eitaa logo
قطعه‌ای از بهشت
438 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
181 فایل
امام على عليه السلام: اَلنّاسُ نيامٌ فَاِذا ماتُوا انْتَبَهوا؛ مردم در خوابند، چون بميرند بيدار میشوند ارتباط با مدیر👈 @K_ali_h_69
مشاهده در ایتا
دانلود
…بھ‌نام‌زیبای‌همیشگی…😍
❤️ صـُبح‌است‌ودلم‌در‌تَپـش‌لـَحظهـ‌دیدار بـٰازاین‌دل‌من‌‌‌گـَشتهـ‌بـهـ‌امیـدتـو‌بیدار:)💚!' ✋🏻 🌱 قطعہ اۍ از بہشت
Final Master2_Narimani.mp3
12.77M
من حقمه که لایق نشدم من حقمه چون نشدم:))) سدرضا بشنو!
🖇 ــــــــــــ رفیق‌تاحالاشدھ ٺایہ‌قدمےگناه‌برے.. ولےباخودت‌بگے -بیخیال- آقام‌مےبینہ‌غصہ‌مےخورھ💔' خواسٺم‌بگم‌..؛ اگہ‌چنین‌ٺجربہ‌اےداشتے دمٺ‌حیدرےکہ هم‌دل‌آقاروشادکردے --- هم۱۰قدم‌بہ‌آسمون‌نزدیک‌تر‌شدے اگرم‌نداشٺے… هنوزم‌دیرنیسٺ..!! بہ‌دسٺش‌بیار:)!
🖇 جـآذبه‌ها، همیشه‌به‌سمت‌پایین‌نیستند! ڪافیست‌پیشانیت‌به‌خاڪ‌باشد به‌سمت‌آسمـان‌خواهےرفت! :)🌱 قطعہ اۍ از بہشت
قطعه‌ای از بهشت
ڪسی‌حق‌نداره‌شمارو‌تو‌قدم‌های ‌اول‌قضاوت‌ڪنہ✌️ •🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ استاد رائفی پور 📝 تعداد و مراتب کسانی که در زمان غیبت با امام زمان(عج) مرتبط هستند..
سلام علیکم😷👋 ان شا الله خوب و سلامت باشی🌹💯 یه چیز من بگم!!! هر فیلم هر اهنگی هر... نگاه نکنید!!! چرا مگه چیه اهنگه یا فیلمه دگه حالا😑♨️بابا اهنگه دگه تتلو میخونه یاشاهین نجفی و..... کلی گفتم اینارو افراد مد نظر نیست!!!! چرا این گفتمی(گوش ندیم یا نگاه نکنیم)؟!🧐 یه چیزی داریم بع عنوان ساب(سالبیمینال)🗣 خب چیه؟! اینا فرکانس هایی هستن که ضمیر ناخوداگاه انسان نفوذ میکنہ وشخص متوجه فرکانس نمیشه وتاثیرات شگفت انگیزی میزاره رنگ چشم عوض میکنه نمیدونم مشکلات جسمی ،رفتاری وافکاری رو حل میکنه و برعکسش(باعث ایجادشون میشه) و...........✅ *(توی شبکه های مجازی زیاد هست گاهی رایگان وگاهی هزینه بردار!) •این کاملا علمی و واقعی هست و در واحکامش همینطوریه واز نظر اسلام با مشکلی نداره! *خب این فرکانس ها بعضیاشون خوبه وواقعا کمک میکنه برای درمان افراد گاهی مخربه و شیطانی و باعث انحراف های میشه( خیلی خیلے خطرناک🚨)!! وگوش دادن حرامہ چون ضرر میرسونہ🚨 توی بعضی ازاهنگ هست توی بعضی فیلم هاهست مخصوصا (پورن) گفتم_اگاهی_بدم🗣
مات و مبهوت پشت در خشکم زده بود نیم ساعت دیگه زنگ کلاس بود و من حتی نمی دونستم باید سوار کدوم خط بشم کجا پیاده بشم یا اگر بخوام سوار تاکسی بشم باید... همون طور چند لحظه ایستادم برگشتم سمت در که زنگ بزنم اما دستم بین زمین و آسمون خشک شد - حالا چی می خوای به مامان بگی؟ اگر بهش بگی چی شده که مامان همین طوری هم کلی غصه توی دلش داره این یکی هم بهش اضافه میشه دستم رو آوردم پایین رفتم سمت خیابون اصلی پدرم همیشه از کوچه پس کوچه ها می رفت که زودتر برسیم مدرسه و من مسیرهای اصلی رو یاد نگرفته بودم مردم با عجله در رفت و آمد بودن جلوی هر کسی رو که می گرفتم بهم محل نمی گذاشت ندید گرفته می شدم من با اون غرورم.. یهو به ذهنم رسید از مغازه دارها بپرسم رفتم توی یه مغازه دو سه دقیقه ای طول کشید اما بلاخره یکی راهنماییم کرد باید کجا بایستم با عجله رفتم سمت ایستگاه دل توی دلم نبود یه ربع دیگه زنگ رو می زدن و در رو می بستن اتوبوس رسید اما توی هجمه جمعیت رسما بین در گیر کردم و له شدم به زحمت از لای در نیمه باز کیفم رو کشیدم داخل دستم گز گز می کرد با هر تکان اتوبوس یا یکی روی من می افتاد یا زانوم کنار پله له می شد توی هر ایستگاه هم با باز شدن در پرت می شدم بیرون چند بار حس کردم الان بین جمعیت خفه میشم با اون قدهای بلند و هیکل های بزرگ و من... بلاخره یکی به دادم رسید خودش رو حائل من کرد دستش رو تکیه داد به در اتوبوس و من رو کشید کنار توی تکان ها فشار جمعیت می افتاد روی اون دلم سوخته بود و اشکم به مویی بند بود سرم رو آوردم بالا - متشکرم خدا خیرتون بده اون لبخند زد اما من با تمام وجود می خواستم گریه کنم نیم ساعت بعد از زنگ کلاس رسیدم مدرسه ناظم با ناراحتی بهم نگاه کرد - فضلی این چه ساعت مدرسه اومدنه؟ از تو بعیده با شرمندگی سرم رو انداختم پایین چی می تونستم بگم؟راستش رو می گفتم شخصیت پدرم خورد می شد دروغ می گفتم شخصیت خودم جلوی خدا جوابی جز سکوت نداشتم چند دقیقه بهم نگاه کرد - هر کی جای تو بود الان یه پس گردنی ازم خورده بود زود برو سر کلاست برگه ورود به کلاس نوشت و داد دستم - دیگه تاخیر نکنی ها - چشم آقا و دویدم سمت راه پله ها اون روز توی مدرسه اصلا حالم دست خودم نبود با بداخلاقی ها و تندی های پدرم کنار اومده بودم دعوا و بدرفتاریش با مادرم و ما یک طرف این سوژه جدید رو باید چی کار می کردم؟ مدرسه که تعطیل شد پدرم سر کوچه توی ماشین منتظر بود سعید رو جلوی چشم من سوار کرد اما من... وقتی رسیدم خونه پدر و سعید خیلی وقت بود رسیده بودن زنگ در رو که زدم مادرم با نگرانی اومد دم در - تا حالا کجا بودی مهران؟ دلم هزار راه رفت نمی دونستم باید چه جوابی بدم اصلا پدرم برای اینکه من همراهش نبودم چی گفته و چه بهانه ای آورده سرم رو انداختم پایین - شرمنده اومدم تو پدرم سر سفره نشسته بود سرش رو آورد بالا و نگاه معناداری بهم کرد به زحمت خودم رو کنترل کردم - سلام بابا خسته نباشی جواب سلامم رو نداد لباسم رو عوض کردم دستم رو شستم و نشستم سر سفره دوباره مادرم با نگرانی بهم نگاه کرد - کجا بودی مهران؟ چرا با پدرت برنگشتی؟ از پدرت که هر چی می پرسم هیچی نمیگه فقط ساکت نگام می کنه چند لحظه بهش نگاه کردم دل خودم بدجور سوخته بود اما چی می تونستم بگم؟ روی زخم دلش نمک بپاشم یا یه زخم به درد و غصه هاش اضافه کنم؟ از حالت فتح الفتوح کرده پدرم مطمئن بودم این تازه شروع ماجراست و از این به بعد باید خودم برم و برگردم - خدایامهم نیست سر من چی میاد خودت هوای دل مادرم رو داشته باش! قطعہ اۍ از بہشت
سینه سپر کردم و گفتم - همه پسرهای هم سن و سال من خودشون میرن و میان منم بزرگ شدم اگر اجازه بدید می خوام از این به بعد خودم برم مدرسه و برگردم تا این رو گفتم دوباره صورت پدرم گر گرفت با چشم های برافروخته اش بهم نگاه کرد - اگر اجازه بدید؟! باز واسه من آدم شد مرتیکه بگو... زیر چشمی یه نگاه به مادرم انداخت و بقیه حرفش رو خورد مادرم با ناراحتی و در حالی که گیج می خورد و نمی فهمید چه خبره سر چرخوند سمت پدرم - حمید آقا این چه حرفیه؟ همه مردم آرزوی داشتن یه بچه شبیه مهران رو دارن قاشقش رو محکم پرت کرد وسط بشقاب - پس ببر بده به همون ها که آرزوش رو دارن سگ خور صورتش رو چرخوند سمت من - تو هم هر غلطی می خوای بکنی بکن مرتیکه واسه من آدم شده بلند شد رفت توی اتاق گیج می خوردم نمی دونستم چه اشتباهی کردم که دارم به خاطرش دعوا میشم بچه ها هم خیلی ترسیده بودن مامان روی سر الهام دست کشید و اون رو گرفت توی بغلش از حالت نگاهش معلوم بود خوب فهمیده چه خبره یه نگاهی به من و سعید کرد - اشکالی نداره چیزی نیست شما غذاتون رو بخورید اما هر دوی ما می دونستیم این تازه شروع ماجراست فردا صبح زود از جا بلند شدم و سریع حاضر شدم مادرم تازه می خواست سفره رو بندازه تا چشمش بهم افتاد دنبالم دوید - صبح به این زودی کجا میری؟ هوا تازه روشن شده - هوای صبح خیلی عالیه  آدم 2 بار این هوا بهش بخوره زنده میشه - وایسا صبحانه بخور و برو - نه دیرم میشه معلوم نیست اتوبوس کی بیاد باید کلی صبر کنم اول صبح هم اتوبوس خیلی شلوغ میشه کم کم روزها کوتاه تر و هوا سردتر می شد بارون ها شدید تر گاهی برف تا زیر زانوم و بالاتر می رسید شانس می آوردیم مدارس ابتدایی تعطیل می شد و الا با اون وضع باید گرگ و میش یا حتی خیلی زودتر می اومدم بیرون توی برف سنگین یا یخ زدن زمین اتوبوس ها هم دیرتر می اومدن و باید زمان زیادی رو توی ایستگاه منتظر اتوبوس می شدی و وای به اون روزی که بهش نمی رسیدی یا به خاطر هجوم بزرگ ترها حتی به زور و فشار هم نمی تونستی سوار شی بارها تا رسیدن به مدرسه عین موش آب کشیده می شدم خیسه خیس حتی چند بار مجبور شدم چکمه هام رو در بیارم بزارم کنار بخاری از بالا توش پر برف می شد جوراب و ساق شلوارم حسابی خیس می خورد و تا مدرسه پام یخ می زد سخت بود اما... سخت تر زمانی بود که همزمان با رسیدن من  پدرم هم می رسید و سعید رو سر کوچه مدرسه پیاده می کرد بدترین لحظه لحظه ای بود که با هم چشم تو چشم می شدیم درد جای سوز سرما رو می گرفت اون که می رفت بی اختیار اشک از چشمم سرازیر شد و بعد چشم های پف کرده ام رو می گذاشتم به حساب سوز سرما دروغ نمی گفتم فقط در برابر حدس ها، سکوت می کردم! قطعہ اۍ از بہشت
اهالےنمازشب,سـلام😍✋️ طاعات‌و‌عباداٺ‌مقبول‌درگاه‌‌حضرٺ‌یاࢪ🙂🦋 . -دعـ🤲ـا‌فراموش‌نشہ✨ ↫|اوّل‌دعا‌برا‌سلامتےو‌ظهور‌صاحب‌و‌ولےما‌آقا امام‌زمان[عج], وطول‌عمر‌باعزت‌براےنائب‌‌بر‌حقشون‌آقا‌سید‌علے‌خامنہ‌اے:) . ↫|دوّم‌دعا‌برا‌طلب‌شفاعٺ‌از‌شہیدبزرگوار‌حاج‌ قآسم‌سلیمآنے‌عزیز:)💚 ° 『🤲』 ↫اسٺغفار‌ودعا‌بر‌ا‌همہ‌‌مردم‌دنیا] -بہ‌قول‌بزرگمون‌ڪہ‌میگہ: -دعاخوبہ‌امّابرا‌همہ! شاید‌دعاے‌ڪوچیڪ‌ما‌روزنہ‌امیدے‌شہ‌تو‌قیامت‌و‌برزخ‌براےڪسے:) 🌸استغفاربراے‌اقاےمحمود پورعرب 🌸استغفاربراے‌اقاے‌مجیدسارایے 🌸استغفاربراے‌خانم‌مریم‌ اسماعیلے 🌸استغفاربراے‌اقاےامیرحسین ڪلانتری 🌸استغفاربراےخانم‌مائده‌شیر مہنجے 🌸استغفاربراےخانم‌فائزه‌نظرے 🌸استغفاربراے‌خانم‌حنانه‌جعفرنیا 🌸استغفاربراےاقاےمحمداحمدے 🌸استغفاربراےخانم‌زهراقمرے 🌸استغفاربراے‌خانم‌طاهره‌هادے 🌸استغفاربراے‌خانم‌تارا‌مزبانے 🌸استغفاربراےاقاےمحمددلیران 🌸استغفاربراے‌خانم‌یااقاے‌هاشمے 🌸استغفاربراےنام‌مستعار سربازمهدے 🌸استغفاربراے‌خانم‌برزویے 🌸استغفاربراےخانم‌موسےزاده 🌸استغفاربراے‌خانم‌‌عطابیگے 🌸استغفاربراے‌امیرمحمدے 🌸استغفاربراےمهدی‌نکویے 🌸استغفاربراےنام‌مستعار بنت الزهرا 🌸استغفاربراےنام‌مستعارمجاهد 🌸استغفاربراےخانم‌مریم‌موحد 🌸استغفاربراےنام‌مستعار نرگس‌بانو 🌸استغفاربراےنام‌مستعار سربازمقاومت 🌸استغفاربراےنام‌مستعاریامہدی 🌸استغفاربراے‌نام‌مستعار جوان‌انقلابے 🌸استغفاربراےخانم‌سلماگلے 🌸استغفاربراے‌خانم‌فاطمہ ‌رمضانے 🌸استغفاربراےخانم‌لیلاجوڪار 🌸استغفاربراے‌خانم‌مہدیہ‌ حسینی 🌸استغفاربراےخانم‌ڪوثرحزبایے 🌸استغفاربراےخانم‌زهرا‌روحی 🌸استغفاربراے‌نام‌مستعار ‌بنت‌الحسین 🌸استغفاربراےخانم‌هانا... 🌸استغفاربراےخانم‌ریحانه‌... 🌸استغفاربراے‌خانم‌مالمیری 🌸استغفاربراےنام‌مستعارسرباز سیدعلے 🌸استغفاربراےخانم‌فاطمھ... 🌸استغفاربراےنام‌مستعار از تبارعشقاق‌مهدے[‌عج] 🌸استغفارودعابراےسلامتے ‌اقای‌یزدانی‌به‌دلیل‌بیماری‌‌شون 🌸استغفاࢪودعابࢪای‌آقاے اصغࢪنصࢪے به‌دلیݪ‌بیمارےشون 🌸استغفاࢪبࢪاےحاج‌اقا مسعود‌مهرابے ←°`در‌آخر‌دعاے‌عاقبت‌بخیرے‌و‌ان شاءالله‌شہادت براے‌ادمیناے‌این‌ڪانال. -آمین‌بگینا📢:)! • 『🎁:)』 اگه‌تمایل‌داریداسمتون‌جزء لیستمون‌‌هرشبمون‌باشه،به‌این‌ایدی ‌مراجعه‌کنین⇦ @Sarbare_yar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥 هــــی گناه میڪنی و میگــــۍ روزی توبه میڪنم؟!😕 یه ســــر برو قبرستــــون ببیـــن چقدر نوشته جــــوان ناڪــــــام‼️ ڪدومشـــــون میدونستن⁉️‼️ پشیمون شدی همین الان وقتشه شیطون رو ولش کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••💔✨ سربازاۍسیصدوسیزده‌اۍِامام‌زمان‌کم‌ شدن؛💔:) اوضاعُ‌احوالِ‌غیرت‌ها‌خوب‌نیست! ‏ازشھدامیخوایم‌کہ‌دستمونوبگیرن... مراقب‌باشیم‌یقمونونگیرن 🖐🏼          قطعہ اۍ از بہشت
🌸💕 هدفتون‌این‌نباشہ تجربےبخونین↓ دکتربشین...! هدفتون‌این‌باشہ بندگےبخونین↯ شهیدبشین :)💔 قطعہ اۍ از بہشت
|حاج‌حسین‌‌یڪتا |توصیہ میڪنم ـ جوان ها اگر بخواهند از دستِ شیطان راحت شوند ـ {عشق بہ شھادت} را در وجودِ ـ خود زنده نگہ دارند . . . ♥️|خُدایا بسیار عاشقَم ڪُـن 🕊 قطعہ اۍ از بہشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 بیانات حضرت آیت اللَّه‏ خوشوقت ره 🌺 قال السجاد ع : وَ انْهَجْ لِي إِلَى مَحَبَّتِكَ سَبِيلًا سَهْلَة 🌺 🔆 آسانترین جلب در کلام ع