eitaa logo
اشعار عبدالمحسن
1.6هزار دنبال‌کننده
97 عکس
57 ویدیو
352 فایل
زهراقلمم داد که دستم گیرد من منتظرم تمام هستم گیرد اشعار علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) تمامی اشعار به نیت تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام ارتباط با شاعر: @abdolmohsen آدرس کانال در ایتا و تلگرام:
مشاهده در ایتا
دانلود
موسی بن محمد می‌گويد: به امام هادی (علیه السلام) نامه‌ای نوشتم و از ایشان درباره شناخت ناصبی سوال پرسیدم که آیا ناصبی جز اینکه و (اولی و دومی) را بر اَمیرالمومنین (علیه السلام) مقدّم و امام می‌داند علامت دیگری هم دارد؟ پس امام در پاسخ نامه‌ام نوشتند: هر کس که بر این اعتقاد باشد او است. 📚 وسائل الشیعه / ج ۲۹ / ص ۱۳۳
از شهری دور نامه نوشت برای امام کلمات نامه اش بوی نگرانی میداد : " آقا، از شهر ما تا دیار شما فاصله بسیار است! آن زمان که حاجتی داشتیم یا مشکلی به کارمان افتاد؛ چه کنیم!؟ چگونه با شما درمیان بگذاریم!؟" امام، پاسخ دادند؛ پاسخی با رائحه ی آرامش: [ ان‌ کانت‌ لک‌ حاجه‌ فحرک‌ شفتیک ] اگر خواسته ای داشتی، اگر حرفی بود، تو فقط لبانت را حرکت بده؛ حرف بزن؛ بگو؛ ما دور نیستیم...؛ میشنویم و عنایت ما به تو خواهد رسید... بحار الانوار ج ۵۳ یاصاحب‌الزمان! انگار این نسخه را برای ما تجویز فرموده‌اند؛ حضرت هادی‌ صلوات‌الله‌علیه. انگار، مرهم به روی زخم های قلب هجران کشیده‌مان گذاشته‌اند؛ و آموخته‌اند که میتوانیم، به هر بهانه ای، به کنجی پناه ببریم و عقده های‌ دلِ تنگمان را با شما، با امامِ عصر و زمانه‌ی مان بازگو کنیم... دیگر وقتش شده که قلم و کاغذ را بردارم و عریضه ای به محضرتان بنویسم... 🆔 @moudethaqalain
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تنها قرار دیده ی زهرا بیا دگر ما را امام و رهبر و مولا بیا دگر در پشت ابر ، نور هدایت دگر نمان تنها نشان عالم بالا بیا دگر در جمعه ی ظهور تو آقا فقط شود زخم قلوب شیعه‌ مداوا بیا دگر حاضر که نیستی که بیایم به محضرت عقده ز قلب غمزده بگشا بیا دگر مقدور نیست دیدن تو با گناه من بنگر که دیدنت شده رویا بیا دگر ما را همیشه راز و نیاز شبانه ات از هر گناه کرده مبرّا بیا دگر تا کی درون خیمه ی خالی ز مستمع هستی همیشه بی کس و تنها بیا دگر صاحب عزای ماه محرم ،امام عصر مجلس بدون تو شده برپا بیا دگر بنگر گریز روضه به پایین ِ پا رسید بین عزای اکبر لیلا بیا دگر بنگر حسین آمده با حال احتضار در جستجوی ثانی ِ طاها بیا دگر قرآن پاره پاره ی جدّ غریب تو افتاده در تمامی صحرا بیا دگر صورت به صورت علی ِ اکبرش گذاشت شد قامتش ز غُصّه ی او تا، بیا دگر دشمن به آه جدّ تو خندیده وای من او را چگونه داده تسلّی' بیا دگر از داغ اکبرش شده گیسوی او سپید جان داده بین هلهله گویا بیا دگر ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/abdolmohsen158
شاه غریب، دلبر بی یار و یاورم از دست من طرید شدی، خاک بر سرم صبحم به شام می رسد و شام من به صبح اما دریغ! نام تو را هم نمی برم هستم اسیر ظلمت و تاریکی گناه قدری بتاب بر دل من، ماه انورم راهم بده به خیمه ی خود حضرت کریم حالا که در هوای حریم تو می پرم من در برابر تو گنه کرده ام ولی یک لحظه می شود بنشینی برابرم خاکی شده میان بیابان عبای تو از بیخیالی دل سنگم، مکدّرم حرف از عبا شد و دل من رفته کربلا در فکر پاره های تن پاک اکبرم آمد حسین با کمک زانوان خود گفت ای علی،تو اکبرمی یا که اصغرم😭 از چه عصای پیری بابا شکسته ای مویم سفید شد،کمکم کن،که مضطرم هنگام چیدن تن تو زنده مانده ام چون بین دشمنان کمکم کرده خواهرم دارد نشانه از تو تمامی کربلا پیچیده بوی تو همه جا، یاس پرپرم قرآن من، ورق ورق از کینه ها شدی حالا به فکر چیدن سی جزء پیکرم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/abdolmohsen158
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در کجایی ای تمام هست ما یابن الحسن ای امید شیعیان ،ذُخر ِخدا یابن الحسن ای که عمری بی کس و تنها درون خیمه ات می کنی خون گریه هر صبح و مسا یابن الحسن دیده ی آلوده ام،یک لحظه رویت را ندید لایق دیدار خود کن دیده را یابن الحسن من گنه کردم ولی توبه نمودی جای من چشم پوشیدی همیشه از خطا یابن الحسن با نگاه تو رود بالا دعای نوکرت بر ظهور خود تو هم بنما دعا یابن الحسن گفته ای هر جا شود حرف از عمویت حاضری پس به بزم روضه ی سقّا بیا یابن الحسن بر زمین خورده به صورت در کنار علقمه چون که دست او شده ازتن جدا یابن الحسن تیرباران شد عمویت در میان علقمه در یم خون زد ز کینه دست و پا یابن الحسن تیر از چشمش کشیده،جدّ تنهایت حسین شد قدش در علقمه از غُصه تا، یابن الحسن رأس او از تن جدا و بر روی سرنیزه رفت پیکرش در بین صحرا شد رها یابن الحسن ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/abdolmohsen158
رزق کاظمین رفتی و بی تو شیعه بلاها کشیده است خیری از این تباهی دنیا ندیده است شیرینی ظهور تو از یاد شیعه رفت حالا همیشه تلخی عالم چشیده است در جمعه های بی تو به تفریح می رویم بنگر که کار ما به کجاها رسیده است دارم سوال از تو که آیا غریب عصر چشمی برای غربت تو خون چکیده است؟ دیگر بیا که منتظرت جان به لب شده از بس ز منکران تو طعنه شنیده است گفتی که بین روضه ی عباس حاضری آقا بیا که روضه ی دست بریده است آقا ببین که جدّ تو در بین هلهله با گریه از دودست جدا بوسه چیده است جانش به لب رسیده زمانی که با دو دست تیر از میان چشم برادر کشیده است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/abdolmohsen158
السلام علیک یا عَلیٌّ الْکَبیر یاعلی اکبر علیه السلام با زانوان خسته کنارت رسیده ام یعنی در این مسیر خودم را کشیده ام در هر کجا نشان تو را دیده ام ولی یک عضو سالمی به تن تو ندیده ام حرفی بزن برای دل من نفس بکش صد لخته از دهان تو بیرون کشیده ام ای تو عصای پیری بشکسته ام علی بنگر کنار جسم تو قامت خمیده ام ناله زدم کنار تو و در جواب آن از دشمن تو هلهله حالا شنیده ام دیگر توان پاشدنم از بر تو نیست در پای داغ هجر تو شمعی چکیده ام حالا محاسنی که به خونت خضاب شد گشته سپید از غمت ای نور دیده ام تا که شوی دوباره علی روی این عبا هر عضو را به همره صد ناله چیده ام ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/abdolmohsen158
صورت به صورت تو گذارم نفس بکش اکبر به خاطر دل زارم نفس بکش حالا که ناله ام شده با هلهله جواب آرامشی به جز تو ندارم نفس بکش باهرچه داشت زد به تو دشمن خزان شدی ای تو گل همیشه بهارم نفس بکش ای تو قرار زندگی پر غم حسین بی تو رود تمام قرارم نفس بکش نگذار دشمنت بشود شاد این که من بر داغ رأس پاره دچارم نفس بکش سخت است گر که بردن تو سوی خیمه ها آید عبای کهنه به کارم نفس بکش در احتضارم و نرسی گر به داد من اینجا شود شبیه مزارم نفس بکش وقتی رسید عمه کنارم به گریه گفت: ای تو تمام دار و ندارم نفس بکش ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/abdolmohsen158
😭😭😭😭 زبان حال امام حسین علیه السلام موقع درخواست آب از لشکر و پاسخ با تیر... خواستم آب و جوابم تیر شد آب هم با خواهشم دلگیر شد ای عصای پیری مادر ببین مادرت در انتظارت پیر شد ✍علی مهدوی نسب( عبدالمحسن) https://eitaa.com/abdolmohsen158
چقَدَر دور و برم پاره جگر ریخته است گوهرم رفته و یک دشت ؛ گهر ریخته است این علی اکبر من هست وَ یا آن دگری؟؟! یک پسر نیست که هر گوشه پسر ریخته است قطعه ای این طرف و قطعه ی دیگر آن سو سرش این سو، بدنش سوی دگر ریخته است قسمتی روی سنان، قسمت دیگر سر تیر چند قسم دگرش روی سپر ریخته است قد کشیده ست که سروی بشود در باغم از چه بر ساقه ی آن چند تبر ریخته است خواهرم چیدن آن روی عبا را دیده از غمش اشک که نه، خون ز بصر ریخته است آه ِ لیلا طرفی، خنده ی دشمن طرفی سوختم بس که در این سینه شرر ریخته است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/abdolmohsen158
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین یاعباس علیه السلام دیرآمدم دو دست تو از تن جدا شده هر واژگان پیکر تو صد هجا شده خوردی زمین به صورت خود بین علقمه با یک عمود، فرق سر تو دوتا شده این دیده ای که کاشف ِ کَربَم همیشه بود بسته ز تیر حرمله ی بی حیا شده یک سو دو دست و سوی دیگر مشک پاره ات گویی که مقتلت همه ی کربلا شده از بس که خورده پیکر تو زخم روی زخم گویا ز خون، تمام تن تو حنا شده بودی عصای پیری من بعد اکبرم بنگر برادر تو دگر بی عصا شده حقّم بده که پیش تو قامت خمیده ام وقتی جواب ناله ی من خنده ها شده ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/abdolmohsen158
لب تشنه ای کنار دو دریا چرا اخا افتاده ای تو گوشه ی صحرا چرا اخا بابا مقابلم به دو چشم تو بوسه زد حالا در آن سه شعبه شده جا چرا اخا بودی همیشه پشت و پناه حرم ولی پشت مرا شکسته ای حالا چرا اخا بنشسته اند منتظرت کودکان و تو در علقمه نشسته ای از پا چرا اخا قسمت به قسمت ِ بدنت را نموده ام در جای جای ِ علقمه پیدا چرا اخا هم فرق تو شکسته وهم گونه ات کبود افتاده ای مگر تو ز بالا چرا اخا این اشک ِ روی گونه ی تو از برای کیست پیچیده بوی مادرم اینجا چرا اخا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/abdolmohsen158