eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
32.2هزار عکس
24.5هزار ویدیو
125 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
هروقت از میومد هیچ چیزی باخودش نمےآورد میگفت: من از بازارشام هیچ چیزی نمیخرم. بازاری که درآن حضرت زینب(س)رو چرخونده باشن خرید نداره😭 🌷 🍃🌹🍃 @abbass_kardani
💠پای حرفهای یک (2/1) 🌺زینب فروتن همسر بزرگوار روح الله قربانی، یک است ڪہ طعمِ همسر شهید بودن🌷 را تجربہ ڪرده و در میانِ هم دهہ اے هایش از خاطراتش📖 سخن میگفت.. 🌷میگفت: شهدای🕊 هشت سال دفاع مقدس رو سر ما جا دارن ⚡️اما گفتن مدافعین حرم دو تا اجر دارن: 👈1.هجرت 2.جهاد 🌷میگفت: از درد آدما دردش می گرفت... نمیتونست🚫 بی تفاوت باشه . روزی نبود که نگه دنیــ🌍ــا کم و کوتاهه ها! 🌷میگفت: انقد به روح الله وابسته بودم💞 ک حتی یه گیره روسری بدون روح الله نمیخریدم❌ اما حالا خودمو انداختم توو . اگه آدم باشه خدایی هست، پشت سرشو حتی نگاه نمیکنه📛! 🌷میگفت: وقتی ازدواج💍 کردیم حتی یک درصد هم فکر نمیکردم همسرم ... روح الله همه ی زندگیم بود😊. 🌷میگفت: خونه های بی مرد داره تکرار میشه؛ ♨️مراقب باشید جا نمونیم! مردمو مطلع کنید از مدافع حرم... همه میگن میخواستن نرن... خیلی مظلوم واقع شدن😔... خود شهدا🌷 دعاتون میکنن! 🌷میگفت: که آزاد شده...باید شماها زندگی هایی رو شروع کنید✔️ که توش بچه های شجاع💪 واسه آزادکردن پرورش داده بشه.. 🌷میگفت: هروقت میخوام خودمو آروم کنم😌، میگم: اگه همه کس و همه چیزتو از دست دادی، خدا رو شکر که واسه بوده هرچند تو کجا و ؟!... 🌷میگفت: با خبر شهادت🕊 خیلی بی تاب بودم، چند روز بعد روح الله بهم زنگ زد☎️. بهش گفتم من خیلی گریه کردم😭 واسه شهید همدانی؛ روح الله گفت: بعدازاین دیگه واسه خبر هیچ کس گریه نکن⛔️! عاقبت بخیری آدما گریه نداره... ... 😭 🍃🌹🍃🌹 @abbass_kardani
💠پای حرفهای یک (2/2) میگفت: بعد از شهادت روح الله زنگ زد بهم و گفت: ببین همسر مصطفی رو؛ چقدر محکمه👌... تو هم دوست دارم اگه اینطوری باشی☺️ 🌷میگفت: روح الله واسه من مثل بود؛ از قنوت های نمازش حاجت✨ میگرفتم! 🌷میگفت: خیلی ها میگن شهید مرده🙁، نیست دیگه کنارت⚡️ اما من این روزا روح الله رو بیشتر از زمانی که کنارم بود ؛ آدمایی که دنبال جسم ان رو مرگ میبینن... باید نگاه رو تغییر داد👀... ما خدا رو نمیبینیم و لمسش نمیکنیم ⚡️اما همیشه هست و کمکمون میکنه☺️. 🌷میگفت: خط مقدم ایران🇮🇷...اگه شوهرای ما جلوی داعش اونجا مقاومت نمی کردند 🚫الان داعش وسط ایران بود😨 🌷میگفت: خیلی وقتا بهم میگن شهید شده عوضش کلی پول 💰و سهمیه و اینا بهتون میدن😏... بهشون میگم به ولله اگر دربرابر یک میلیارد حاضر باشید ما رو به هنگام زنده بودن همسرامون و دلتنگی 💔ما بعد از رو تحمل کنید. 🌷میگفت: روح الله همیشه میگفت من به خاطر این چادر 🌸روی سرت دارم میجنگم، نیاد روزی که روو سرت نباشه😔. 🌷میگفت: خدا خودش توی# قرآن گفته جهاد، مرگ هیچ کس رو جلو عقب نمیکنه❌... پس اگر هم نمیرفتن، اجلشون اون موقع بود...چه خوب که رفتن🕊... 🌷میگفت: چون راکت خورده بود به روح الله و شهید سرلک تقریبا هیچی ازشون برنگشت😔 به ما از روح الله نشون دادن... . 🌷میگفت: ایشالا یه روز میشه شلمچه... اردوی راهیان میریم سوریه😍 و محل همسرامون رو میبینیم... 🌷میگفت: برامون که توو این راه صبور باشیم... ماهایی که عزیزترین❤️ کسمون همه چیزمون رو توو راه دادیم... 🌷میگفت: اگر یه چیز تو زندگیم باشه که به سبب اون توفیق پیداکردم که عنوان بگیرم، ... ♨️متولد بود اما ادبياتش شده بود همان ادبيات 👈همسران شهيد در سالهاي دهه شصت ... همان استحكام... همان دل قرص... همان شور و حال... و من در تمام طول حرف زدن هايش به اين فكر ميكردم كه او قد كشيده در همين دهه اي ست كه ميلياردها ميليارد همايش ها و سمينارهاي بي حاصلى كرده اند😔 كه نكند تهاجم فرهنگي او و هم نسلانش را به بيراهه🔞 ببرد... 😭 🍃🌹🍃🌹 @abbass_kardani
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
🌺🍃 گفتم کجا⁉️ گفتا #دمشق ↫گفتم چرا؟ گفتا که عشــ❤️ـق گفتم وَ کِی، گفتا که #حال ↫گفتم بمان😢 گفتا م
