#سـلام_داداش_عباس جان🖐
بی سیــــم ها #قطـــع شده
گناهامون قطعــش ڪردن😔
#مهمــــات هم تمـــوم شده
نمازهایی ڪه بدون #حضور_قلب❤️ خونده شدن،باعث شده
#هیچڪس اینجــــا روحیه نداره
آخـــه مــا ڪسی رو نداریـــم ڪه بهمون روحـــیه بده...😓
تشنگی بهمــــون فشــار آورده
چند نفر برای آوردن #آب رفــتن ولی دیگه #برنگشتن😭
#برادرجان
اوضاع خیلی اَسف بار شده...
#حجاب ها روز به روز بدتر میشه
#غیرت دیــــگه برای خیلی ها معـــنا نداره❌
داداش عباس..
#خودت هدایت مون ڪنه که گیر #دام شیطان نیفتیم....🍂
#شهدا_گاهی_نگاهی💔
@abbass_kardani
شهادت خاک را بوسیدنی کرد شهادت:
ارسال شده از سروش+:
فکه که رفتی...
سر روی #رمل ها بگذار!
هر ذره اش کلمه ای است!
رمل ها را با تو حرفی است...
یکی پنجم...
دیگری آب...
یکی عطش...
دیگری نان...
یکی محاصره...
دیگری کانال...شهدا...تشنه...
مشتی از آن را که برداری، جمله را تمام می شنوی:
«امروز روز پنجم است که در #محاصره هستیم؛
#آب را جیره بندی کرده اند!
#نان را جیره بندی کرده اند!
#عطش همه را هلاک کرده!
همه را، جز شهدا که در انتهای کانال خوابیده اند...
فدای لب تشنه ات پسر فاطمه!»
خطا کردی اگر گمان بردی که این جملات #عقل است؛ زبان #عشق است برادر... عشق!
این #رمز را که با راز #خون درآمیزی!
نیک می شنوی نجوای عاشق دلسوخته ای را که با محبوبش #مناجات می کند که:
« عمری است عشقت مرا محاصره کرده...
این پنج روز که چیزی نیست!
آب نمی خواهم، شراب عشق کجاست؟!
نان نمی خواهم، جان جانانم کجاست؟!
عطش دیدار تو محبوب، آخر می کشد مرا...
آری!
جز شهدا؛
همه خواب اند!
انتهای کانال جمع خوبان جمع است...
پسر فاطمه به دادمان برس!
دستمان را بگیر!
دیگر راهی نمانده...»
لحظه ای بیش نمی گذرد که انتهای جمله اش را با قطره ی خونش #نقطه می گذارد و راز و رمز تمام وجود خود را در آن نقطه جا می گذارد که تفسیرش نه «پایان» است و نه «آغاز» بلکه همچون #شهید از ازل تا ابد است...
آری!
رمل های فکه را همین نقطه ها ساخته است برادر!
فکه پر است از نقطه هایی که کهکشان خدا را به سخره گرفته است...
@abbass_kardani✅
🌟💖
آب زیر کاه بودن
✳️ ضرب المثل های شاهنامه (آب زیر کاه بودن)
❇️ یکی دیگر از ابیات زیبای شاهنامه را که اکنون جنبه ضرب المثل و دستانزدی دارد را با هم مرور خواهیم کرد. ..
◀️ بر می گردیم به ابتدای داستان سیاوش، طبق چاپ مسکو در بخش سوم این داستان آمده است :
کاوس از هیربد می خواهد که نزد سیاوش برود و او را آماده رفتن به مشکوی شاه کند ..
صبح روز بعد فرا رسید و سیاوش با هیربد آماده رفتن به مشكوی شد ، پس از زر افشانی و بزم و شادی سیاوش نزد سودابه رفت و متوجه نیت پلید او شد.
روز بعد کاوس و سیاوش باهم سخن گفتند و کاووس به وی گفت که اگر آرزویی داری بگو، سپس از ازدواج وی و فرزندش که در آینده جانشین وی خواهد شد، سخن گفت ... .
سیاوش که متوجه نیرنگ سودابه گشته بود گفت : هرکسی را که تو برایم انتخاب کنی من نیز او را قبول دارم اما این سخنان را به سودابه نگو و مرا نیز به شبستان نفرست ...
کاوس از شنیدن سخنان او خندید :
《ز گفت سیاوش بخندید شاه
نه آگاه بد ز آب در زیر کاه ...》
روی سخن با بخش دوم این بیت است :
◀️ "آب زیر کاه بودن" کنایه از نیرنگ کردن و با خدعه به هدف خود رسیدن، یعنی دسیسه ای که پنهانی پرورده شود و به زودی آشکار گردد که در این بیت کنایه از سودابه است که با نیرنگ و حیله قصد دارد به هدف شوم خود برسد، کسی که به ظاهر ساده و آرام اما در باطن موذی است، کنایه از افرادی است که با نیرنگ و خدعه و موذی گری که البته دربرخی مواقع زرنگی خوانده می شود و شاید در نظر برخی خوشایند و هوشمندانه هم به نظر برسد، کاری می کنند که ضرر بزرگی به یک گروه می رسد.
◀️ به عبارتی این طور افراد کسانی هستند که اعمال ریاکارانه بسیار دارند و شاید بتوان قرابت معنایی آن را در ضرب المثل «از پشت خنجرزدن» پیدا کرد... .
◀️ این ضرب المثل، در ادبیات فارسی بسیار به کار رفته چون :
خطر در آب زیر کاه بیش از بحر میباشد
من از همواری این خلق ناهموار میترسم
(صائب تبریزی)
او به زیر کاه آب خفتهست
پا منه گستاخ ور نی رفت سر
(مولوی)
هش دار که آب زیر کاه است
بحری است که زیر که به جوش است
(مولوی)
ما آب قلزمیم نهان گشته زیر کاه
یا آفتاب تن زده اندر ستارهایم
(مولوی)
همچو آبی میروی در زیر کاه
آب حیوانی به بستان میروی
(مولوی)
میشدند این هر دو تا نزدیک چاه
اینت خرگوشی چو آبی زیر کاه
(مولوی)
رقعه پنهان کرد و ننمود آن به شاه
کو منافق بود و آبی زیر کاه
(مولوی)
با مهان آب زیر کاه مباش
تات بی آب تر ز که نکنند
(سنایی)
باده کم خور خرد به باد مده
خویش را یاد او به یاد مده
گرچه غمسوز و غصه کاه است او
ز او برم ، آب زیر کاه است او
(اوحدی)
❇️ امیدوارم هرگز آب زیر کاه نباشید که البته از دوستدار فرهیخته نیز جز این انتظار نمی رود.
#کاه
#آب