✨حاج حسین یکتا✨
👈توکل به خـدا ،
👈توسل به اهل بیت،
👈توجه به دو لَبِ #سیدعلی ؛
والسـلام.
🔸هیـچ خبـری دیگـه تـو عـالـم نیـســـت!
🔹همـه دنیا رو گشتیم ، خبری نیـســــت.
#فداےسیدعلےجانم
🍃🌸🍃
#الگو_برداری_از_شهدا
#شهید_محمد_اسدی
اراده شهید برای رسیدن به هدف⬇️⬇️⬇️
@abbass_kardani✅
•┈┈••✾•🔹🔷🔹•✾•┈┈••
⬆️⬆️⬆️
💠اراده و مناجات #شهید برای رسیدن به هدف 🌹
#شهید #جاویدالاثر #مدافعحرمـ #محمد_اسدی
آقا محمد قبل از رفتن به سوریه چهار دوره در جهاد عراق مشارکت کرده بودند (تمام دفعات با هزینه شخـــــصی) و کسب اجازه جهاد در سوریه را از (حضرت علی (ع) امام حسین (ع) حضرت ابوالفضل العباس (ع)) کرد
برای اینکه بتواند برود و کسی سد راهش نشود چهل روز ایشان روزه بودند و هر شب تا صبح مشغول نماز شب و عبادت بودند و سه شبانه روز هم در حرم امام رضا (ع) بودند تا بدون مشکل به سوریه برسند برای دفاع از ناموس اهل بیت
و پس از اینکه به سوریه رسید به گفته همرزمانش هشتاد روز دیگر روزه گرفت به خاطر اینکه به او اجازه دفاع از حریم ناموس حضرت علی (ع) را داده اند و در اول ماه مبارک رمضان با دهان روزه به شهادت رسید
#شهادت ماهمبارک۱۳۹۵
#محلشهادت: #سوریه #جنوبحلبخلصه
@abbass_kardani✅
•┈┈••✾•🔹🔷🔹•✾•┈┈••
✍شهـــــــادت
قلبے است ڪہ خون حیات را
در شریان هاے سپاه حق مے دَواند
و آن را زنده نگہ مےدارد.
#شهیدانه
@abbass_kardani✅
•┈┈••✾•🔹🔷🔹•✾•┈┈••
#بسم_رب_الشهدا
#زندگینامه
#شهید_عباس_کردانی
✅#قسمت_دوازدهم
از آن گذشته در روزهای جنگ در بینابین سال های 64 و 65 که جنگ رنگ فرسایش و کهنگی به خود گرفته و حتی کسانی که در روزهای آغازین جنگ تقریبا مطمئن بودند پیروزی با ماست و به زودی دشمن بعثی را از پا در میآوریم حالا کم کم باور کرده بودند یک #تنه و
بی سلاح جلوی نیمی از دنیای قدر قدرت وحشی ایستادن سخت است.
جوانها یکی پس از دیگری به قربانگاه می رفتند و به نظر میرسید هیچ وقت این سیاه روزی به پایان نخواهد رسید و حالا دیگربچه دار شدن رنگ مدت به خود گرفته بود و باید زنان علاوه بر آماده سازی وسایل برای رزمندهها و دادن روحیه به مردانشان جمعیت #اسلام را هم زیاد کنند!
از این رو بود که بعدها وقتی در درس تنظیم خانواده در دانشگاه خواندم که نرخ رشد جمعیت ایران در سال 65
دو و نیم برابر بیشتر از همه دنیا بود تعجب نکردم...
روزهای جنگ به سختی میگذشت.
حالا دیگر صدای پی در پی بمباران و هر لحظه سقوط و پیروزی به امری عادی بدل شده بود.
تحریم حتی راه ورود اسباب بازی را به کشور بسته بود #عباس و #الیاس که بیشتر وقتشان را در کوچه سپری
می کردند هر روز با کشف تازه ای از ساخت یک #تفنگ اسباب بازی و هواپیمای #کاغذی به نزد مادر میآمدند .
گاهی اما پا را از حد فراتر میگذاشتند ظهرها که همه در گرما و شرجی #اهواز خسته از کار روزانه به خواب می رفتند منافذ و آبریزگاههای حیاط کوچک خانه را میبستند و آب را در آن رها میکردند.
وقتی معصومه به دنبال آنها میگشت، میدید حیاط به حوضچه ای لبالب از آب مبدل شده بود.
معصومه فریاد میزد:
"وای الیاس اگر دایه بیدار شود تکه بزرگتان گوشتان خواهد بود"
اما بعد تسلیم چهره ی شاد و ظاهر
خنده دار آن وروجک ها با تن برهنه
می شد و در سکوت و خنده پنهانی به تماشای شیطنت و صدای #شالاپ #شالاپ آب مینشست تا شاید کار این دوتا شیطان تمام شود و آفتاب گرم خوزستان با نزدیک شدن به ساعت بیدار شدن مادر بتواند این دو رو از بازی جدا کند....
به روایت از #خواهر_شهید
✅#ادامه_دارد...
@abbass_kardani