eitaa logo
ادبخانه
1.5هزار دنبال‌کننده
462 عکس
127 ویدیو
46 فایل
🌍ادبخانه موسسه فرهنگی هنری ایلیا ترنج 🔶ادبخانه، دانشخانه مجازی ادبیات و آیین است. در این سرای دانش، بُن مایه های شعر وادبیات ، پژوهش های ادبی، آیینی و....را می توان یافت. 🔷آیدی مدیر (صادق خیری): @Sadeghkheyri
مشاهده در ایتا
دانلود
❣بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم❣ 1 (منظومه‌ی اجمالی عروض) ای‌که خواهی در سخن گویا شوی شاعری ، شوریده و شیدا شوی باید آموزی : (فنون وزن) را که بوَد بسیار ، در آن نکته ها (وزن) اگر چه ابتدای شاعری‌ست گوش کن اکنون که گویم (وزن) چیست؟ شش (مُصوّت) هست (کوتاه و بلند) گر بدانی چیست ، گردی سربلند ( اَ ) ـ ( اِ ) ـ ( اُ ) با هم همه کوتاه هست ( آ ) و (ایـ) و (او) ، بلند و دلکش است سه (هجا) داریم (کوتاه) و (بلند) وآن دگر باشد (کشیده) چون کمند چون (کشیده) ، قابل (تقطیع) نیست! بگذر از آن تا (هجا) دانی که چیست؟ هر صدایی که رسد بر گوش ما هست در (تقطیع) ، عنوان هجا چون (هجاها) را (نمادی) نیز هست این (ــ) بلند و این یکی (U) کوتاه است (من) بلند و (ما) بلند و (او) بلند (بِه) وُ (کِه) کوتاه ، در یادت ببند تا بدانی (وزن) این اشعار چیست؟ (رکن) آن ، در زیر شعر مولوی‌ست "هرکسی از ظنّ خود شد یار من" فاعلاتن ، فاعلاتن ، فاعلن هست وزن (مثنوی) این (رکن) ‌ها که بوَد (معیار سنجش) ، نزد ما نام (اوزان عروضی) ، (بحر) هست که از آن‌ها هرچه‌ات گویم کم است نام (بحر) مثنوی ، باشد (رَمَل) که بوَد شیرین‌تر از قند و عسل هست ارکانش (مُسدّس) در (شمار) (رکن آخر) هست ، (محذوف و قصار) هست (ده بحر) دگر بشنو چه هست؟ که به راحت ، می‌توان آری به دست (مُجتَث) است و (مُنسَرح) وآنگه (خفیف) هم (بسیط) و هم (سریع) است ای ظریف هم (تقارب) ، هم (مضارع) ، هم (هَزَج) هم (رَجَز) هم (مُقتضب) شد رج به رج (رکن اوزان) نیز باشد در (شمار) مختلف؛ آن را به گوش جان سپار هم (مُسَدّس) هم (مُثَمّن) نیز هست که (زحافاتش) ، ملال انگیز هست ::: ::: ::: بعد از این‌‌ها ، (اختیار شاعری) ‌است گر چه گاهی (اضطرار شاعری‌) است (آخر مصرع) ، چه (کوتاه) و (بلند) یا (کشیده) ، آن (هجا) گردد (بلند) (قافیه) ، تکرار اگر شد ناگزیر بگذر از تقصیر عذرم ای خبیر خوانش اشعار را باید درست اینک آموزید ، از بیت نخست گاه باید خواند با (تخفیف) نیز آنچه می‌باشد (مشدّد) ای عزیز گاه هم (طبق ضرورت) ، در بیان خو‌انده میگردد (مشدّد) ، واژگان گاه حرف ساکن (ت) مثلِ (چیست) می‌شود (ساقط) که گویی هیچ نیست همچنین (دو) (ساکن) از بعدِ (بلند) گاه (یک) (ساقط) شود بی‌چون و چند می‌توان بینی درین مصرع عیان (کارد) را که گشته ساقط (دال) آن یا ‌شود (ادغام) ، بعضی واژگان در تلفظ می‌شود (در آن) ، (دران) یا که (خواهر) ، وقت (تقطیع) کلام طِبق خوانش هست (خاهر) والسلام اولین رکن (فعلاتن) ، توان ، (فاعلاتن) گردد ای آرام جان! طِبق (ضرباهنگ) خاص شعر ها می‌شود (تقطیع) هر گونه (هجا) حرف (نون ساکنه) ، بعد از (بلند) خارج از (تقطیع) هست ای هوشمند مثل (جان) و (این) و (آن) و هرچه هست جمله از (تقطیع) شعری ، (ساقط) است هست (تسکین)، قاعده که می‌توان (دو هجا) که هست (کوته) همزمان (دو هجا) را (یک هجا) اِعمال کرد تا که (دو کوتاه) ، گردد (یک بلند) (قلب) ، یعنی : (جا به جایی هجا) که بوَد مخصوص بعضی (رکن ‌ها) که شود : (مُفتعلن) ، (مفاعلن) یا شود : (مفاعلن) ، (مفتعَلن) بعد از آن ، (اِشباع) باشد در زبان که به شدّت می‌شود (کوته) ، بیان مثل حرف (به) ، که بی‌شک در هجا هست (کوته) ، دان (بلند)ش مثل (با) وآن دگر (ابدال) ، نوعی دیگر است در خصوص ِ (سه هجای) آخر است که (فَعَلُن) ، می‌شود (فع لُن) ، عزیز بیش ازین با خود مکن جنگ و ستیز زآنکه هرچه بوده لازم ، گفته‌ام گوهر (بحر عروضی) ، سفته‌ام تا همین‌جا را اگر خوانی به جِدّ می‌شوی در شعرگویی ، مستعد وزن را (ساقی) به نظم ساده گفت غنچه ی (وزن عروضی) را شکفت گر که هستی طالب شعر وزین باش ازین خرمن به همت، خوشه‌‌چین ✍ (ساقی) https://eitaa.com/arozghafie @adabkhane
🟩 مهم ترین مجازهای ادبیات کنکور ۱ ۲ @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟩پیامبر درغدیر فرمود: من با خود، ولی آورده ام. 🟥ولی درمُباهله فرمود: من، خودم را آورده ام. (أنفُسَنَا و أنفُسَکُم) شاعرانه ای از: @adabkhane
مداحی.mp3
12.09M
🟥لبیک یاحسین(ع) ۳ @adabkhane
ادبخانه
سایه ات را از سرم کم کن ۱۲ بسم الله الرحمن الرحیم  هست کلیدِ درِ گنجِ حکیم  ☂ در عبارت بالا معنی مجازی و استعاره ای سایه، همان محبت و مرحمت و تَلَطُّف و توجه مخصوصی است، كه مقام بالاتر و مؤثر تر نسبت به كهتران و زیر دستان مبذول می دارد. … این عبارت بر اثر لطفِ سخن، نه تنها به صورت “ضرب المثل” در آمده، بلكه دامنه آن به تعارفات روزمره نیز گسترش پیدا كرده … در عصر حاضر هنگام احوالپرسی یا جدایی و خداحافظی از یكدیگر آن را مورد استفاده و اصطلاح قرار می دهند …  ⏳زمانی كه اسكندر مقدونی در كورنت بود، شهرت وارستگی دیوژِن را شنید و با شكوه و دبدبه سلطنتی به ملاقاتش رفت. دیوژِن كه در آن موقع دراز كشیده بود و در مقابل تابش اشعه خورشید خود را گرم می كرد، اعتنایی به اسكندر ننمود و از جایش تكان نخورد‼️  اسكندر بر آشفت و گفت: « مگر مرا نشناختی كه احترام لازم به جای نیاوردی؟» دیوژن با خونسردی جواب داد: شناختم ولی از آنجا كه بنده ای از بندگان من هستی ادای احترام را ضرور ندانستم‼️ اسكندر توضیح بیشتر خواست⁉️ دیوژِن گفت: تو بنده حرص و آز و خشم و شهوت هستی❗️ در حالی كه من این خواهشهای نفس را بنده و مطیع خود ساختم … 📖به قول مولای روم:  من دو بنده دارم و ایشان حقیر  وان دو بر تو حاكمانند و امیر  گفت شه، آن دو چه اند، این زلتست  گفت آن یك خشم و دیگر شهوتست  ✍به قولی دیگر در جواب اسكندر گفت : تو هر كه باشی مقام و منزلت مرا نداری⁉️ مگر جز این است كه تو پادشاه و حاكم مطلق العنان یونان و مقدونیه هستی!!؟  اسكندر تصدیق كرد …! دیوژِن گفت: بالاتر از مقام تو چیست؟!! اسكندر جواب داد: « هیچ» دیوژِن بلافاصله گفت:« من همان هیچ هستم و بنابراین از تو بالاتر و والاترم!» اسكندر سر به زیر افكند و پس از لختی تفكر گفت: دیوژِن، از من چیزی بخواه و بدان كه هر چه بخواهی می دهم!!! آن فیلسوفِ، وارسته از جهان و جهانیان؛ به اسكندر كه در آن موقع بین او و آفتاب حایل شده بود. گوشه چشمی انداخت و گفت: « سایه ات را از سرم كم كن به روایت دیگر گفت: « می خواهم سایه خود را از سرم كم كنی.»‼️ 👆این جمله به قدری در مغز و استخوان اسكندر اثر كرد كه بی اختیار فریاد زد !!! «اگر اسكندر نبودم می خواستم دیوژِن باشم » معنای کنایی: باری، از آن زمان به بعد، این عبارت به صورت ضرب المثل درآمد. با این تفاوت که دیوژن می خواست سایه مردم حتی اسکندر مقدونی از سرش کم شود، ولی چون بیشتر مردم به این گونه سایه ها محتاجند و کمال مطلوبشان این است که در زیر سایه ارباب قدرت و ثروت به سر برند، زبان حالشان این است که سایه تان از سر ما کم نشود. ✍این کنایه ای است از آزادگی و بی نیازی از خلق. اگرچه هیچگاه سایه خیر وخوبی(خدا – ولی خدا – پدر و مادر) از سر کسی کم نشود که سیاه بختی می آورد. @adabkhane
23 پُر نقش‌تر از فرش دلم بافته‌ای نيست/ ازبس كه گره زد به گره حوصله‌ ها را/ @adabkhane
alireza_ghorbani_naghshe_farshe_del 128.mp3
3.63M
🟦 از بس که گره زد به گره حوصله ها را 🎶 ۸ @adabkhane
5 / 🦋بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم🦋 واکاوی واژه پیجامه/پای جامه پیجامه[ مَ / مِ ] (اِ مرکب) 🔸از کلمهٔ هندی «پوی جاما» و آن نوعی شلوار گشاد است که زنان هند می پوشند. لباسی گشاد و سبک مرکب از نیم تنه و شلوار بند دار برای داخل خانه و خواب 🔸به نظر می رسد اصل این واژه «پا جامه» یا «پای جامه» ( جامه ای که در پای کنند ) بوده که از فارسی به زبان های هندی رفته و از آنجا به انگلیسی داخل شده و سپس فرانسویان آن را از انگلیسی گرفته و پیژاما «pyjama» گفته اند. آنگاه این واژه راه ایران را در پیش گرفته و این بار با تلفظ فرانسوی وارد فارسی شده است. 📚منابع: لغت نامه دهخدا فرهنگ معین @adabkhane
۲۴ نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست/ سلیمان با چنان حشمت نظرها داشت با مورش/ (هشتم ه.ق) @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا