سخت است بغضی در دل آیینه ات باشد
سنگینی دنیا به روی سینه ات باشد
هی رد شوی هی باز برگردی به اندوهت
افتاده باشد بالگردی در دل کوهت
افتاده باشد گریه ای در شیب کوهستان
برگشته باشد دست خالی بغض از باران
ما منتظر بودیم برگردی زمان رد شد
حال زمین و آسمان هر لحظه هی بد شد
یعقوب وار عطر تو را در کوه ها جستیم
تا صبح خط گریه را با گریه ها شستیم
یوسف به چاه این بار نه تا آسمان رفته است
جان در جمال روی جانان از جهان رفته است
حالا ببین یک شهر دنبال تو میگردند
دنبال رد زخمی بال تو میگردند
حالا ببین دنیا شده درگیر چشمانت
تیتر خبرهای جهان تصویر چشمانت
با پای درد مردمت تا کوه ها رفتی
از دره ها بی رد پا سمت خدا رفتی
قامت به قدقامت پی خیر العمل بستی
باور ندارم رفته ای... تو زنده ای هستی!
اینجا کنار مردمی در روستاهایی
در نقطه های مرزی تا ناکجاهایی
بین عشایر با گل و لبخند می آیی
با افتتاح چند سد و بند می آیی
جایی کنار کارگرهای زغال سنگ
با مردمان روستا با دردشان یک رنگ
در قریه های خشک سالی آب می آری
زخم زبان ها میخوری و... تاب می آری
با دردهایت آمدی مثل پدر باشی
کم را خودت برداشتی تا بیشتر باشی
در راه خدمت سابقون السابقون بودی
توآیه ی انا الیه الراجعون بودی
هرگز نبوده پرچمت بر خستگی تسلیم
تو خستگی را خسته کردی سیدابراهیم
پیدا تویی و ما میان مه گرفتاریم
ما داغ سنگین نبودت را به دل داریم
دنیا پریشان تر شده انگار بعد از تو
دریا خروشان تر شده بسیار بعد از تو
حالا مقیم حضرت خورشید روح تو
روح بلند و روح پاک و پر فتوح تو
شعر تنت منظومه ی پاک سیاوش شد
آیات نورانی ابراهیم و آتش شد
اخلاص پای ثابت مردان میدان است
آری حماسه قصه ی بگذشتن از جان است
ما کم نداریم از سیاوش ها و رستم ها
مردان مرد عرصه ی مرصاد ...محکم ها
هر برهه از تاریخ را ما امتحان دادیم
در کربلا ها ایستادیم و جوان دادیم
خیبر به خیبر یا علی گفتیم و جنگیدیم
در لحظه ی والفجرها در خون درخشیدیم
شد یک نفر کم ، ما ولی صدها نفر گشتیم
کشتند ما را ما ولی هی بیشتر گشتیم
ما ملت راه حسینیم و رشادت ها
انگشتر خونین در وقت شهادت ها
نصر من الله شب پیکارهای سخت
فتح قریب عنقریب کارهای سخت
حاشا اگر پرچم به دست ناکسان باشد
هر انتخاب ما خودش یک امتحان باشد
هر چند پر پیچ و خم و هر چند تاریک است
با نور «مصباح الهدی » این قله نزدیک است
#الهه_بیات_مختاری
#مثنوی_شعر_ادبیات
#شهدای_خدمت
#شهید_جمهور
#سید_ابراهیم
ما ملت راه حسینیم و رشادت ها
انگشتر خونین در وقت شهادت ها
#الهه_بیات_مختاری
#شهید_سلیمانی
#شهید_رییسی
#سردار_امنیت
#شهید_خدمت
@aboajor
نتانیاهو:حمله به اردوگاه آوارگان رفح اشتباه «غم انگیز»ی بود!!
زنده زنده خبر زنده دگر سوخته است
آهِ در سینه ی ما آتشِ افروخته است
زنده زنده خبر سوختن آورد کسی
بوی خاکستر صدها بدن آورد کسی
بس که داغ است خبر سینه وسر میسوزد
رفح از آتش سنگین جگر میسوزد
اشتباهی که غم انگیز تو خواندیش ببین
خشم را در نفس سینه تکاندیش ببین
مرگ افتد به تن و جان تو از آتش ما
شعله افتد به گریبان تو از آتش ما
#الهه_بیات_مختاری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج😭
#سبحان_الله_رفح_رفح_رفح
@aboajor
30.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شاعر:#الهه_بیات_مختاری
اجتماع_عاشوراییان در مراسم زنجیر زنی و عزاداری شهدای خدمت استان کرمان شهرستان بم
#با_نوای_حاج_جواد_حسینخانی
شنبه ۵ خردادماه
پخش از شبکه های سیما
میدان امام خمینی (ره)
دارالصابرین بم
@aboajor
در کرببلا بی طرفان بی شرفانند
تاریخ همان است حسینی و یزیدی
#میلاد_عرفان_پور
@aboajor
تو را شبانه چو گل از دل گلاب گرفتند
به روی موج ، تنت را به آب و تاب گرفتند
ورق ورق بدنت را از عمق سوره ی دریا
از آیه های طلاکوب خط آب گرفتند
سبو به میکده بردند جام سبز سرت را
چنان شکفته شد از سرخی اش شراب گرفتند
گذشتی از دل تاریکخانه ی شب دنیا
شبی که عکس تو را رو به آفتاب گرفتند
شبی که عکس تو را روی دست آینه بردند
شبی که چشم تو را گوشه گوشه قاب گرفتند
و مرگ مطلع یک شعر تازه بود ...سرودی
و قالب تنت از وزن ها شتاب گرفتند
چقدر ساری و جاری ست در نگاه تو دریا
چقدر شعر که چشم تو را خطاب گرفتند
خوشا به لحظه ی پرواز روح های مطهر
که وقت رفتن شان حق انتخاب گرفتند
میان رکعت آخر به ذکر نافله هاشان
قنوت های پر ازدست مستجاب گرفتند
که سر به سجده ی سربند یا حسین نشاندند
و از توسل بر فاطمه جواب گرفتند
که وقت رفتن شان جام زندگی به شهادت
زدند و پای امام زمان رکاب گرفتند
تو نور محفل شعری که سالگرد عروجت
تمام قافیه ها از تو بازتاب گرفتند
#الهه_بیات_مختاری
#شهید_نظر_میکند_به_وجه_اللّه
#شهدا_شمع_محفل_بشریتند
@aboajor
آب وآجر.الهه بیات مختاری
در کرببلا بی طرفان بی شرفانند تاریخ همان است حسینی و یزیدی #میلاد_عرفان_پور @aboajor
حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد
خلاص از قفس وعده و وعیدت کرد
سیاه بود و سیاهی هر آنچه می دیدی
تو را سپرد به آیینه ، رو سپیدت کرد
چه گفت با تو در آن لحظه های تشنه حسین؟
کدام زمزمه سیراب از امیدت کرد
به دست و پای تو بار چه قفل ها که نبود
حسین آمد و سر شار از کلیدت کرد
جنون تو را به مرادت رساند ناگاهان
عجب تشرف سبزی! جنون مریدت کرد
نصیب هر کس و ناکس نمی شود این بخت
قرار بود بمیری خدا شهیدت کرد
نه پیشوند و نه پسوند ، حر حری تو
حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد
#مرتضی_امیری_اسفندقه
@aboajor
از سنگ قدمگاه چنین پر نور است
فیروزه ی این شهر اگر مشهور است
یک بار گذر کردی و یک عمر هنوز
عطر تو به پیراهن نیشابور است
#الهه_بیات_مختاری
#یا_علی_ابن_موسی_الرضا
@aboajor
مانند لباس در کمد تا بشوم
یا در چمدان مادرم جا بشوم
ای کاش دوباره با عروسک هایم
گم باشم و در صحن تو پیدا بشوم
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
خاطرم هست خاطرات حرم
بچگی هام تو ایستگاه حرم
ساندویچای نذر نون و پنیر
خط پنجاه چارراه حرم
جلوی باغ نادری هربار
دس فروشای پیر انگشتر
بچگیم و گرفته بود محکم
چادر امن مشکی مادر
هی شلوغی ،مغازه و بازار
هتلای بلند بلند ...هزار
لای جمعیت مسیر حرم
زیر لب مادرم میکرد تکرار
"السلام علیک یا ضامن"
"یا انیس النفوس آقاجان"
"قربون غربتت برم آقا"
"ای تو شمس الشموس آقا جان"
تو ندونستنای بچگیام
بغض مادر رو خوب فهمیدم
چشم خیس و تو چادر مشکیش
گوشه گوشه تو روسریش دیدم
این کیه...؟ این که مادرم هربار
گریه هاش و میاره تو حرمش
این چه آقاییه که هر کی میاد
قسمش میده اون و به کرمش
حتی مادر که روی پادردش
السلام علیک میخونه
رو به گنبد طلا که وامیسته
دیگه دردی براش نمیمونه
تو شلوغی صحن خلوت داشت
تو رواقای تو سرم انگار
تو شلوغی صحن گم میشد
درد پاهای مادرم انگار
عشق تو پای به پای بچگیام
هی بزرگ و بزرگ تر میشد
حالا من گوشه های پیرهنم
موقع السلام تر میشد
حالا من پا به پات با پسرم
میرسونم خودم رو پابوست
از نشابور تا خود حرمت
از دل تنگ تا دل توس ت
عشقت و خونوادگی داریم
سینه سینه تا چارراه حرم
هر کجا مونده رونده شیم بازم
رو میاریم به سرپناه حرم
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor