دستخط شهید مصطفی صدرزاده
پیرامون مراقبه بر اعمالشون!
عملیات نظم و برنامه ریزی در خانواده!
۱_با اعضای خانواده تمام احترام رعایت شود (در اوج محبت)
۲_باید حدقل هفته یک مرتبه برای همسر گل خریده شود
۳_ساعت خوابیدن و بیدار شدن همیشه باید یکی باشد
۴_لباسهای شخصی خود را حدقل بشورم
۵_ظرفهای داخل آشپزخانه به محض رویت باید شسته شود
۶_هرگونه ریخته و پاش در منزل باید به سرعت جمع آوری شود
۷_باید در خانه همیشه نان تازه باشد
۸_وضعیت لباس فرزند وهمسر باید کنترل شود و زمانی برای خرید ماهانه یا سالانه مشخص شود
۹_بخشی از حقوق به خود همسر داده شود
۱۰_به هیچ وجه سر همسر و فرزند نباید داد کشید
۱۱_دیدار پدر و مادر و فامیل بسیار حساب شده و طی زمان بندی باشد
۱۲_باید برنامههای منزل از یک هفته قبل تنظیم شود
۱۳_باید زمان تفریح همسر و فرزند کامل منظم و مشخص شده باشد
#شهید_نظرمیکند_به_وجه_الله
@aboajor
مصطفی صدرزاده شهیدی که در تاسوعا شهید شد
فرازی از کلام حضرت آقا درباره ی او
(گاهی اوقات شما میبینید از یک روستا یک شخصیّت منوّر و نورانی برمیخیزد؛ از یک روستای اطراف شهریار یک جوان فداکار و نورانی مثل مصطفی صدرزاده به وجود میآید....
#مخاطب_خاص
#شهید_مورد_علاقه
@aboajor
سر جدا افتاده اینجا مشک آنجا ریخته
این چنین خون از سر سردار تنها ریخته
خون داغ تازه ی شعریست قطعه قطعه یا
اشک خورشید است از مغرب به صحرا ریخته
شور دریا را در آوردن در این حد ساده نیست
موج مویت روی پیشانی چه زیبا ریخته
سوره ها نازل شده درباره ی پیراهنت
در لباست آیه ی انا فتحنا ریخته
سر جدا افتاده است وتن جدا افتاده است
عطرخونت از گلوی گل به دریا ریخته
ما ندیدیم آنچه را زینب به چشم دل شنید
عشق این را بر دل چشمان بینا ریخته
جای بوسه روی لب بود آه اما دختری
بوسه را با اشک بر رگ های بابا ریخته
تا ابد پایین نمی گیرد سرش را روی نی
آنکه خون حلق اصغر را به بالا ریخته
هر که را دیدم خطی از عشق تو بر روی داشت
ای گلوی تازه خونت تا کجاها ریخته
نیست از طوفان هراسی تا که کشتی بان تویی
کربلایت طرح مصباح الهدی را ریخته
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
یک زن رسول لشگر هفتاد و دو تن و
یک زن امیر قافله ی سربدارها
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جز وصل تو دل به هر که بستم توبه
بی روی تو هرجا که نشستم توبه
@aboajor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ جدید ابوذر روحی با عنوان «طوفان الاربعین» منتشر شد
@aboajor
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
به هر گلشن که با آن قدّ رعنا جلوهگر گردی
به تعظیم تو سرو از جای خود آزاد میخیزد
#صائب_تبریزی
امید وصل تو جانم به رقص میآرد
چو باد صبح که در گردش آورد ریحان
#سعدی
#آفتابا_باردیگرخانه_را_پرنور_کن
@aboajor
به معنی (لن تنالوا البر حتی تنفقوا) یعنی
که از (مما تحبون) بهترین را وا گذارد عشق...
