کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
#شهید_مجید_قربانخانی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @abbass_kardani✅
🔸مجید #قهوهخانه داشت، برای قهوهخانهاش هم همیشه #نان_بربری میگرفت تا «مجید بربری» لقب بامزهای باشد که هنوز شنیدنش #لبخند را یاد بقیه بیندازد.🙂
🔹اخلاقش واقعا #شهدایی بود، بارها هم کنار نانوایی می ایستاد و برای کسانی که می دانست وضعیت مناسبی ندارند. نان #می_خرید و دستشان می رساند. خیلییی #مهربوون بود☺️
🌷قهوهخانهای که به گفته #پدر مجید تعداد زیادی از دوستان مجید آنجا رفتوآمد داشتند : «یکی از دوستان مجید که بعدها #همرزمش شد در این قهوهخانه رفتوآمد داشت.
🌷یکشب مجید را #هیئت خودشان برد که اتفاقاً خودش در آنجا #مداح بود. بعد آنجا در مورد #مدافعان_حرم و ناامنیهای سوریه و حرم حضرت زینب میخوانند و مجید آنقدر #سینه میزند و گریه میکند😭 که حالش بد میشود.
🌷وقتی بالای سرش میروند.
میگوید: «مگر من #مردهام که حرم #حضرت_زینب درخطر باشد. من هر طور شده میروم.» از همان #شب تصمیم میگیرد که برود.»...🌹
#پیکرمطهرش_هم_بازنگشت....
#شهادت_۲۱دیماه۹۴
#شهیـد_مجید_قربانخانے🌷
🍃🌹🍃🌹 @abbass_kardani✅
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
#علمدار_عشق تنها #دل بیچاره ی من، نقش زمین شد! یا هر که #نگاهش به تو افتاد چنین شد؟! #شهید_علمدار
خاطرات_شهدا 🌷
#راوی_یکی_از_نزدیکان_شهید
🔰شب #عاشورا بود.از مراسم که برگشتیم به سید و رفقا گفتم امشبو🌙 بیاند منزل ما ...
اونشب هم کسی منزلمون نبود
🔰خیلی خسته شده بودیم😪 هیئت و کار توی #هیئت انرژی برامون نزاشته بود.به محض اینکه به خونه🏡 رسیدیم خیلی سریع خوابمون برد😴
🔰ساعت سه یا چهار #صبح احساس کردم یه صدایی از راهرو میاد,ترسیدم😨 !!!
خیلی #آروم رفتم تا ببینم صدای چیه⁉️
🔰با تعجب دیدم #سیده ,مشغول خوندن نـمـــاز .به حالش خیلی #غبطه خوردم سید اونروز از همه ما خسته تر بود.
کار و مداحی🎤 و #هیئت رمقی براش نزاشته بود
🔰اما #خلوت_باخدا براش صفایی داشت که حاضر نبود📛 به این راحتی ها از دستش بده اون هم در #شب_عـاشـــورا ...
🔰گاهی که با دوستان دور هم جمع می شدیم👥 و صحبتمون درباره ی مسائل #روزمره زندگی و دنیا می شد #سید با ناراحتی می گفت : اگه این دوستان #نماز_شب بخونند اصلا این حرف ها رو بیان نمی کنند🚫.
🔰 #نماز_شب باعث میشه قدر و منزلت خودشون رو #بهتر متوجه بشوند👌.
#شهید_سید_مجتبی_علـمــــدار
✍ از کتاب : علـمــــدار🚩
🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani✅
✿زمانی که محمد هادی در #تهران بود و در بازار آهن⛓ فعالیت می کرد، همیشه دست به #خیر داشت. خصوصاً برای هیئت ها🏴 بسیار خرج می کرد.
✿هادی میگفت باید مجلس "امام حسین" (علیه السلام) پر رونق باشد. باید این بچه ها که #هیئت می آیند خاطره خوشی💖 داشته باشند.
