eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
41.6هزار عکس
37.8هزار ویدیو
167 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
همه با هم را جشن بگیریم ✊ بخوانید 👇 💠حرکتی ماندگار از به نقل از ⚜ایشان هر ساله به جای عید نوروز، را جشن🎉 میگرفتند و سفره ای رنگین در کنار پهن میکردند و از مهمانان پذیرایی🍱 میکردند. ⚜اعتقاد داشتند که عید عید غدیر است👌 و سرمای کینه را با بهار ولایت🌸 پشت سر گذاشتیم... 💠 بود و همه خاله ها و دایی ها خونه پدربزرگ جمع شده بودیم... دایی تازه نامزد کرده بود😍... بعد از ناهار🍲 دیدم دایی و همسرشون رفتن بیرون. ⚜وقتی اومدن تو اتاق روی میز یه چیزایی میچیدن که برای ما ها خیلی جلب توجه میکرد😃.. ⚜یکم که گذشت،متوجه شدیم به مناسبت عید غدیر برامون جشن گرفته🎊 وبه تک تک خواهر ها و خواهر زاده ها هدیه🎁 داده بود واقعا کننده بود.. ⚜اولین باری بود که تو عید غدیر از غیر عیدی🎁 میگرفتم.دایی خیلی به عید غدیر زیاد می کردند و همیشه میگفتن که عید مسلمین ،عید غدیره👌.. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
#علمدار_عشق تنها #دل بیچاره ی من، نقش زمین شد! یا هر که #نگاهش به تو افتاد چنین شد؟! #شهید_علمدار
خاطرات_شهدا 🌷 🔰شب بود.از مراسم که برگشتیم به سید و رفقا گفتم امشبو🌙 بیاند منزل ما ... اونشب هم کسی منزلمون نبود 🔰خیلی خسته شده بودیم😪 هیئت و کار توی انرژی برامون نزاشته بود.به محض اینکه به خونه🏡 رسیدیم خیلی سریع خوابمون برد😴 🔰ساعت سه یا چهار احساس کردم یه صدایی از راهرو میاد,ترسیدم😨 !!! خیلی رفتم تا ببینم صدای چیه⁉️ 🔰با تعجب دیدم ,مشغول خوندن نـمـــاز .به حالش خیلی خوردم سید اونروز از همه ما خسته تر بود. کار و مداحی🎤 و رمقی براش نزاشته بود 🔰اما براش صفایی داشت که حاضر نبود📛 به این راحتی ها از دستش بده اون هم در ... 🔰گاهی که با دوستان دور هم جمع می شدیم👥 و صحبتمون درباره ی مسائل زندگی و دنیا می شد با ناراحتی می گفت : اگه این دوستان بخونند اصلا این حرف ها رو بیان نمی کنند🚫. 🔰 باعث میشه قدر و منزلت خودشون رو متوجه بشوند👌. ✍ از کتاب : علـمــــدار🚩 🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani
💠زیارت عاشورا حلال مشکلات 🔸یکی از سربازان می گفت: «در سالن تربیت بدنی سپاه نشسته بودیم. سید وارد شد، احساس کردیم خیلی خوشحال😃 است. بچه ها خوشحالی را پرسیدند، گفت: 🔹«مشکلی داشتم. بنده خدایی به من گفت کنم و "سه روز زیارت عاشورا" بخوانم تا ان شاءالله حل شود. من هم این کار را انجام دادم. حالا مشکلم حل شده✅.» 🔸من با خودم فکر کردم💭، چرا سید این حرف را در جمع بچه ها گفت⁉️ به هر حال آدم می کند و اگر قبول واقع شد، آن را انجام می دهد.مدتی گذشت، این ماجرا را فراموش کردم🗯. 🔹تا اینکه در یکی از روزها نوجوانان به پایان رسید. سید یکی از بچه های شرکت کننده را به من سپرد تا او را به اتوبوس های🚎 گرگان برسانم. او را به که مسیر اتوبوس های گرگان بود رساندم. ⚡️اما هر چه منتظر ماندیم از خبری نشد. 🔸خیلی دیر شده بود، یک لحظه به یاد های سید در سالن تربیت بدنی افتادم. همان لحظه نذر کردم بخوانم، چند دقیقه⏰ نشد که یک اتوبوس آمد و آن نوجوان را سوار اتوبوس کردم. آنجا فهمیدم که چه بود. 🔹او به ما یاد داد تا در مقابل مشکلات به اهل بیت فراموشمان نشود❌، به خصوص . 🌹🍃🌹🍃