💠دوست دارم گمنام وغریب جان دهم  🔰شهید تاجبخش در روزهای پیش از مقدار قابل توجهی پول💰 به عنوان قرض الحسنه به یكی از دوستان👥 داده بود و وقتی آن شخص پول را به وی برگرداند، دقیقا با اعزامش🚌 به سوریه همزمان شده بود. او هم بلافاصله آن را پرداخت كرد✅ 🔰شهید تاجبخش همیشه به دنبال بود، و وقتی فهمید كه مقبره چهار شهید گمنام🌷 گتوند در حال تعمیر و بازسازی⛏ است، به بنده گفت: كه تمام هزینه های این را تقبل می كنم به شرطی كه تا زنده ام این مساله فاش نشود❌ 🔰زمانی كه كار مرمت مقبره به پایان رسید، مقدار قابل توجهی پول باقی مانده بود، هنگاهی كه پول💷 را به او پس دادم، اظهاركرد: ' من این را كرده ام و پس نمی گیرم❌ 🔰زمانی كه می فهمید كسی از بچه های هیات یا كاری یا مشكلی دارند، اجازه استراحت به خودش نمی داد🚷 و به دوستان می شتافت. عشق به و اطاعت بی چون و چرای شهید از امر ولی فقیه✊ در قول و فعلش قابل مشاهده بود.  🔰این سرباز مخلص عرصه و شهادت🌷 در حیطه ی كارش نیز زبانزد بود و در زمان تصدی پایگاه بسیج در مسجد🕌 هرگز از موقعیت و امتیازی كه در دست داشت، بهره برداری نكرد🚫 با وجود عشق و علاقه ای💖 كه به حضور در عرصه دفاع از حریم اهل بیت(ع) داشت، اعزام خود را به خاطر برادرش به تعویق انداخت.  🔰پس از كسب اطلاع از اعزام شهید تاجبخش به در آخرین مكالمه ای كه با شهید داشتم👥 به او گفتم: قرار بود ، چی شد⁉️ گفت: ان شاءا... به كوری چشم دشمنان اسلام و مسلمین، بیشتر باقی نمانده است.  راوی: حیدرزاده 🌹🍃🌹 @abbass_kardani
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
🎀روز #تولد_تو روز نگاه بــ🌧ـاران بر شوره زار #تشنه بر این دل بیابان 🎀روز تولد تو🎁 گویی پر از #خ
💠زندگینامه شهید 🔰شهید کارگربرزی تحصیلات ابتدایی خود را در کرج گذراند و از همان ابتدا با درس📚 و مدرسه انس خوبی داشت و خواندن برایش در صدر کارها بود👌 🔰شهید رضا برزی🌷 در کنار تحصیل به نیز توجه داشت به همین علت در رشته ورزش‌های رزمی شروع به‌کار کرد و در کنار تحصیل ورزش می‌کرد، دیگر  شهید رضا شرکت فعال در مسجد🕌 محل و ثبت ‌نام در پایگاه بود که او را به یک جوان نمونه🙂 در محله تبدیل کرده بود و برای تمام اهالی محل نمونه‌ای برای مثال زدن شده بود. 🔰او دوران دانشجویی را در دانشگاه آزاد گذراند و در رشته برق💡 دانشگاه آزاد کرج خود را گرفت. دانشگاه آزاد برای شهید رضا تنها نقطه عطفی برای تحصیل نبود❌ بلکه او در حین تحصیل در دانشگاه آزاد، نیمه گم شده زندگی خود را یافت و با خانم دانشجویی که در همان دانشگاه تحصیل می‌کرد کرد. 🔰شهید کارگربرزی به و مطالعه بیشتر از بقیه کار‌ها اهمیت می‌داد✅ و همواره در این دو کار غرق می‌شد به همین دلیل بود که در مقطع کارشناسی دانشگاه امام حسین (ع) در رشته روانشناسی فارغ‌التحصیل📃 شد، در زمان تحصیل به صورت هم‌زمان نیز در رشته زبان تحصیل می‌کرد. 🔰او به آرزویش که همان از انقلاب و نظام اسلامی✌️ بود رسید، تا اینکه جنگ شروع شد و دیگر برای شهید رضا لحظه درنگ معنایی نداشت و با داشتن و همسر💞 و تعلقات دنیایی، دغدغه دفاع از حرم حضرت زینب (س) در مقابل حمله ، او را به سوریه برد. 🔰شهید رضا در سن نوجوانی به علت بیماری دچار اندام‌های حرکتی می‌شود که مادر شهید با به حضرت زینب (س) شفای✨ شهید رضا را از حق‌تعالی می‌گیرد و ۱۹ سال بعد از این شفا می‌گذرد که شهید رضا چه خوب این عنایت را با در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) جبران می‌کند👌 🔰شهید رضا کارگربرزی در ۱۱ مرداد ۱۳۹۲📆 در دفاع از حرم حضرت زینب (س) به رسید. از شهید رضا کارگر برزی به نا‌م‌ های  🔅محمدمهدی و 🔅محمدحسین به یادگار مانده است که در آینده  شهید خود را ادامه می‌دهند. @abbass_kardani
شهید مدافع حرم حامد جوانی ولادت: ۱۳۶۹/۰۸/۲۶ تبریز مجروح: ۱۳۹۴/۰۲/۲۳ لاذقیه شهادت: ۱۳۹۴/۰۴/۰۴ 🌷 🔰حامد جوانی یکی از جوان ترین شهدای مدافع حرم است که در روز ۲۳ اردیبهشت ۹۴📆 در منطقه سوریه مجــ💔ـروح شد. بر اثر شدت جراحات حدود ۴۳ روز در و بیمارستان بقیه الله تهران بستری و در حالت بود که سرانجام ۴ تیر ماه ۹۴ به قافله شهدا پیوست🕊🌷   🔰یکی از روز‌های پاییـ🍁ـز ۹۳، خوشحال و خندان به خانه آمد و با ذوق و شوق خاصی گفت: یک خبر خوب دارم😍. همه سرا پا گوش شدیم تا حامد دلیل آن‌همه را بگوید. حامد گفت: یادتان هست که من همیشه می‌گفتم‌ که ای کاش ۱۴۰۰ سال پیش به دنیا آمده بودم👶 تا در رکاب حضرت (ع) بجنگم و از خاندانش دفاع کنم⁉️ حالا این فرصت برایم پیش آمده تا به بروم و از خواهر حضرت اباعبدالله(ع) دفاع کنم👊 🔰پس از اولین اعزام🚌 پسرم به منطقه و بازگشتش در ، وی مدام از حال هوای منطقه و شرایط سخت جنگ💥 در سوریه تعریف می‌کرد و می‌گفت: «من در آن‌جا به عینیت می‌بینم که چگونه هواپیما‌های✈️ آمریکایی به بمباران داعشی‌هایی👹 که در محاصره نیرو‌های جبهه مقاومت بودند برای آن‌ها با چتر، و مهمات و مواد غذایی🍱 می‌رسانند و به جای داعشی‌ها نیرو‌های و مردمی را بمباران می‌کنند تا راه فراری برای داعشی‌ها باز کنند 🔰با وجود تعیین زمان در روز اول فروردین، حامد به من گفت که «بابا من اکنون شرایط ازدواج ندارم❌ من در این و خانواده ایشان هیچ‌گونه ایرادی نمی‌بینم، هر ایرادی هست از من است. من نمی‌خواهم نام کسی در شناسنامه‌ام📖 ثبت شود و بعدا از آن‌ها شرمسار شوم😔 چرا که اگر این‌بار خدا بخواهد و من عازم شوم مدت زیادی زنده نخواهم بود🚫 🔰از همرزمان حامد شنیدم که در منطقه یک روستای شیعه نشین در محاصره تکفیری‌ها😈 بود و آن‌قدر اوضاع وخیمی داشت که حتی های سوری برای آزادی آن پیش‌قدم نمی‌شدند❌ اما با تخصصی که در مورد مسائل توپ‌خانه💣 و موشکی داشت، با برنامه‌ریزی‌ها و دقیق👌 توپخانه‌ای و دیده‌بانی، ضربه‌های مهلکی💥 بر داعشی‌ها وارد آورده و چنان در دل آن‌ها ایجاد کرده بود که برای نقشه‌هایی کشیده بودند. 🔰ضربات مهلک حامد جوانی به پیکره داعش بحدی بود که بسیاری از تکفیری‌ها از دست او شده بودند و زمانی‌ که با موشک «تاو» مورد هدف🎯 قرار می‌گیرد، از چهار زاویه فیلم‌برداری🎥 می‌شود و تا ماهها این فیلم سر فصل خبر سایت‌ها و شبکه‌های ماهواره‌‌ای بود. 🌷 @abbass_kardani
: 🌷این انگیزه ( نابودی داعش و امنیت مرزهای اسلام) به قدری در مرتضی قوی بود که حتی وقتی شنید که پدر شده باز هم لحظه‌ای در حضورش در و منطقه عملیاتی شک نکرد. 🌷این بار آخری که اعزام می‌شد همسرش بود. وقت اعزامِ مرتضی هنوز جنسیت بچه مشخص نشده بود، بعد گفتند که بچه دختر است اما مرتضی در سوریه که بود یک بار که رفته بود حرم حضرت (س) برای زیارت، را باز کرده بود و به ما گفت : 🌷من آیه‌ای را دیدم که اول و آخر آیه اسم بود و بقیه کلمه ها مقابلم محو می‌شدند. همانجا به او الهام شد😇 که خداوند یک به او داده و اسمش هم علی است. در سونوگرافی مجدد دکتر گفت که بچه پسر است😍 🔻همسرشهید : علی من بایدلباس جهاد بپوشه، اسلحه به دست بگیره؛ رجز درکوچه های مدینه سر بده✊ کوچولو تنها فرزند شهید مرتضی حسین پور چهارماه بعد از پدر به دنیا آمد. 🌷 🍃🌹 @abbass_kardani
از آنجایـے ڪہ بہ شهید محمودرضــا بیضایـے خیلے علاقہ داشت، از همان اسم پسرش را محمودرضا انتخاب ڪرد،، بعد از اینڪہ پسرش محمودرضا بہ‌دنیا آمـــــــد، برادرم قصد داشت به ایـــران بیاید، امّـا وقتے بہ فرودگاه دمشق رسید درگیرے سختے پیش آمد و دوباره بہ جبهہ‌ے مقاومت بازگشت.. از آنجا پیام کوتاهے براے پسرش مے‌فرستد و مےگوید:" بـــــــابــــــا، محمودرضا! من الان بعد از به فرودگاه دمشق آمدم تا بیایم ڪرمـان و تو را ببینم، ...ولے دو ساعت مانده به پرواز خبر دادند ڪه دوباره حمله شده و من باید برگردم.. {محمودرضا، من تو را خیلے دوست دارم، بابا، ڪار رو زمین است.. 🌷💕🌷 @abbass_kardani 🌷💕🌷
از آنجایـے ڪہ بہ شهید محمودرضــا بیضایـے خیلے علاقہ داشت، از همان اسم پسرش را محمودرضا انتخاب ڪرد،، بعد از اینڪہ پسرش محمودرضا بہ‌دنیا آمـــــــد، برادرم قصد داشت به ایـــران بیاید، امّـا وقتے بہ فرودگاه دمشق رسید درگیرے سختے پیش آمد و دوباره بہ جبهہ‌ے مقاومت بازگشت.. از آنجا پیام کوتاهے براے پسرش مے‌فرستد و مےگوید:" بـــــــابــــــا، محمودرضا! من الان بعد از به فرودگاه دمشق آمدم تا بیایم ڪرمـان و تو را ببینم، ...ولے دو ساعت مانده به پرواز خبر دادند ڪه دوباره حمله شده و من باید برگردم.. {محمودرضا، من تو را خیلے دوست دارم، بابا، ڪار رو زمین است.. @abbass_kardani🌹
دلاوری که شبـی اقتدا به کرد قسـم به عشـ♥️ـق که در زینبیه غوغا کرد 🔸تکاور تیپ۶۵ نیروهای‌ویژه هوابرد ، نهمین شهید مدافع‌حرم🌷 استان گلستان و هفتمین "شهید مدافع‌حرم ارتش جمهوری اسلامی ایران" اواخر اسفند ۱۳۹۴📆 برای مبارزه با تکفیری‌ها عازم شد. 🔹شهامت او در منطقه آنقدر بالا بود که تا نزدیکی چند قدمی تانک های دشمن پیش می رفت و با تاکتیک ها و شجاعت خاص💪 خودش آنها را منهدم میکرد. او استادِ تانک‌های داعش👹 بود. 🔸یک نیروی نظامی ورزیده که اکثر دوره‌های سخت را با جدیت طی کرده بود👌 و به گفته همرزمانش قبل از قریب به ۴۰ تکفیری را در جنگ تن به تن به هلاکت رسانده بود. 🔹ولادت : ۱۳۶۸ گالیکش ، گلستان 🔹شهادت: ۹۵/۱/۳۱ حلب ، سوریه 🌷 🌹🍃🌹🍃 🦋🦋یاد شهدا کمتر از شهادت نیست 🦋🦋 🦋🌺🦋 @abbass_kardani 🦋🌺🦋
۴سال میگذرد از آن روزهایی که هرچه بیشتر از رفتن تو به میگذشت اضطراب و اشتیاق ما بیشتر میشد اشتیاق از این جهت که منتظر برگشتنت بودیم و اضطرابی که نکند در کار نباشد🚷 و عاقبت سفر رویایی تو، به ختم شود. اضطرابی که در تماس و مکالمه آخر☎️ دو چندان شد. یادته بهم گفتی چند بار تا پیش رفتم. اما توفیق رسیدن به آن را نداشتم و چه حسرتی پشت این شهید نشدن بود😔 با شنیدن این جمله، ناخود آگاه سرازیر شد. درست مثل الان که چشمانم بارانی شده. گفتم کی برمیگردی⁉️ بسه دیگه برگرد، . یادته داداش؟؟😢 بار که تماس گرفتی لحن صدایت با دفعه های قبل فرق داشت. انگار میخواستی بگی بی تابی نکن خواهر💓 به زودی ، اما نه به شکلی که شما منتظر هستید. برمیگردم در حالیکه چشمانم بسته است و لبانم دیگر به سخن گفتن گشوده نمیشود😭 برمیگردم در حالیکه شما هستید و من خندان... اما وقتی برگشتم انتظار نداشته باش در آغوش بگیرمت💞 انتظار نداشته باش از سفری که رفتم برایت تعریف کنم. هرچند که حرف های زیادی برای گفتن دارم اما این دفعه من، فقط هستم. این بار من آرام گرفتم♥️ و شما هیاهو میکنید گفتی ماموریتی داری که وقتی به سرانجام رساندی برمیگردی و من چه دیر متوجه شدم ماموریت تو* * بود. چیزی که بخاطرش شبانه روز تلاش کردی و خودت را برای رسیدن به آن پاکیزه کردی✨ و چه زیبا دست از دنیا شستی و *خــ❣ــدا* چه زیباتر خریدار بنده ی به کمال رسیده ی خود شد. 🌷 🦋🦋 @abbass_kardani 🦋🦋
۴سال میگذرد از آن روزهایی که هرچه بیشتر از رفتن تو به میگذشت اضطراب و اشتیاق ما بیشتر میشد اشتیاق از این جهت که منتظر برگشتنت بودیم و اضطرابی که نکند در کار نباشد🚷 و عاقبت سفر رویایی تو، به ختم شود. اضطرابی که در تماس و مکالمه آخر☎️ دو چندان شد. یادته بهم گفتی چند بار تا پیش رفتم. اما توفیق رسیدن به آن را نداشتم و چه حسرتی پشت این شهید نشدن بود😔 با شنیدن این جمله، ناخود آگاه سرازیر شد. درست مثل الان که چشمانم بارانی شده. گفتم کی برمیگردی⁉️ بسه دیگه برگرد، . یادته داداش؟؟😢 بار که تماس گرفتی لحن صدایت با دفعه های قبل فرق داشت. انگار میخواستی بگی بی تابی نکن خواهر💓 به زودی ، اما نه به شکلی که شما منتظر هستید. برمیگردم در حالیکه چشمانم بسته است و لبانم دیگر به سخن گفتن گشوده نمیشود😭 برمیگردم در حالیکه شما هستید و من خندان... اما وقتی برگشتم انتظار نداشته باش در آغوش بگیرمت💞 انتظار نداشته باش از سفری که رفتم برایت تعریف کنم. هرچند که حرف های زیادی برای گفتن دارم اما این دفعه من، فقط هستم. این بار من آرام گرفتم♥️ و شما هیاهو میکنید گفتی ماموریتی داری که وقتی به سرانجام رساندی برمیگردی و من چه دیر متوجه شدم ماموریت تو* * بود. چیزی که بخاطرش شبانه روز تلاش کردی و خودت را برای رسیدن به آن پاکیزه کردی✨ و چه زیبا دست از دنیا شستی و *خــ❣ــدا* چه زیباتر خریدار بنده ی به کمال رسیده ی خود شد. 🌷 🍀🦋🍀 @abbass_kardani 🍀🦋🍀
🔸سجاد علاقه‌ای خاص به داشت. همیشه عکس‌ها📸 و فیلم‌های📹 شهدای دفاع مقدس را به خانه می‌آورد. از شهدا خیلی حرف می‌زد و می‌گفت: خوش به که عاقبت بخیر شدند👌 و با بهترین نوع مرگ با خدای‌شان ملاقات کردند🕊. 🔹خانواده سجاد در دوران در جبهه حضور داشتند. برادرشان از غیور این دوران با شکوه هستند. من خودم به شخصه هیچ وقت تصور مرگ طبیعی را برای سجاد نمی کردم❌ همیشه می دانستم می شود. 🔸چون فراتر از خوب بود و پایانی نمی‌توانست غیر از داشته باشد که لایقش باشد😊. خیلی زیاد حرف شهادت را می زد بخصوص از سال 92 که برای اولین مرتبه رفت. 🔹می گفت: دعا کن من شوم . من هم می گفتم: الان زود است بگذار در سن بالاتر. می گفت : شهادت می خواهد ما کجا شهدا کجا😔. تولد 30 سالگی اش خیلی ناراحت بود که هنوز هست و است. 🌹 🍀🍀یاد شهدا کمتر از شهادت نیست 🍀🍀 🌸🍀🌸 @abbass_kardani 🌸🍀🌸
💌خصوصیات شهید: 📌 پدرشهید : حامد تنها شهیدی بود ڪه در به صورت ویژه دنبالش بودند و ڪردند.يڪی از فرماندهان در سوریه:هرچند حامد جوانی ۲۵ ساله بود اما بسیار شجاع و نترس و تنها نیرویی بود ڪه می توانست مثل عمل ڪند؛ یعنی هم می توانست در توپخانه فعالیت ڪند و هم به صورت زمینی.ڪامیون را پر از می ڪرد و راه می افتاد، وقتی هم می گفتیم داعش در یڪ ڪیلومتری ماست، می گفت داعش چه ڪار می تواند بڪند! فرماندهان رده بالا گفته اند حامد نیرویی بود ڪه داعش از دستش در امان نبود.همرزمانش این طور می گفتند ڪه اگر شنیدید هزار نفر داعش در به درڪ واصل شده اند، بدانید ڪه پانصد نفر آنها را حامد ڪشته است.آرزو داشت ڪه مثل (ع) شهید بشود ڪه همین اتفاق هم افتاد، هر دو قطع شده و بر اثر انفجار تخلیه می‌شود، علاوه بر این بدنش هم تمام بر اثر همین ترڪش‌ها زخمی می‌شود.🕊 🌹 (ع) 🍀🦋💐🍀🦋💐🍀🦋 @abbass_kardani 💐🍀🦋💐🍀🦋💐🍀
🌾نام و نام : مصطفی بختی نام پدر: محل تولد: مشهد 📆تاریخ تولد : ۶۱ 📅تاریخ شهادت: ۹۴/۴/۲۴ محل : تدمر، سوریه محل دفن: مشهد وصعبت تاهل: متاهل تعداد فرزندان : ۲ دختر 📝زندگی مصطفی بختی از اهالی همراه برادر کوچک ترش با هویت جعلی بعد از چند بار تلاش توانسته بودند به اعزام شوند. آن ها در گروهان تک تیر انداز ها جهاد می کردند. 🌸آنها در جبهه ها بر شرکت در عملیات های نظامی، کارهای دیگری هم انجام می دادند، از آماده کردن سفره و سحر برای همرزمان تا واکس زدن شبانه 🌙کفش هایشان.این دو برادر سر انجام در حلب سوریه حین مبارزه با های تکفیری به رسید و به شهدای مدافع حرم پیوست. 🥀این تنها سه روز بعد از حضورش در سوریه به دوستان# شهیدش پیوست.🕊آنها در جبهه ها علاوه بر شرکت در عملیات های نظامی، کارهای دیگری هم انجام می دادند، از آماده کردن سفره و سحر برای همرزمان تا واکس زدن شبانه 🌟کفش👞 هایشان. 🌼پیکر مطهر این به همراه برادرش روز ۵ شنبه ۲۸ تیر ۹۴ در حرم امام رضا (ع) تشییع و در شهدای بهشت 🌸رضا دفن شدند.💥 🌷 🕊🥀🌿🌻🌾🕊🥀🌾🌻🕊 @abbass_kardani 🕊🌻🌾🥀🌿🕊🌻🌾🥀🕊
🔰محسن خزايي ۱۵ آذر  سال ۵۱📆 در خانواده اي مذهبي که ذاکر اهل بيت بودند به دنیا آمد، او در سال ۷۴ به عنوان متصدي فعاليت خود را در صداو سيما آغاز کردو بخاطر شور و نشاط خاصي که در برنامه هاي جوان ايجاد مي کرد و با جوانان👱‍♂ ارتباط زيادي داشت مدير جوان زاهدان شد. 🔰اوج کارش زماني بود که جريان تکفيري گروهک در جنوب شرق فعال شده بود☝️ 🔰وی يکبار از کمين گروهک تکفيري در حادثه تروريستي تاسوکي نجات يافت. شهيد محسن خزايي🌷 پس از موفقيت در باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان به عنوان مدير خبر🎤 گیلان معرفي شد و پس از فعاليت هاي تخصصي و حرفه اي خبر، عشق دفاع از حرم  او را به کشاند❤️ شهید خزایی در سوريه بعد از هر گزارش خبري خود، در بين رزمندگان مقاومت مداحي اهل بيت مي کرد.💔 سردار عرصه رسانه شهید مدافع حرم 🌷 🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani
🔰نیمی فدای وطن و نیمی هم فدای حرم شد 💢همسر شهید محمدرضا ابراهیمی: «محمدرضا ۳۰ سال در خدمت كرد و بعد از بازنشستگي در جهاد مشغول به كار شد. اما بعد از جنگ هم آرام و قرار نداشت. عاشق شهادت🌷 بود و دلتنگ رفقاي شهيدش مي‌شد. هميشه مي‌گفت چرا من شهيد نشدم. خوشا به حال رفقايم كه شهيد شدند😢 💢مي‌گفت‌ اي كاش باز شود و من هم به آرزويم برسم. من به ايشان مي‌گفتم شما هر روز يك بار شهيد مي‌شويد. چون محمدرضا خيلي درد مي‌كشيد😣 اما ايشان راضي نمي‌شد و مي‌گفت آنها كه شهيد شدند معامله را بردند. 💢همه اين‌ها گذشت تا اينكه بحث و دفاع از حريم اهل بيت پيش آمد. از همان آغاز جنگ زمزمه رفتن و دفاع از حرم را مطرح كرد 💥اما به خاطر جانبازي از اعزامش جلوگيري مي‌كردند تا اينكه اواخر شهريورماه ۱۳۹۴ بعد از كلي پيگيري و عازم دفاع از حرم شد. نيمي از جسمش فداي وطن و نيم ديگر فداي حرم شد.» 🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani
🍃عطر‌نسیم سحر ، آرام در اتاق رقص میکند و جلوه بخش لبخند همیشگی ات میشود . مانند هرروز با قامت چهارشانه ، لابلای لباس ایثار سیر می کنی ؛ گشتی در محوطه‌ ی میزنی و پا در مسیر می گذاری . . 🍃قاب عکست میهمان خانه ها شده . تویی که تکامل سیر نجابت بودی . تویی که را هنوز هم لابلای قاب چشمانت پنهان کرده ای . تورا یادمان هست . تویی که مبتلا به درمان بودی و میان تلخند های خشک زمینیان ، تبسمت آراسته به رنگ بود . . 🍃از چه بگویم ؟ شاید از بی قراری قلم در تکاپوی وصفت . می گویم از روزی که طلوعت رنگ به آسمان بخشید ، تا شبانگهی که با غروبت ، مأمن روحمان شدی . . 🍃می نویسم از دل عاشقت که در تب و تاب می‌تپید . می نویسم از چشم های بخشنده ات ، که در آخر سهم یک جهان شد . می نویسم از . دلتنگی دنیایی ، که لحظه لحظه وجودت را بر تن خود حک کرده و هر روز به خاطراتت رنگی دوباره می بخشد . . 🍃گاهی ، خاطره ای ، لای خم کوچه ، پشت همین در ، میان پنجره هایی که از انتظار دیدنت ، و شکننده شده اند . . 🍃می نویسم و اینهمه را ، قلم با خون دل نقش می کند ؛اما به هر حال ما هنوز هم یادمان هست ؛ توهم یادت باشد ... . ✍️نویسنده: 🕊به مناسبت سالروز شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔻دوست شهید: 💢یک بار موتورش🏍 را دزدیدند. ملامتش کردم که آخر مرد حسابی، چرا یک درست و درمان نمی بندی به بدنه این زبان بسته⁉️ می گفت: ! 💢صبح ها که می خواست سر کار برود، با جثه لاغرش، موتور🏍 به آن سنگینی را میداد و می برد تا سر خیابان. که نکند صدای روشن شدن موتور، را از خواب بیدار کند📛 💢 همسایه بودیم🏘به آداب همسایگی کاملا مسلط بود! همه چیز را می کرد. از تفکیک زباله های تر و خشک گرفته، تا سر وقت⏱ زباله ها را به دم در آوردن و نیروهای شهرداری دادن. 💢آدم ها را باید از زندگی شان شناخت. اعتقادم این است حامد قبل از عزیمت به و دفاع از حرم عقیله بنی هاشم، خاص بود👌 و خاص زیست و برای ، انتخاب شد✅ 🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani
🔹رضا پس از بازگشت به هم به دلیل استعداد و توانایی خارق‌العاده‌اش👌 در و شناسایی و تجزیه و تحلیل و بعنوان فرماندهی انتخاب شد✅ 🔸و پس از دوسال سختی و تحمل درد💔 و رنج فراوان، پس از دوسال رشادت سرانجام در27مهرماه سال94 مصادف با پنجم توسط عناصر اسرائیلی در عملیات آزادسازی بشهادت🌷 رسید. 🔹خودروی🚙 شهید مورد اصابت دو موشک کورنت💥 اسراییلی قرار گرفت و همانطوری که می‌خواست به دیدار معبود شتافت .پیکری که چون سر در بدن نداشت😔 و چون علمدارش در بدن نداشت و پیکرش در آتش سوخت😭 و چون مادرش زهرا در گمنامی رفت و به اندازه همان قنداق کودکی‌اش از این دنیا رفت. ♥️امام زمان ! ما افتخار می‌کنیم که از یک سرباز ساده و دست خالی شما آنقدر 😰 که دو موشک به آن گرانی زرهی را صرف یک آدم می کند هرچند برای وجود گرانبهای این بچه هم کم است  (افغانستانی) 🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani
🥀🏴🕊🌹🕊🏴🥀 تا پیش از سفر خیلی پسر شری بود ، همیشه در جیبش بود ، هم داشت. وقتی از سفر برگشت ازش پرسیده بود چه چیزی از خواستی؟! گفته بود یه نگاه به گنبد کردم و یه نگاه به انداختم و گفتم آدمم کنید . سه چهار ماه قبل رفتن به به کلی شد ، بعد از اون همیشه در حال و بود. ن را اول وقت می خواند . خودش می گفت نمی دانم چه اتفاقی برایم افتاده که دوست دارم همیشه بخوانم و کنم و در حال باشم. 💠یادشهداکمتر از شهادت نیست💠 💠💠@abbass_kardani💠💠
‍ 🍃به یاد آن روزی، که لابلای هوای گرگ و میش صبح، میان مزه شیرین هوای ، سیمای عاشقانه ات تا ابد بر لوح بهشتیان نقش بست. 🍃بابک نوری، شهیدی که معروف شده بود به ، مانند نام خانوادگی اش، چهره اش زبانزد بود... 🍃شاید آن های شاعرانه برای مولای شهیدش، هرکدام همچو منشور، پرتویی از رنگین کمان را بر چهره اش نقش میبستند. 🍃پرستوی عاشقی که سرزمین های ، با آغوش باز پذیرای اقامتش بودند، اما بلیط در دستانش، گذر و یکطرفه ای بود به . زمین، نردبان صعودش بود و آسمان، دل مشغولی اندیشه اش. 🍃شرط گزینش آزمون سبکبالان، زیبایی رخساره است. غافل از آنکه هم ظاهر و هم باطن تو، هردو مملو از زیبایی حضور بود. تو مجوز پرواز گرفتی و ما نیز که مفتخر بودیم به سیمای مزین، با قلب دوباره جاماندیم و و جاماندیم... ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۱ مهر ۱۳۷۱ 📅تاریخ شهادت : ۲۷ آبان ۱۳۹۶ 🥀مزار شهید : رشت 🕊محل شهادت :بوکمال سوریه 🕊از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣ 💠💠@abbass_kardani💠💠
🕊 بعضی شهدا خاص شدند 🕊 این است که بعد از عملیات پیکر ایشان به مدت ۴ ماه زیر آفتاب و در منطقه تحت تصرف داعش بوده که آنها سید علی را ندیده بودند. وقتی مفقودی سید علی را شنیدیم فقط به حضرت زهرا علیها السلام 🌹 و حضرت زینب علیها السلام 🌹 توسل کردیم - ۱۱ بار دیگر هم نذر کردیم از آش بگیر تا گوسفند و ... 😇 سید علی را سلام الله علیها به ما برگرداند . سید علی ۲ سال بود میخواست برود اما پدر و مادر رضایت نمیدادند اما آخر رضایت را گرفت و رفت . وقتی سید علی را در معراج شهدا در آوردند تمام پیکرش بود ✅ فقط پوست صورتش کمی چروک شده بود، یک تیر به پایش و یک تیر به سینه اش خورده بود. 🌸راویت برادر شهید حسینی🌸 یادشهدا کمترازشهادت نیست ســــــــــــلام دوستان عزیزشهدایی عاقبت تون ختم بخیروشهادت بشه 👇👇👇👇👇 🌸🌸@abbass_kardani🌸🌸
ســـــــــلام خدمت اعضای محترم مـــــــــهمان عزیزامشب ما👇👇 سیدعلی حسینی هستند 🕊 بعضی شهدا خاص شدند 🕊 این است که بعد از عملیات پیکر ایشان به مدت ۴ ماه زیر آفتاب و در منطقه تحت تصرف داعش بوده که آنها سید علی را ندیده بودند. وقتی مفقودی سید علی را شنیدیم فقط به حضرت زهرا علیها السلام 🌹 و حضرت زینب علیها السلام 🌹 توسل کردیم - ۱۱ بار دیگر هم نذر کردیم از آش بگیر تا گوسفند و ... 😇 سید علی را سلام الله علیها به ما برگرداند . سید علی ۲ سال بود میخواست برود اما پدر و مادر رضایت نمیدادند اما آخر رضایت را گرفت و رفت . وقتی سید علی را در معراج شهدا در آوردند تمام پیکرش بود ✅ فقط پوست صورتش کمی چروک شده بود، یک تیر به پایش و یک تیر به سینه اش خورده بود. راویت برادر 🌹 شهید حسینی یاد شهدا کمتر از شهادت نیست شادی روح امام و همه ی شهدای عزیز خاصه مهمان امشب مون 14دسته گل صلوات هدیه کنیم خدایاازعمرم بگیربرعمر رهبرم بیفزا
‍ ❅﷽❅ •‍فڪ ڪن برے ......✨ •بہ همہ بگے فردا میرمـ پیش بے بے......😍 •برے تو صحن..🏃 •پرچم یا عباس...🚩 •سربند •{ڪلنا عباسڪ یا زینب}•...🥀 •برے تو حرمـ🕌 رو بہ روے ضریح..😭 •بگے خانوم اجازه میدین برم دفاع ڪنم از حرمتون......⚔ •بعد....↩️ ●یہ پلاڪ...🙃 ●یہ لباس بسیجے ....😎 ●یہ ڪلاشینڪف...👻 ●یہ ڪلت... 🔫 ●یہ گلولہ ..💢 ●یہ بیابون....🏜 ●بیابون نہ بهشتـ.....🌸🍃 ●پشتتـ يہ گنبد...........🕌 ●انگار خانم داره نگاتـ میڪنہ......😍 ●خانوم نگات میڪنہ........😊 ‌‌●حس میڪنے ڪنارتہ...🍃 ●بهت افتخار میڪنہ بهت لبخند میزنہ...😌 ●یہ نگاه به پشتـ سرتـ بہ پرچم یا عباس میندازے🙃🚩 ●میگے اربابـ تا اسم شما رو گنبد هستـ....🦋 ● مگه ڪسے میتونہ💢 بہ حرم چپ نگاه ڪنہ....😡❌ ●خم شے بند پوتینتو سفت میڪنے.... 👟 ●سربندتو سفتـ میڪنے...🙃 ●ڪلاشتو سفتـ میچسبے...😏 ●ڪلاشتو میگیرے میگے یا عباس.....✊🏻 ●بعد از اینکه چندتا داعشے حرومے رو به هلاڪت رسوندے😤 ●ببینے یہ ضربه خورده بہ قلبتـ....🙃💔 ●قلبت شروع میڪنہ بہ سوختن.....🔥 ●از خون دستت میفهمے مجروح شدے....🙂 ●میگے بے بے ببخشید شرمندم......😔 ●دیگه توان ندارم......😭 ●دوستاتـ جمع شن دورتـ نفساتـ بہ شمارش میوفتہ😭💔 ●چشمات تار ميبینہ......😞 ●بے بے بیاد بالا سرتـ برا شفاعتـ...😭 خون زیادے ازتـ رفتہ....... .💔 ●دوستاتـ پاهاتو بلند ڪنن تا خون بہ مغزتـ برسہ... ●اما ميگے: پاهامو بذارین زمین سرمو بلند ڪنین...🙂 ●بے بے اومده میخوام بهش سلام بدم💔 :) ●چند دقیقه بعد چشماتو ببندے....😌 ●چند روز بعد بہ خانوادتـ خبر بدن شهید شدے🙂🖤 :) عجب‌رویایے :)💔 با_شهداء شهیدانہ مدافع_حرم
کرامات_شهداء خاطره_هفتاد_هزار_تومان شهید_والامقام علی_عابدینی چند روزی بود که با وضعیت مالی بدی دست و پنجه نرم می کردیم ... هزینه خورد و خوراک خودم و بچه هام به کنار ، بدهکاری هام به مردم هم آزارم می داد... چند وقتی می شد لنگ پول بودم . خجالت هم می کشیدم به کسی بگم و از مردم کمک بخوام ، ترجیح می دادیم صورتمون رو با سیلی سرخ نگه داریم . منتظر بودم فرجی بشه و خدا بهمون کمک کنه. یک روز که داشتم کار های خونه رو می رسیدم دیدم یکی در خونه رو می زنه ، چادرم رو سرم کردم و درب خونه رو باز کردم . دیدم پشت در بود . چند مدتی بود که از برگشته بود. سلام کرد و از وضعیت زندگیمون ازم سوال پرسید، بعدش یه بسته پول رو به عنوان کمک با اصرار زیاد بهم داد و رفت... از خدا خیلی ممنون بودم. رفتم بالا و سریع بسته پول رو باز کردم. پول ها رو شمردم و با کمال ناباوری دیدم پول ها دقیقا بود . این درحالی بود که من به هیچ کس نگفته بودم نیاز به این مقدار پول دارم... 💢@abbass_kardani💢