✿هربار که برای هیئت و یا کارهای #فرهنگی مسجد احتیاج به کمک مالی💰 داشتیم اولین کسی که جلو می آمد #هادی بود. #همیشه آماده بود برای هزینه کردن.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
🌹🍃🌹🍃
@abbass_kardani
🌷 شهید حجت الله رحیمی:
همه ی گلوله های جنگ نرم #خمپاره_شصته، نه سوت داره نه صدا .
وقتی می فهمیم اومده که می بینیم : فلانی دیگه #هیئت نمیاد، فلانی دیگه #چادر سرش نمی کنه.
#لحظه ای با شهدا
🌺🌱 @abbass_kardani
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی زیبای نوجوان یزدی
#هیئت
❤️ @abbass_kardani💕
#زندگی_نامه_شهدا
▪️همه او را به یک #دلبستگی خاص میشناختند؛ آن هم #حُبّ حضرت #علیاکبر (ع) بود.
هر جا که به نام علیاکبر (ع) مزین بود مهدی صابری هم یکگوشه آن مشغول بود. فرقی نداشت #هیئت محلیشان باشد یا گروهان مخصوص تیپ #فاطمیون.
برای همین #وصیتش را بعد از بسمالله با «یا علیاکبر ِ لیلا» آغاز کرد.
رفته بود که برای ایام #فاطمیه برگردد، همین هم شد.
روز شهادت حضرت زهرا (س) خبر شهادتش را آوردند.
پیکر مطهر این شهید و سه تن دیگر از شهدای لشکر فاطمیون همزمان با ایام شهادت حضرت #فاطمه زهرا (س) با حضور مردم شهر مقدس #قم تشییع و در قطعه شهدای مدافعان حرم #بهشت_معصومه (س) به خاک سپرده شد.
🌹🥀🌹
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🌺🌺 @abbass_kardani🌺🌺
#زندگی_نامه_شهدا
▪️همه او را به یک #دلبستگی خاص میشناختند؛ آن هم #حُبّ حضرت #علیاکبر (ع) بود.
هر جا که به نام علیاکبر (ع) مزین بود مهدی صابری هم یکگوشه آن مشغول بود. فرقی نداشت #هیئت محلیشان باشد یا گروهان مخصوص تیپ #فاطمیون.
برای همین #وصیتش را بعد از بسمالله با «یا علیاکبر ِ لیلا» آغاز کرد.
رفته بود که برای ایام #فاطمیه برگردد، همین هم شد.
روز شهادت حضرت زهرا (س) خبر شهادتش را آوردند.
پیکر مطهر این شهید و سه تن دیگر از شهدای لشکر فاطمیون همزمان با ایام شهادت حضرت #فاطمه زهرا (س) با حضور مردم شهر مقدس #قم تشییع و در قطعه شهدای مدافعان حرم #بهشت_معصومه (س) به خاک سپرده شد.
🌹🥀🌹
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🌺🌺 @abbass_kardani🌹🌺
5⃣0⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
نام و نام خانوادگی: مهدی صابری
تاریخ تولد: ۱۳۶۸/۱/۱۴
تاریخ شهادت: ۱۳۹۳/۱۲/۱۳
سمت: فرمانده گردان حضرت علیاکبر (ع) از #تیپ_فاطمیون
🔰مهدی صابری یکی از شهدای #افغانستانی مدافع حرم است. بیست و چهار پنج سال بیشتر نداشت اما #فرمانده توانای گروهان حضرت علیاکبر (ع) نیروی مخصوص👌 تیپ فاطمیون بود، تیپی که امروز تبدیل به لشکر👥 شده است.
🔰در ماجرای گرفتن #تل_قرین که اهمیت فوقالعادهای در از بین بردن کمربند حائل رژیم صهیونیستی👹 در بلندیهای جولان داشت، اواخر سال ۹۳ به #شهادت رسید🌷
🔰شهید صابری، یکتنه👤 هر کاری انجام میداد به قول معروف همه فن حریف بود💪 از آشپزی در #هیئت گرفته تا کارهای امدادی، فنی، مخابراتی و اقدامات تخصصی #عملیاتی. همیشه سنگ تمام میگذاشت.