💢به نقل ازيك فرمانده در 🔸به گفت: چند تا نیرو زبده بهم بده اونم گفت: برو پیش باهاش صحبت کن نیروی خوبیه👌 رفت سراغش گفت: بیا کمکمون خیلی نیاز به کمک داریم و دست تنهام👤 🔹کم حرف بود و ، سینه ستبر، قامت استوار، چهره نورانی✨، مبهوتش شده بودم، قند تو دلم آب شده بود. 🔸اگه قبول کنه😍 و بیاد چی میشه یگان و زیرورو میکنه. تو جوابم گفت: بزار 💭 جوابش رو با 🌷 داد اون از قبل فکراشو کرده بود. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani
🕊شهید #سید حسن احمدپور ❣ولادٺ:1345 ❣شهادٺ:1361/8/13 ❣محل شهادٺ:عین خوش _عـمـلـیات مـحـرم_ 🏴یادشهداکمترازشهادت نیست 🏴 ┏━✨🏴 🏴✨━┓ @abbass_kardani ┗━✨🏴 🏴✨━┛
💠سلام؛ من در جمع شما هستم ... 🔰سردار شهید قاسم سلیمانی از شهید مهدی زین الدین می گوید، وقتی که آن شهید والامقام را پس از شهادتش در خواب می‌بیند و چنین روایت می‌کند: 🔹«هیجان‌ زده پرسیدم: آقامهدی مگه شما همین چند وقت پیش شهید نشدی؟ حرفم را نیمه‌ تمام گذاشت. مکثی کرد و بعد با خنده گفت: من در جمع شما خواهم بود و در جلسه‌ها شرکت می‌کنم. مثل اینکه هنوز باور نکرده ای شهدا زنده هستند! 🔸عجله داشت و می‌خواست برود. یک بار دیگر چهره‌ درخشانش را کاویدم. کلامی با بُغض و شاید گریه از گلویم بیرون پرید: 🔹پس حالا که می‌خواهی بروی، لااقل یک پیغامی بده تا به بچه‌ها برسانم. گفت: قاسم، من خیلی کار دارم، باید بروم. هر چه می‌گویم زود بنویس. 🔸سریع دنبال یک کاغذ گشتم و برگه کوچکی پیدا کردم. خودکارم را هم از جیبم در آوردم و گفتم: بفرما برادر؛ بگو تا بنویسم. 🔹گفت: بنویس سلام، ‌من در جمع شما هستم. همین چند کلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی که چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ بی‌ زحمت زیر نوشته ر ا هم امضا کن. 🔸برگه را گرفت و امضا کرد. کنارش نوشت: #سید مهدی زین ‌الدین. 🔹نگاهی بهت ‌زده به امضا و نوشته‌ زیرش انداختم و با تعجب پرسیدم: چی نوشتی آقا مهدی؟ تو که سید نبودی. 🔸 گفت اینجا مقام سیادت هم به من داده‌اند. از خواب پریدم. موج صدای آقا مهدی هنوز توی گوشم هست: سلام، من در جمع شما هستم.» 📚 تنها زیر باران #شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی #شهید_مهدی_زین_الدین 🌷💥🌷 @abbass_kardani 🌷💥🌷
@Maddahionlinمداحی آنلاین - جوون بودی پر از درد و ماتم - نریمانی.mp3
زمان: حجم: 6.62M
[•🎧•] ←(💔)جــــوون بــودی پر از درد و مــاتـــم••• ←(💔)جـوون بودے واسـہ زخمـات نبود مـرحــم••• 🎤← رضا نریمانے ـتو خلوتٺ گوش بِد
🌹🕊🥀🌸🥀🕊🌹 (رحمه الله علیه) خیلی مهمان‌نواز و کریم بود. که قرار بود برگردم دمشق، آمد دنبالم به همراه شیخ و چند نفر دیگر ما را به بازار برد. به یک مغازه فروشی رفتیم. یکی از عطرهای خوشبو را پیشنهاد کرد. قصد داشتم آن را به عنوان هدیه با خودم به ببرم. وقتی قیمت را پرسیدم، فروشنده گفت: «یازده هزار لیر». برای خرید مردد شدم، ولی به ‌خاطر رو دربایستی که با و شیخ داشتم‌ چیزی نگفتم. در دلم گفتم: «چه خبره برا یه عطر یازده هزار لیر بدم!» وقتی می‌خواستم پول را حساب کنم، سید اجازه نداد و خودش کرد. شعارش این بود و همیشه می‌گفت: من باید ببخشم تا بهم بده حالا من میگم بودن به اینه که آنور دست رفقات هم بگیری ... راوی استاد عباسی 🌷ســــــــــــلام عاقبت تون بخیر🌷✋🌷 💠💠@abbass_kardani💠💠