت یا ضعف سند احادیث صفات شیعه؟ 🔸هیئت و خانواده، دو موضوع مربوط یا نامربوط؟ 🗓 یکشنبه‌ها، پرسمان تربیتی خانواده، رادیو معارف 🕰 ساعت ۱۶ ⬅️ تکرار برنامه، ساعت ۲۲:۳۰ @abbasivaladi
radio-maaref-98_09_17-16_30.mp3
10.18M
(قسمت سوم، بخش دوم) 🎙استاد ✅ موضوعات این برنامه: 🔸با برچسب خشکه مقدس بازی چه کار کنیم؟ 🔹قوت یا ضعف سند احادیث صفات شیعه؟ 🔸هیئت و خانواده، دو موضوع مربوط یا نامربوط؟ 🗓 یکشنبه‌ها، پرسمان تربیتی خانواده، رادیو معارف 🕰 ساعت ۱۶ ⬅️ تکرار برنامه، ساعت ۲۲:۳۰ @abbasivaladi
177 درس صد و هفتاد و هفتم کی گفته خیر زندگی هر کسی،‌ بیشتر از مرگشه؟.pdf
240.5K
#درس صد و هفتاد و هفتم: کی گفته خیر زندگی هر کسی، بیشتر از مرگشه؟ ✅ توی این فایل پی دی اف👆، جواب این سؤالات👇رو پیدا می‌کنید: ⁉️چرا شیطون کنار درسا و عبرتای قرآنی، شبهه درست می‌کنه؟ ⁉️خدا از ما می‌خواد چه رفتاری رو هنگام از دست دادن عزیزانمون، انجام بدیم؟ ⁉️اگه کسی اهل تسلیم بشه، چه اتّفاقی برا خواسته‌هاش میفته؟ @abbasivaladi
🍃بهانه بودنم یقین بدان این حرفی که می‌زنم جز ستایش تو هیچ چیز دیگری نیست. قوی‌ترین مشام‌ها نمی‌توانند بویی از خودستایی از این حرف استشمام کنند. این حرف، تنها سرمایۀ من برای ادامۀ زندگی است. اگر اعتقادی به این حرف نداشتم تردید نکن که برای چشم بر هم زدنی این دنیای کثیف را تاب نمی‌آوردم. دنیا برای من بدون این حرف متعفّن‌تر از بدبوترین فاضلاب‌های دنیاست حتّی اگر خانه‌ام در میان گلستان باشد. این حرف باشد خانه‌ام در بدبوترین فاضلاب‌ دنیا هم باشد من جز بوی خوش مُشک هیچ بویی به مشامم نمی‌رسد. خودت می‌دانی کدام عقیده را می‌گویم بارها در باره‌اش با تو حرف زده‌ام. من یقین دارم... باز هم می‌گویم بلندتر هم می‌گویم تا همه بشنوند: من یقین دارم... از ته دل می‌گویم تا به دل همه بنشیند من یقین دارم که تو دوستم داری. دوست داشتن تو هیچ ربطی به من ندارد تو خوبی که مرا دوست داری. من وقتی به این یقین فکر می‌کنم تازه می‌فهمم که تو چه قدر خوبی و چه قدر بزرگ! من اگر یقین نداشتم که تو دوستم داری اهل گلایه می‌شدم به خدا که چرا مرا زنده نگه داشته و چرا زودتر مرا نمی‌برد؟ همین دو جو اعتقادی که دارم همه را مدیون این یقینم: تو مرا دوست داری. لازم نیست کسی باور کند خودم که باور دارم برای زندگی، کافی است. من شوق ماندن دارم این شوق، بزرگ‌ترین دلیل است برای من که تو دوستم داری. آقا! چه بگویم در برابر این همه خوبی که تو داری؟ بگویم ممنونم که دوستم داری؟ یا بگویم خدا خیرت بدهد با این همه خوبی که داری؟ یا بگویم هر چه دارم برای تو به خاطر بهانه‌ای که برای زندگی به من دادی؟ من زبانم لال است. هر چه باید بگویم را یاد بده. شبت بخیر بهانۀ بودنم! @abbasivaladi
🍂خاک عجب کلاس درسی داشت!🍂 🍂ما با طبیعت قهر کرده‌ایم قهرِ قهرِ قهر. کاش قهر بودیم! مثل این که با او دشمن هم شده‌ایم. 🍂و کاش دشمنش مانده بودیم! گویی به طبیعت اعلام جنگ کردهایم که این طور قلع و قمعش می‌کنیم. 🍂ما فرزند طبیعتیم اما از آغوش مادرمان گریخته‌ایم. دیگر به مادرمان احترام نمی‌گذاریم 🍂ما تنوع را دوست داریم طبیعت هم ما را دوست دارد او ما را سیراب می‌کند از تنوع 🍂محبوس‌ترین مخلوق انسان است. هیچ کس مثل انسان خودش را زندانی نکرده است. 