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
آب وآجر.الهه بیات مختاری
تا حالا خودت و تو این قاب تصور کردی ؟....هولناکه مگه نه بگذار هرچه داری و بگذر که هیچ نیست این پنج
به گور من ننویسید زندگی از کی
فقط بر آن بنویسید مرگ جانانه
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
آب وآجر.الهه بیات مختاری
تا حالا خودت و تو این قاب تصور کردی ؟....هولناکه مگه نه بگذار هرچه داری و بگذر که هیچ نیست این پنج
چقدر منتظر زندگی شدم نرسید
بگو به وقت تو ای مرگ ساعت چندم ؟
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
آب وآجر.الهه بیات مختاری
تا حالا خودت و تو این قاب تصور کردی ؟....هولناکه مگه نه بگذار هرچه داری و بگذر که هیچ نیست این پنج
چون چشم اجل که تا ابد هیچ نخفت
یک عمر زدیم با یقین حرف از مفت
یک عمر به گور زندگی خندیدیم
با مرگ ولی چنین سخن نتوان گفت
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
آب وآجر.الهه بیات مختاری
تا حالا خودت و تو این قاب تصور کردی ؟....هولناکه مگه نه بگذار هرچه داری و بگذر که هیچ نیست این پنج
بگیر از تن من پوست را...برهنه ترم کن
به دار مرگ بیاویز ترس زنده شدن را
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
آب وآجر.الهه بیات مختاری
تا حالا خودت و تو این قاب تصور کردی ؟....هولناکه مگه نه بگذار هرچه داری و بگذر که هیچ نیست این پنج
تو دو دو تا چهارتای خودت
کم بیاری به مرگ دس بکشی
روی ماشه فشنگ بشماری
پات و از زندگی ت پس بکشی
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
آب وآجر.الهه بیات مختاری
تا حالا خودت و تو این قاب تصور کردی ؟....هولناکه مگه نه بگذار هرچه داری و بگذر که هیچ نیست این پنج
اون قدر میت روی هم خوابوند گورستون
تا مرده ها یک شب باهم زاد و ولد کردن
اونقدر گورستون و بوی زندگی ور داشت
تا حکم شون و قاضیا مرگ ابد کردن
تو استخونام سردی کافور پاشیدم
با اسم کوچیک ش یه شب مرگ و صدا کردم
اون شب به گور زندگی صدبار خندیدم
اون قدر مردم جای مرگ و جابجا کردم
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
با تو این گریه را عوض کردم
خون این جرعه را عوض کردم
مرگ سهم است من است میبینی
رگ به رگ خودکشی شدم در خود
نعش آدم کشی شدم در خود
زندگی مردن است می بینی
تو کجای شکستن ام هستی
تکیه گاه نشستن ام هستی
خسته ام استکان سم برسان
دور از پاره ی تنم شده ام
سخت درگیر مردنم شده ام
حال این خسته را به هم برسان
این جنون مدام ادواری
زندگی مردنی به دشواری
حال من را بفهم آسان نیست
کاش من را رها کنی بروم
رفتنم را دعا کنی بروم
ماندنم (ابتدای ویرانیست)
شب به شب دار میزنم خود را
با دهان تو میدرم خود را
ریخته خون من در آیینه
عکس من چرک دست های تو شد
صورتم زخم بوسه های توشد
لب پرخون من بر آیینه
بگذار این مرا ورق بزنم
مست باشم کمی عرق بزنم
در میخانه را نبند به روم
یا که دیوانه خانه ات بشوم
غم بین ترانه ات بشوم
با صدای تو بسته است گلوم
آه ای عشق بی سرانجامم
چقدر تلخ بود فرجامم
کاش من را پس آوری از خود
آی چاقوی دسته آهنی ام
گوشت تکه های ناتنی ام
تازه کن زخم دیگری از خود
من ویار غریب مادری ام
گریه ای توی لهجه ی دری ام
کاش من را به حرف کم بکشی
مرگ بالا گرفته در خونم
به تو ای سم ناب مدیونم
آخرین جرعه در برم بکشی
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor