موسی بن محمد میگويد: به امام هادی (علیه السلام) نامهای نوشتم و از ایشان درباره شناخت ناصبی سوال پرسیدم که آیا ناصبی جز اینکه #جبت و #طاغوت(اولی و دومی) را بر اَمیرالمومنین (علیه السلام) مقدّم و امام میداند علامت دیگری هم دارد؟
پس امام در پاسخ نامهام نوشتند:
هر کس که بر این اعتقاد باشد او #ناصبی است.
📚 وسائل الشیعه / ج ۲۹ / ص ۱۳۳
از شهری دور
نامه نوشت برای امام
کلمات نامه اش بوی نگرانی میداد :
" آقا، از شهر ما تا دیار شما فاصله بسیار است!
آن زمان که حاجتی داشتیم
یا مشکلی به کارمان افتاد؛ چه کنیم!؟
چگونه با شما درمیان بگذاریم!؟"
امام،
پاسخ دادند؛
پاسخی با رائحه ی آرامش:
[ ان کانت لک حاجه فحرک شفتیک ]
اگر خواسته ای داشتی،
اگر حرفی بود،
تو فقط لبانت را حرکت بده؛ حرف بزن؛ بگو؛
ما دور نیستیم...؛ میشنویم و عنایت ما به تو خواهد رسید...
بحار الانوار ج ۵۳
یاصاحبالزمان!
انگار این نسخه را
برای ما تجویز فرمودهاند؛ حضرت هادی صلواتاللهعلیه.
انگار، مرهم به روی زخم های قلب هجران کشیدهمان گذاشتهاند؛
و آموختهاند که میتوانیم،
به هر بهانه ای،
به کنجی پناه ببریم
و عقده های دلِ تنگمان را
با شما، با امامِ عصر و زمانهی مان بازگو کنیم...
دیگر وقتش شده که قلم و کاغذ را بردارم و عریضه ای به محضرتان بنویسم...
🆔 @moudethaqalain
#مناجات_انتظار_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام1
#شب_هشتم_محرم
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
تنها قرار دیده ی زهرا بیا دگر
ما را امام و رهبر و مولا بیا دگر
در پشت ابر ، نور هدایت دگر نمان
تنها نشان عالم بالا بیا دگر
در جمعه ی ظهور تو آقا فقط شود
زخم قلوب شیعه مداوا بیا دگر
حاضر که نیستی که بیایم به محضرت
عقده ز قلب غمزده بگشا بیا دگر
مقدور نیست دیدن تو با گناه من
بنگر که دیدنت شده رویا بیا دگر
ما را همیشه راز و نیاز شبانه ات
از هر گناه کرده مبرّا بیا دگر
تا کی درون خیمه ی خالی ز مستمع
هستی همیشه بی کس و تنها بیا دگر
صاحب عزای ماه محرم ،امام عصر
مجلس بدون تو شده برپا بیا دگر
بنگر گریز روضه به پایین ِ پا رسید
بین عزای اکبر لیلا بیا دگر
بنگر حسین آمده با حال احتضار
در جستجوی ثانی ِ طاها بیا دگر
قرآن پاره پاره ی جدّ غریب تو
افتاده در تمامی صحرا بیا دگر
صورت به صورت علی ِ اکبرش گذاشت
شد قامتش ز غُصّه ی او تا، بیا دگر
دشمن به آه جدّ تو خندیده وای من
او را چگونه داده تسلّی' بیا دگر
از داغ اکبرش شده گیسوی او سپید
جان داده بین هلهله گویا بیا دگر
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
#مناجات_انتظار_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام2
#شب_هشتم_محرم
شاه غریب، دلبر بی یار و یاورم
از دست من طرید شدی، خاک بر سرم
صبحم به شام می رسد و شام من به صبح
اما دریغ! نام تو را هم نمی برم
هستم اسیر ظلمت و تاریکی گناه
قدری بتاب بر دل من، ماه انورم
راهم بده به خیمه ی خود حضرت کریم
حالا که در هوای حریم تو می پرم
من در برابر تو گنه کرده ام ولی
یک لحظه می شود بنشینی برابرم
خاکی شده میان بیابان عبای تو
از بیخیالی دل سنگم، مکدّرم
حرف از عبا شد و دل من رفته کربلا
در فکر پاره های تن پاک اکبرم
آمد حسین با کمک زانوان خود
گفت ای علی،تو اکبرمی یا که اصغرم😭
از چه عصای پیری بابا شکسته ای
مویم سفید شد،کمکم کن،که مضطرم
هنگام چیدن تن تو زنده مانده ام
چون بین دشمنان کمکم کرده خواهرم
دارد نشانه از تو تمامی کربلا
پیچیده بوی تو همه جا، یاس پرپرم
قرآن من، ورق ورق از کینه ها شدی
حالا به فکر چیدن سی جزء پیکرم
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
#مناجات_انتظار_حضرت_ابالفضل_علیه_السلام1
#شب_تاسوعا
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
در کجایی ای تمام هست ما یابن الحسن
ای امید شیعیان ،ذُخر ِخدا یابن الحسن
ای که عمری بی کس و تنها درون خیمه ات
می کنی خون گریه هر صبح و مسا
یابن الحسن
دیده ی آلوده ام،یک لحظه رویت را ندید
لایق دیدار خود کن دیده را یابن الحسن
من گنه کردم ولی توبه نمودی جای من
چشم پوشیدی همیشه از خطا یابن الحسن
با نگاه تو رود بالا دعای نوکرت
بر ظهور خود تو هم بنما دعا یابن الحسن
گفته ای هر جا شود حرف از عمویت حاضری
پس به بزم روضه ی سقّا بیا یابن الحسن
بر زمین خورده به صورت در کنار علقمه
چون که دست او شده ازتن جدا یابن الحسن
تیرباران شد عمویت در میان علقمه
در یم خون زد ز کینه دست و پا یابن الحسن
تیر از چشمش کشیده،جدّ تنهایت حسین
شد قدش در علقمه از غُصه تا، یابن الحسن
رأس او از تن جدا و بر روی سرنیزه رفت
پیکرش در بین صحرا شد رها یابن الحسن
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
رزق کاظمین
#مناجات_انتظار_حضرت_ابالفضل_علیه_السلام2
#شب_تاسوعا
رفتی و بی تو شیعه بلاها کشیده است
خیری از این تباهی دنیا ندیده است
شیرینی ظهور تو از یاد شیعه رفت
حالا همیشه تلخی عالم چشیده است
در جمعه های بی تو به تفریح می رویم
بنگر که کار ما به کجاها رسیده است
دارم سوال از تو که آیا غریب عصر
چشمی برای غربت تو خون چکیده است؟
دیگر بیا که منتظرت جان به لب شده
از بس ز منکران تو طعنه شنیده است
گفتی که بین روضه ی عباس حاضری
آقا بیا که روضه ی دست بریده است
آقا ببین که جدّ تو در بین هلهله
با گریه از دودست جدا بوسه چیده است
جانش به لب رسیده زمانی که با دو دست
تیر از میان چشم برادر کشیده است
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
#عبای_خونی
السلام علیک یا عَلیٌّ الْکَبیر
یاعلی اکبر علیه السلام
با زانوان خسته کنارت رسیده ام
یعنی در این مسیر خودم را کشیده ام
در هر کجا نشان تو را دیده ام ولی
یک عضو سالمی به تن تو ندیده ام
حرفی بزن برای دل من نفس بکش
صد لخته از دهان تو بیرون کشیده ام
ای تو عصای پیری بشکسته ام علی
بنگر کنار جسم تو قامت خمیده ام
ناله زدم کنار تو و در جواب آن
از دشمن تو هلهله حالا شنیده ام
دیگر توان پاشدنم از بر تو نیست
در پای داغ هجر تو شمعی چکیده ام
حالا محاسنی که به خونت خضاب شد
گشته سپید از غمت ای نور دیده ام
تا که شوی دوباره علی روی این عبا
هر عضو را به همره صد ناله چیده ام
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
#نفس_بکش
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
صورت به صورت تو گذارم نفس بکش
اکبر به خاطر دل زارم نفس بکش
حالا که ناله ام شده با هلهله جواب
آرامشی به جز تو ندارم نفس بکش
باهرچه داشت زد به تو دشمن خزان شدی
ای تو گل همیشه بهارم نفس بکش
ای تو قرار زندگی پر غم حسین
بی تو رود تمام قرارم نفس بکش
نگذار دشمنت بشود شاد این که من
بر داغ رأس پاره دچارم نفس بکش
سخت است گر که بردن تو سوی خیمه ها
آید عبای کهنه به کارم نفس بکش
در احتضارم و نرسی گر به داد من
اینجا شود شبیه مزارم نفس بکش
وقتی رسید عمه کنارم به گریه گفت:
ای تو تمام دار و ندارم نفس بکش
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
😭😭😭😭
#خواهش
زبان حال امام حسین علیه السلام موقع درخواست آب از لشکر و پاسخ با تیر...
خواستم آب و جوابم تیر شد
آب هم با خواهشم دلگیر شد
ای عصای پیری مادر ببین
مادرت در انتظارت پیر شد
✍علی مهدوی نسب( عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#پاره_جگر
چقَدَر دور و برم پاره جگر ریخته است
گوهرم رفته و یک دشت ؛ گهر ریخته است
این علی اکبر من هست وَ یا آن دگری؟؟!
یک پسر نیست که هر گوشه پسر ریخته است
قطعه ای این طرف و قطعه ی دیگر آن سو
سرش این سو، بدنش سوی دگر ریخته است
قسمتی روی سنان، قسمت دیگر سر تیر
چند قسم دگرش روی سپر ریخته است
قد کشیده ست که سروی بشود در باغم
از چه بر ساقه ی آن چند تبر ریخته است
خواهرم چیدن آن روی عبا را دیده
از غمش اشک که نه، خون ز بصر ریخته است
آه ِ لیلا طرفی، خنده ی دشمن طرفی
سوختم بس که در این سینه شرر ریخته است
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
#دیر_آمدم
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین
یاعباس علیه السلام
دیرآمدم دو دست تو از تن جدا شده
هر واژگان پیکر تو صد هجا شده
خوردی زمین به صورت خود بین علقمه
با یک عمود، فرق سر تو دوتا شده
این دیده ای که کاشف ِ کَربَم همیشه بود
بسته ز تیر حرمله ی بی حیا شده
یک سو دو دست و سوی دیگر مشک پاره ات
گویی که مقتلت همه ی کربلا شده
از بس که خورده پیکر تو زخم روی زخم
گویا ز خون، تمام تن تو حنا شده
بودی عصای پیری من بعد اکبرم
بنگر برادر تو دگر بی عصا شده
حقّم بده که پیش تو قامت خمیده ام
وقتی جواب ناله ی من خنده ها شده
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
#چرا_اخا
#علقمه
#حضرت_عباس_علیه_السلام
لب تشنه ای کنار دو دریا چرا اخا
افتاده ای تو گوشه ی صحرا چرا اخا
بابا مقابلم به دو چشم تو بوسه زد
حالا در آن سه شعبه شده جا چرا اخا
بودی همیشه پشت و پناه حرم ولی
پشت مرا شکسته ای حالا چرا اخا
بنشسته اند منتظرت کودکان و تو
در علقمه نشسته ای از پا چرا اخا
قسمت به قسمت ِ بدنت را نموده ام
در جای جای ِ علقمه پیدا چرا اخا
هم فرق تو شکسته وهم گونه ات کبود
افتاده ای مگر تو ز بالا چرا اخا
این اشک ِ روی گونه ی تو از برای کیست
پیچیده بوی مادرم اینجا چرا اخا
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158