🍂چه آمده بر سرمان که رفیق مصنوعی‌ها شده‌ایم؟ حتی گل‌‌هایمان مصنوعی اند داریم خودمان را برگ‌های مصنوعی سبزرنگ فریب می‌دهیم. 🍂چقدر قهرِ با طبیعت؟ حتی خوردنی‌هایمان هم مصنوعی شده: غذاهای خیالی و زهرهای واقعی! 🍂من هرچه گشتم هیزم تری نیافتم که طبیعت به ما فروخته باشد. هرچه جستجو کردم به کلاهی که طبیعت بر سرمان گذاشته باشد، نرسیدم. 🍂بچه‌های ما وقتی به دنیا آمدند که ما با طبیعت قهر کرده بودیم. چقدر دلم برایشان می‌سوزد! کسی ما را با طبیعت آشتی نداد ما هم بچه‌ها را با طبیعت آشنا نکردیم 🍂ما در کودکی‌هایمان همبازی طبیعت بودیم. اصلاً با طبیعت بزرگ می شدیم خاک، دوستمان بود انگار می‌فهمیدیم اصلمان خاک است 🍂انس عجیبی داشتیم با خاک آب که می‌ریختیم رویش می‌خندید به رویمان. او هم کمی گِل می‌پاشید روی سر و صورتمان و ما می‌خندیدیم. 🍂خاک اجازه می‌داد در دلش چاله‌ای بکنیم. دردش نمی‌آمد خودش راه باز می‌کرد برایمان کمی که چاله، عمیق می‌شد احساس می‌کردیم قدمان بلند شده. 🍂چقدر خاک، دوست خوبی بود که احساس بزرگی را با شکافتن سینه اش به ما می بخشید . ⬅️ادامه دارد....... @abbasivaladi
0094 baghareh 223-225.mp3
5.75M
#لالایی_خدا ۹۴ #سوره_بقره آیات ۲۲۵ - ۲۲۳ #محسن_عباسی_ولدی #نمایشنامه ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن. @lalaiekhoda
🍃یار دلسوزم من یقین دارم که تو دوستم داری. این یقین اگر چه بهانۀ نفس کشیدن است امّا خودش یک دنیا بهانه را از آدم می‌گیرد و این، سخت می‌کند کارم را. من یقین دارم که تو دوستم داری وقتی تو کسی را دوست داشته باشی دیگر چه بهانه‌ای می‌ماند برای خوب نبودن؟ کسی که تو دوستش داری باید شب و روز خودش را بکشد برای خوب شدن و خوب ماندن. چه نعمتی بزرگ‌تر از این که تو مرا دوست داشته باشی؟! و برای شکر این نعمت چه کاری می‌شود کرد جز خوب شدن، آن طوری که تو دوست داری. من یقین دارم که تو دوستم داری حالا که این یقین را دارم چه طور می‌توانم بهانه بیاورم برای این که زانوانم در برابر وسوسه‌ها لرزید؟ مگر می‌شود به دوست داشتن تو اندیشید و باز هم به وسوسه‌ها فکر کرد؟ بدی کردن برای کسی که تو دوستش داری کفران نعمت است آن هم نعمتی به این بزرگی. کفران نعمت هم عقوبت دارد عقوبتش هم در همین دنیاست. من یقین دارم که تو دوستم داری و مستم از شراب این یقین امّا این بهانه‌ها که از دستم گرفته می‌شود کامم تلخ می‌شود. اگر عقوبت کفران این نعمت از چشم تو افتادن باشد باید چه خاکی به سر بریزم؟ درست است که اندیشیدن به این عقوبت حسابی لرزه بر اندامم می‌اندازد امّا ممنونم که در میان این مستی حواست به من هست که شراب این یقین فقط مستم کند، نه غافل. چه حیف است که آدم با شراب یقین به این که تو دوستش داری قربانی غفلت شود و گرفتار عقوبت. من یقین دارم که تو دوستم داری دوست داشتنت همۀ بهانۀ من برای زندگی است ولی قول می‌دهم یادم نرود این بهانه بهانه‌های دیگر را برای بدی کردن و خوب نشدن از دستم گرفته و خلع سلاحم کرده. دنبال بهانه‌جویی نیستم ولی برای خوب شدن و از بدی دور شدن سخت محتاج امداد توام. برای این که گرفتار عقوبت کفران نشوم کمکم کن تا زودتر خوب شوم. شبت بخیر یار دلسوزم! @abbasivaladi
