⭐️🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️
🔰صحبت های مادر شهید مدافع حرم احمد مشلب درباره لقب جهادی پسرش:
🔆احمـــد از همان اوایل نوجوانی به #امام_رضا(ع) ارادت داشت و همیشه به دوستانش میگفت من را با نام #غریب_طوس صدا کنید
🔆قبل از اینکه پسرم احـــمد اسم جهادی غــریب طـــــوس را انتخاب کند، من علاقه خاصی به امام رضا(ع) داشتم، از خدا زیارت دائم ایشان را در دنیا و شفاعت را در آخرت طلب میکنم
🔆همیشه مشتاق زیارت ایشان بودم، واقعاً ایشان انـــیس و نفـــوس هستند و انسان در حرمشان احساس انس و اُلفت میکند، حال آنکه سرنوشت و زندگی امام رضا(ع) نیز به شکلی رقم خورده که ایشان به عســـکری هم شهرت پیدا کرده اند و احــمد اسم غــــریب طوس را دوست داشته و علاقه خاصی داشت و دلیل انتخاب این لقب نیز به خاطر ارادت و علاقــــه اش به امام علی ابن موسی الرضا(ع) بود...
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_احمـد_مشلـب 🌷
#غریب_طوس
یادشهداکمترازشهادت نیست
🌷🌷🌷 @abbass_kardani 🌷🌷🌷
🔻به نقل از مادر #شهید_رسول_خلیلی:
❤️✨رسول 65/9/20 زمانی که پدرش در جبهه بود به دنیا آمد، ما تصمیم گرفته بودیم تا نام فرزندمان را اگر پسر بود؛ محمد رسول نامگذاری کنیم،
❤️✨اما شبی که رسول به دنیا آمد، مصادف بود با میلاد #امام_حسن_عسکری(ع) وما هم نام او را در شناسنامه #محمدحسن ثبت کردیم، اما به خاطر علاقه من به نام رسول، رسول صدایش می کردیم.
❤️✨تولد قمری ات مبارک برادرم... 💐
خدا شما رو برای ما فرستاد تا با #الگو قرار دادنتون بتونیم از مسیر های فرعی زندگی به مسیر های اصلی برسیم...برامون دعا کن که در این راه استوار بمونیم...
#شهید_محمدحسن_خلیلی
هدیه به روح پاکش #صلوات
🌷💥🌷 @abbass_kardani 🌷💥🌷
🇮🇷 دو شهید با پلاک های ۵۵۵ و ۵۵۶ 🇮🇷
🌺🍃طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد... یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود.
لباس زمستانی هم تنش بود و سر شهید دیگري را كه لای پتو پیچیده شده بود را بر دامن داشت
🌺🍃معلوم بود که شهيدِ دراز کش مجروح بوده است. خوب، پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است.
555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند. معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند.
🌺🍃اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است...پدری سر پسر را به دامن گرفته است...😭😭 شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر..
⭕️ کاش از ما نپرسند که بعد از شهدا چه کردیم...😔
🌹 شادی روح شهدا صلوات 🌹
🌷💥🌷 @abbass_kardani 🌷💥🌷
4_6001048002414772713.mp3
3.25M
#دعاے_ندبه
🎤 #محسن_فرهمند
مولای مهربان وتوای عشق من سلام
عجل ولیک الفرج آقای من سلام
درندبه های جمعه توراجستجوکنم
زیباترین بهانه دنیای من سلام
تعجیل درظهور مولا 14مرتبه #صلوات
🌺🌺🌺@abbass_kardani🌺🌺🌺
1_13741305.mp3
18.61M
🌺 ترانه بسیار زیبا
❤️ به طاها به یاسین (کامل)
🎤🎤 علی فانی
❤️_بیعت #امام_زمان عج 💕
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🌺🌿🌺🍀🌺
17.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به شهدای عزیز
هدایت شده از سرباز سید علی خامنه ای خاطره عباس
1_630622.mp3
4.16M
#دعای_سمات
با صدای استاد سید قاسم موسوی قهار
محـبان مهــــــــــــدي(عج) او خواهد آمد
او خواهـــد آمـــد...
#با_كولـــــه_باری_از_عــــدالـــت😍🌺
#السلام_علیک_یا_ابا_صالح_المهدی
══💝══════ ✾ ✾ ✾
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
🌸
🌺🌺 @abbass_kardani🌺🌺
#بسم_رب_الشهدا
#زندگینامه
#شهید_عباس_کردانی
✅#قسمت_دوازدهم
از آن گذشته در روزهای جنگ در بینابین سال های 64 و 65 که جنگ رنگ فرسایش و کهنگی به خود گرفته و حتی کسانی که در روزهای آغازین جنگ تقریبا مطمئن بودند پیروزی با ماست و به زودی دشمن بعثی را از پا در میآوریم حالا کم کم باور کرده بودند یک #تنه و
بی سلاح جلوی نیمی از دنیای قدر قدرت وحشی ایستادن سخت است.
جوانها یکی پس از دیگری به قربانگاه می رفتند و به نظر میرسید هیچ وقت این سیاه روزی به پایان نخواهد رسید و حالا دیگربچه دار شدن رنگ مدت به خود گرفته بود و باید زنان علاوه بر آماده سازی وسایل برای رزمندهها و دادن روحیه به مردانشان جمعیت #اسلام را هم زیاد کنند!
از این رو بود که بعدها وقتی در درس تنظیم خانواده در دانشگاه خواندم که نرخ رشد جمعیت ایران در سال 65
دو و نیم برابر بیشتر از همه دنیا بود تعجب نکردم...
روزهای جنگ به سختی میگذشت.
حالا دیگر صدای پی در پی بمباران و هر لحظه سقوط و پیروزی به امری عادی بدل شده بود.
تحریم حتی راه ورود اسباب بازی را به کشور بسته بود #عباس و #الیاس که بیشتر وقتشان را در کوچه سپری
می کردند هر روز با کشف تازه ای از ساخت یک #تفنگ اسباب بازی و هواپیمای #کاغذی به نزد مادر میآمدند .
گاهی اما پا را از حد فراتر میگذاشتند ظهرها که همه در گرما و شرجی #اهواز خسته از کار روزانه به خواب می رفتند منافذ و آبریزگاههای حیاط کوچک خانه را میبستند و آب را در آن رها میکردند.
وقتی معصومه به دنبال آنها میگشت، میدید حیاط به حوضچه ای لبالب از آب مبدل شده بود.
معصومه فریاد میزد:
"وای الیاس اگر دایه بیدار شود تکه بزرگتان گوشتان خواهد بود"
اما بعد تسلیم چهره ی شاد و ظاهر
خنده دار آن وروجک ها با تن برهنه
می شد و در سکوت و خنده پنهانی به تماشای شیطنت و صدای #شالاپ #شالاپ آب مینشست تا شاید کار این دوتا شیطان تمام شود و آفتاب گرم خوزستان با نزدیک شدن به ساعت بیدار شدن مادر بتواند این دو رو از بازی جدا کند....
به روایت از #خواهر_شهید
✅#ادامه_دارد...
@abbass_kardani