🔰برایش فرقی نداشت❌ کجا کار میکند، با کدام تیم شریک است یا کاری که میکند چه چیزی است. هرجایی که بود #بهترین بود. بعد از شهادت🌷 او، سنگینی جای خالیاش روی دوش خیلیها حس شد😔 اینها را #پدرشهید «مهدی صابری» میگوید.
🔰همه او را به یک دلبستگی💞 خاص میشناختند؛ آن هم حُبّ #حضرت_علیاکبر (ع) بود. هر جا که به نام علیاکبر (ع) مزین بود #مهدی_صابری هم یکگوشه آن مشغول بود✅ فرقی نداشت هیئت محلیشان باشد یا گروهان مخصوص تیپ #فاطمیون.
🔰برای همین وصیتش را بعد از #بسمالله با «یا علیاکبر ِ لیلا» آغاز کرد. رفته بود که برای ایام فاطمیه🏴 برگردد، همین هم شد. روز #شهادت حضرت زهرا (س) خبر شهادتش را آوردند😔
🔰پیکر مطهر این شهید و سه تن دیگر از شهدای #لشکر_فاطمیون همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)🚩 با حضور مردم شهر مقدس #قم تشییع و در قطعه شهدای مدافعان حرم🌷 بهشت معصومه (س) به خاک سپرده شد.
#شهید_مهدی_صابری
#شهید_مدافع_حرم(افغانستانی)
🌺🌺🌺 @abbass_kardani 🌺🌺🌺
🔰پنج پسر داشتم، اما #عبدالله چیز دیگری بود.
♦️یک روز آمد دو زانو نشست روبه رویم. زل زد تو چشم هایم. #نگاهش دلم را لرزاند. گفت: مامان من تو نمیخوای خمس #پسرهات رو بدی⁉️
✳️گفتم: مادر نرو🚷 سوریه. عبدالله گفت: خودت یادم دادی مامان همان وقت ها که چادرت رو می کشدی سرت و دست ما پنج تا رو می گرفتی و میکشوندی تو #هیئت و مسجد🕌
♦️در روضه ضجه می زدی😭 و می گفتی: کاش #کربلا بودیم یاری ات می کردیم، یادته؟؟ بلند بلند داد می زدی که #خانم_زینب من و بچه هام فدات بشیم.
✳️بفرما الان #وقت_عمل شده. گفتم: پسرم من هیچ؛ با این دخترهای بابایی چه کنم؟! گفت: مادر با این حرفها دلم رو نلرزون💓 مگه هیچ کدام از اونایی که زمان جنگ رفتن زن و بچه نداشتن. آنقدر گفت و گفت تا #راضی ام کرد.
✍🏻راوی: مادر شهید
#شهید_عبدالله_باقری
🌹🌹یاد شهدا کمتر از شهادت نیست 🌹🌹
🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹
@abbass_kardani
🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹
شهید_والامقام
غلامرضا_مستوفی
محرم بود . داشتیم وسایل را برای #هیئت فردا می بردیم مسجد.
تا صدای سینه_زنی را از توی یک #حسینیه شنید راهش را کج کرد. پرسیدم کجا؟
گفت : بیا بریم حسینیه ، اگه وسایل رو بذاریم مسجد، سینه_زنی تموم می شه. رفتیم توی حسینیه .
مداح عربی می خواند و جمعیت هم #سینه می زدند و گریه می کردند. چیزی نگذشت که شانه های سعید شروع کرد به #تکان خوردن .
اسم امام_حسین_ع که می آمد این طوری می شد. وقتی آمدیم بیرون گفتم : مگه تو حرف های مداح رو می فهمیدی ؟
گفت : نه ، خب داشت از امام_حسین_ع می خوند.
اسم #امام_حسین_ع کافیه تا یه #عاشق ، همه ی مصیبت های کربلا رو به یاد بیاره و مظلومیت اهل_بیت رو حس کنه .
شادی روح امام_راحل و شهدا
صلوات