🍃مراقب دلسوزم من یقین دارم که تو دوستم داری. امشب مرور کردم زندگی‌ام را از اوّلین روزهایی که خاطره‌اش در ذهنم مانده تا همین امشب. من برای این که یقین کنم تو دوستم داری نیازی به دلیل جدیدی ندارم تو دوستم داری و در این تردیدی نیست ولی وقتی مرور می‌کنم خاطره‌هایی را که نشان می‌دهد چه قدر دوستم داری شَعَفی را تجربه می‌کنم که خودش یک مستی کامل است. کاش می‌شد خاطره‌هایم را بی‌هیچ کم و کاستی برای همه بگویم تا هر کسی کم یا زیاد در خوبی تو تردید دارد ریشۀ شک و تردیدش خشکانده شود. در میان این خاطره‌ها که غوطه می‌خورم می‌بینم اگر تو نبودی و محبّتت من حالا این جا در حال گفتگو با تو نبودم. تو مرا نگه داشتی برای خودت. خودم می‌دانم. یکی دو تا پرتگاه که نبود قدم به قدم درّه‌های عمیق بود و تو از همۀ آنها رهاندی مرا. اگر دوستم نداشتی چرا مرا به حال خویش رها نکردی؟ یکی از این درّه‌ها برای بلعیدن همۀ زندگی من کافی بود. به قدری مراقبم بودی که گویی جز من و تو کسی در این دنیا زندگی نمی‌کند و تو کاری جز مراقبت از من نداری. من هیچ گاه احساس نکردم حواس تو حتّی به اندازۀ‌ کمی از من پرت شده. مرور این خاطره‌ها را برای خودم ذکر و عبادتی می‌دانم که مرا به تو نزدیک‌تر از همیشه می‌کند. وقتی را که می‌گذارم برای مرور این خاطره‌ها اتلاف عمر نمی‌دانم این وقت گذاشتن‌ها سرمایه‌گذاری است برای استفادۀ بیشتر از این عمر باقی مانده. من برای این که عمر طولانی‌تری داشته باشم نیاز دارم به مستی کردن. شراب این خاطره‌ها مستی مدام می‌آورد برایم. ممنون که مرا فراموش نکردی التماس می‌کنم که همیشه مراقبم باش قول می‌دهم بیشتر از پیش قدر دوستی‌ات را بدانم. شبت بخیر مراقب دل‌سوزم! @abbasivaladi
📌گام چهارم: من و محور مختصّات عالَم 🍃جایگاه خود را در عالم هستی بشناسیم🍃 ✳️اندام‌وار بودن جهان هستی و از جمله خانواده _ که یکی از اعضای جهان آفرینش است _ حقیقتی غیر قابل انکار است. 🔰زن، در صورتی می‌تواند همسر موفّقی باشد که در جایگاه زنانگیِ خود، قرار بگیرد و مرد، در صورتی می‌تواند همسر توانایی باشد که از جایگاه مردانگی خود، به جای دیگری نرود. ⚠️وقتی این دو نسبت به نقش خود در این اندام، آگاه نبوده یا به آن پای‌بند نباشند، رابطۀ آنها آمادۀ بروز اختلاف خواهد شد. ✔️استعدادهای طبیعی مرد و زن، برای هر کدام، وظایفی را تعیین می‌کند. ❇️زن به جهت برخوردار بودن از احساسات لطیف، مدیریت عاطفی خانه را بر دوش می‌گیرد. این، کم وظیفه‌ای نیست. خانۀ بی‌عاطفه، خانۀ ارواح است. زندگی در خانه‌ای پُر از امکانات رفاهی امّا بی‌بهره از عاطفه، زندگی نیست، مرگ تدریجی است. ✅وظیفۀ مرد هم مدیریت اقتصادی و منطقی خانه است؛ آن هم به جهت استعدادها و روحیّاتی که به طور طبیعی در او وجود دارد. 💟آن گونه که زن از عهدۀ تربیت بچّه بر می‌آید، مرد نمی‌تواند؛ چرا که سرمایۀ لازم برای تربیت، عاطفۀ بسیار زیاد و لطافت قلب است که مرد در این اندازه از آن برخوردار نیست. 📛حالا اگر زن بخواهد از این جایگاهی که به طور طبیعی داراست، خارج شود و مرد هم بخواهد در جایگاه زن قرار بگیرد، نه تنها کارها به سامان نمی‌رسد؛ بلکه به جای کار، خراب‌کاری‌هایی شکل می‌گیرد که درست کردنش کاری است کارستان. ⬅️ادامه دارد .... 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص ۱۴۴ _۱۴۳ @abbasivaladi