ســـــــــــلام خدمت اعضای محترم مــــــــــهمان عزیز امشب ما 👇👇👇 کرامات_شهداء خاطره_هفتاد_هزار_تومان شهید_والامقام علی_عابدینی چند روزی بود که با وضعیت مالی بدی دست و پنجه نرم می کردیم ... هزینه خورد و خوراک خودم و بچه هام به کنار ، بدهکاری هام به مردم هم آزارم می داد... چند وقتی می شد لنگ پول بودم . خجالت هم می کشیدم به کسی بگم و از مردم کمک بخوام ، ترجیح می دادیم صورتمون رو با سیلی سرخ نگه داریم . منتظر بودم فرجی بشه و خدا بهمون کمک کنه. یک روز که داشتم کار های خونه رو می رسیدم دیدم یکی در خونه رو می زنه ، چادرم رو سرم کردم و درب خونه رو باز کردم . دیدم پشت در بود . چند مدتی بود که از برگشته بود. سلام کرد و از وضعیت زندگیمون ازم سوال پرسید، بعدش یه بسته پول رو به عنوان کمک با اصرار زیاد بهم داد و رفت... از خدا خیلی ممنون بودم. رفتم بالا و سریع بسته پول رو باز کردم. پول ها رو شمردم و با کمال ناباوری دیدم پول ها دقیقا بود . این درحالی بود که من به هیچ کس نگفته بودم نیاز به این مقدار پول دارم... یاد شهدا کمتر از شهادت نیست شادی روح امام و همه ی شهدای عزیز خاصه مهمان امشب مون 14دسته گل صلوات هدیه کنیم خدایاازعمرم بگیربرعمر رهبرم بیفزا
28.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞🔴🧨 دوست عزیزی که کشف کرده ای! ▪️بدجوری سرت کلاه رفته! 🔺 سازی ! ✅ این پیام مهم شیخ قمی را گوش بده ومنتشرکن! 🔴 متدینین و کشف حجابها بگوش باشید! 📢📣سخنرانی جدید شیخ قمی 🕊🕊@abbass_kardani🕊🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🕊کرامات_شهداء 🕊خاطره_هفتاد_هزار_تومان 🕊شهید_والامقام 🕊علی_عابدینی چند روزی بود که با وضعیت مالی بدی دست و پنجه نرم می کردیم ... هزینه خورد و خوراک خودم و بچه هام به کنار ، بدهکاری هام به مردم هم آزارم می داد... چند وقتی می شد لنگ پول بودم . خجالت هم می کشیدم به کسی بگم و از مردم کمک بخوام ، ترجیح می دادیم صورتمون رو با سیلی سرخ نگه داریم . منتظر بودم فرجی بشه و خدا بهمون کمک کنه. یک روز که داشتم کار های خونه رو می رسیدم دیدم یکی در خونه رو می زنه ، چادرم رو سرم کردم و درب خونه رو باز کردم . دیدم پشت در بود . چند مدتی بود که از برگشته بود. سلام کرد و از وضعیت زندگیمون ازم سوال پرسید، بعدش یه بسته پول رو به عنوان کمک با اصرار زیاد بهم داد و رفت... از خدا خیلی ممنون بودم. رفتم بالا و سریع بسته پول رو باز کردم. پول ها رو شمردم و با کمال ناباوری دیدم پول ها دقیقا بود . این درحالی بود که من به هیچ کس نگفته بودم نیاز به این مقدار پول دارم... یادشهداکمترازشهادت نیست 🕊🕊@abbass_kardani🕊🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
ســــــــلام خدمت اعضای محترم مـــــــــهمان عزیز امشب ما 👇👇 شــــــــــــهید علی عابدینی هستند کرامات_شهداء خاطره_هفتاد_هزار_تومان شهید_والامقام علی_عابدینی چند روزی بود که با وضعیت مالی بدی دست و پنجه نرم می کردیم ... هزینه خورد و خوراک خودم و بچه هام به کنار ، بدهکاری هام به مردم هم آزارم می داد... چند وقتی می شد لنگ پول بودم . خجالت هم می کشیدم به کسی بگم و از مردم کمک بخوام ، ترجیح می دادیم صورتمون رو با سیلی سرخ نگه داریم . منتظر بودم فرجی بشه و خدا بهمون کمک کنه. یک روز که داشتم کار های خونه رو می رسیدم دیدم یکی در خونه رو می زنه ، چادرم رو سرم کردم و درب خونه رو باز کردم . دیدم پشت در بود . چند مدتی بود که از برگشته بود. سلام کرد و از وضعیت زندگیمون ازم سوال پرسید، بعدش یه بسته پول رو به عنوان کمک با اصرار زیاد بهم داد و رفت... از خدا خیلی ممنون بودم. رفتم بالا و سریع بسته پول رو باز کردم. پول ها رو شمردم و با کمال ناباوری دیدم پول ها دقیقا بود . این درحالی بود که من به هیچ کس نگفته بودم نیاز به این مقدار پول دارم... یاد شهدا کمتر از شهادت نیست شادی روح امام و همه ی شهدای عزیز خاصه مهمان امشب مون 14دسته گل صلوات هدیه کنیم خدایاازعمرم بگیربرعمر رهبرم بیفزا کوتاهترین دعا برا بزرگترین آرزو اللهم عــــــــجل لولیک الفرج الـــتماس دعای فــــرج آقا جانم