eitaa logo
انقلاب علمی
1.5هزار دنبال‌کننده
123 عکس
36 ویدیو
8 فایل
🔸️نو آوری در علوم قرآنی 🔸️تولیدات دانش بنیان بر مبنای قرآن راه ارتباطی ما @hora1366
مشاهده در ایتا
دانلود
❌❌❌خبر؛ چند شب پیش شخصی ناشناس قبری را در بهشت زهرا سلام الله علیها نبش کرد، وی دستگیر شد، و حال علما در حکم وی دچار اختلاف شده اند ...❌❌❌ ▪لفظ «نَبْش» که به معنای «خارج کردن» است، می‌تواند به صورت‌های گوناگونی چون: «نَبَشَ، یَنبُشُ، نابِش، نَبّاش» در آید تا معانی: «خارج کرد، خارج می‌کند، خارج کننده، بسیار خارج کننده» بدست آید. ۱ ▪حال اگر در روایتی هر کدام از این صورت ها بکار رفته باشد معنای روایت نیز متفاوت می‌گردد. 🔻🔻🔻بر این اساس در روایت: «حَدُّ النَّبَّاشِ حَدُّ السَّارِقِ»۲، یعنی «حدّ نَبّاش (بسیار خارج کننده) مانند حدّ دزد است». 🔸ممکن است گفته شود، موضوع این روایت لفظ «نَبّاش» یعنی بسیار خارج کننده است؛ از این رو کسی که یکبار این کار را انجام داده است شامل این حکم نمی‌شود. (صیغه مبالغه) 🔸در حالی که اگر موضوع روایت لفظ «نابِش» یعنی «خارج کننده» بود چنین فردی را هم شامل می‌شد. (اسم فاعل) (۳) _______ پاورقی ۱. نَبَشَ الشي‌ء يَنْبُشُه نَبْشاً: استخرجه بعد الدَّفْن، و نَبْشُ الموتى: استخراجُهم، و النبَّاشُ: الفاعلُ لذلك، و حِرْفَتُه النِّباشةُ. لسان العرب؛ ج‌6، ص: 350. نَبَشْتُهُ: (نَبْشاً) مِنْ بَابِ قَتَلَ اسْتَخْرَجْتُهُ مِنَ الْأَرْضِ وَ (نَبَشْتُ) الْأَرْضَ (نَبْشاً) كَشَفْتُهَا وَ مِنْهُ (نَبَشَ) الرَّجُلُ القَبْرَ وَ الْفَاعِلُ (نَبَّاشٌ) لِلْمُبَالَغَةِ. المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعي؛ ج‌2، ص: 590. ۲. وسائل الشيعة؛ ج‌28، ص: 278. ۳. مختلف الشيعة في أحكام الشريعة؛ ج‌9، ص: 240. و السرقة على ضوء القرآن و السنة؛ ص: 249. ارتباط با مدیر کانال 🆔 @Afeghahat_admin 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸 🔶 🌺@adabiatfeghahat_ir🌺 🔶 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸
🔴نظام آموزشی موجود، در تمامی سطوح خود تقلیدی عمل میکند. 🎬قسمت ۱ "تقلید از مجتهدان و صاحب نظران ادبی، مشکل را حل میکند؟" ▪این نگاه در نظام آموزشی، موجب است. ▪خروجی این نظام، تربیت افراد است؛ یعنی حتی تخصص نیز در این نظام، در سطح عالی تقلید تعریف میشود. ✔تقلید ادبی به معنای رجوع افراد ناآشنا در مسائل ادبی، به افراد متخصّص در مسائل ادبی، و قبول قول ایشان است. 🔻ممکن است گفته شود در ادبیات از آنجا كه هر لفظی داراى حكم و قاعده خاصّى است، طلبه بايد به آن قواعد آشنا باشد و فهم خود از قرآن و روایات را مطابق آن نمايد. ▫از سوى ديگر، مى‌دانيم كه يافتن قواعد ادبی و رسيدن به مسائل آن، نيازمند علوم پيش نياز فراوانى است كه مجتهد با فراگرفتن آنها و دقّت و ممارست فراوان مى‌تواند به استنباط قواعد ادبی بپردازد. ▫بديهى است كه آشنايى به اين علوم و بدست آوردن قدرت استنباط امر ساده‌اى نيست كه همگان بتوانند از عهده آن برآيند؛ چرا كه از يك سو همگان توان و انگيزه ورود به اين عرصه را ندارند و از سوى ديگر اگر همگان بخواهند (در صورت توان) به اين امر خطير بپردازند، امور اجتماعى ديگر انسان‌ها به مخاطره مى‌افتد. از اين رو، مسأله تقليد از مجتهدان و صاحب نظران ادبی مشكل را حل مى‌كند... ارتباط با مدیریت کانال @Afeghahat_admin 🆔 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸 🔶 🌺@adabiatfeghahat_ir🌺 🔶 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸
🔴نظام آموزشی موجود، در تمامی سطوح خود تقلیدی عمل میکند. 🎬قسمت ۲ "هیچ عاقلی تقلید را در صورت اجتهاد جایز نمیداند" 🔻🔻🔻لکن این سخن صحیح نیست؛ زیرا اجتهاد در علوم ادبی امری ممکن است و در همان سالهای ابتدایی میتوان به نحو مطلوب و متناسب با سطح عموم به آن دست یافت. در این صورت هیچ عاقلی نمیتواند را جایز بداند. این عقیده بنابر آنچه امروز در باب ادبیات متداول است، مورد قبول است، زیرا نیاز به زمان طولانی دارد و بر فرض که کسی این هدف را داشته باشد و وقت نیز بگذارد، به این هدف نمیرسد، و بهترین دلیل آن نیز همین وضعیت موجود در میان عموم دانش آموختگان است. 🔸 نیز در همه طلاب وجود دارد؛ زیرا کسی که تا آخر عمر خود در یک نظام آموزشی قرار میگیرد و همه آرزوی او این است که حرف و را بزند، آیا اگر طرح اجتهاد ادبی در مدت زمان مناسب به او داده شود، آنرا نمیپذیرد⁉⁉ امتیاز ، نیل به هدف مذکور در مدت زمان مناسب است. ▪بنابراین با توجه به وظیفه ای که به عهده دارد و آن فقاهت و اجتهاد و تولید علوم اسلامی است، بر عکس باید را ضروری دانست. ارتباط با مدیریت کانال @Afeghahat_admin 🆔 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸 🔶 🌺@adabiatfeghahat_ir🌺 🔶 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸
؛ اینکه می گوئیم فعل کلمه ای است که دلالت بر معنای مستقل فی نفسه در یکی از زمان های سه گانه دارد، این تعریف غلط است، اشتباه است... 🌺 @adabiatfeghahat_ir🌺
؛ ❓❔❓وارد کردن زمان در تعریف فعل اشتباه است❗❕❗ 🎬قسمت ۱ 🔻فعل کلمهای است که دلالت بر تحقق مبدأ دارد و داخل در تعریف آن نیست. زمان از مفهوم فعل است و در داخل نمیشود. 🔸🔶🔸بنابراین با شنیدن معنای فعل، معانی چون وقوع و حدوث به ذهن می آید و مفهوم متبادر نیست و این مفهوم از راه استفاده میشود. «و لیس الزمان ماضیا کان أو مضارعا جزءا لمدلولهما بل من لوازم معناهما و توابعه، حیث ان وقوع الشیء أو لحوق وجوده یستلزمهما طبعا»۱. ❌علمای ادب در تعریف فعل می گویند فعل کلمه ای است که دلالت بر مستقل همراه با دارد؛ مانند: زمخشری: «الفعل ما دل على اقتران حدث بزمان»۲. سیوطی: «الاسم ما دل على معنى في نفسه و لم يقترن بزمان، و الفعل ما دل على معنى في نفسه و اقترن، و الحرف ما دل على معنى في غيره»۳. عباس حسن: «كلمة تدل على أمرين معا؛ هما: معنى (أى: حدث) و زمن يقترن به»۴. ____ پاورقی ۱. تهذیب الأصول ، ج۱، ص۸۱ ۲. المفصل في صنعة الإعراب؛ ص۳۱۹ ۳. همع الهوامع شرح جمع الجوامع في النحو؛ ج۱؛ ص۱۷ ۴. النحو الوافي مع ربطه بالأساليب الرفيعة و الحياة اللغوية المتجددة؛ ج۱؛ ص۴۵ ارتباط با مدیر کانال 🆔 @Afeghahat_admin 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸 🔶 🌺@adabiatfeghahat_ir🌺 🔶 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸
؛ ❓❔❓فعل معنای غیر مستقل دارد❗❕❗ 🔻آنچه از کلمات علمای ادب استفاده میشود این است که فعل دارای و فی نفسه است. ▪سیوطی: «الاسم ما دل على معنى في نفسه و لم يقترن بزمان، و الفعل‏ ما دل‏ على معنى في نفسه و اقترن، و الحرف ما دل على معنى في غيره»۱. 🔸لکن این معنا صحیح نیست و فعل دارای است و از این جهت تفاوتی با معنای حرف ندارد. ⬅«(التحقیق) ان هیئات الأفعال کالحروف»۲‏. 🔸🔶🔸فعل مانند حرف، از جهت مفهوم و وجود خارجی، غیر مستقل است؛ زیرا معنای آن نیاز به طرفین دارد؛ مثلاً فعل ماضی دلالت بر تحقق صدور حدث از فاعل دارد و این معنای حرفی و ربطی بین دو طرف است. ⬅«(التحقیق) ان هیئات الأفعال کالحروف لا تستقل معانیها بالمفهومیة و الموجودیة»۳‏. 🔸🔶🔸به بیان دیگر فعل رابط بین دو معنای اسمی و مستقل است و آن یکی است که حروف اصلی کلمه بر آن دلالت دارند، و دیگری است که انجام دهنده حدث است. اگر فعل نباشد این دو نمیتوانند به هم ربط پیدا کنند و از هم بیگانهاند. ▪این وضعیت در وجود خارجی نیز وجود دارد؛ یعنی معنای صدور و حدوث در خارج امکان ندارد مگر اینکه حدث و فاعل در خارج موجود باشد. ⬅«اما کون معانیها حرفیة فلان هیئة الماضی على ما هو المتبادر منها وضعت للحکایة عن تحقق صدور الحدث من الفاعل و هو معنى حرفی‏»۴. 🔻🔻🔻صحیح آن است که غیر مستقل بودن فعل را باید ابتداء از استعمالات شروع نمود؛ زیرا ممکن است چیزی در واقعیت دارای وجود غیر مستقل باشد، لکن مفهوم آن مستقل به ذهن آید؛ مانند معنای مصدر؛ به این بیان که حدث «ضرب» در خارج بدون فرد زننده به وجود نمیآید، در حالی که مفهوم ذهنی آن مستقل به ذهن میآید. ✔ملاک معنایابی باید استعمالات باشد که در اینجا باید به کیفیت استعمال فعل در قرآن و روایات و کلام عرب مراجعه نمود. به بیان دیگر؛ چون بحث از استقلال یا عدم استقلال مفهوم رجوع به کیفیت معنای فعل دارد باید به کیفیت استعمال آن مراجعه نمود. ▪فعل در استعمالات به صورت غیر مستقل میآید؛ زیرا همیشه همراه فاعل است و این عدم استقلال لفظی موجب عدم استقلال معنایی آن میشود. ▪بنابراین فعل افزون بر آنکه دارای وجود خارجی غیر مستقل است، و تحقق آن نیاز به غیر خود دارد، مفهوم آن نیز غیر مستقل است، یعنی معنای آن بدون غیر محقق نمیشود. ❎❎❎باید دانست که غیر مستقل بودن خارجی آن نمیتواند علت تام برای عدم استقلال مفهومی باشد. بلکه عدم استقلال استعمالی آن، موجب معنای غیر مستقل میشود. 🔸🔶🔸بنابراین اینکه گفته میشود مفهوم آن غیر مستقل است، بحث فلسفی نباید مراد باشد، بلکه همین معنای متبادر است؛ زیرا ملاک در معنایابی معنای متبادر است نه معنای فلسفی. همین معنا که با شنیدن فعل به ذهن میآید غیر مستقل است؛ ✔✔✔زیرا اگر شما به فرزند کوچک خود نیز فعلی را به کار ببرید، به دنبال فاعل آن است و ذهن او با شنیدن فعل به دنبال فاعل میگردد. این به معنای آن است که معنای فعل غیر مستقل گردیده است و این امری طبیعی است؛ زیرا در استعمالات غیر مستقل است. ۱. همع الهوامع شرح جمع الجوامع في النحو؛ ج‏۱؛ ص۱۷ ۲. تهذیب‏ الأصول، ج۱، ص۸۱ ۳. همان ۴. تهذیب‏ الأصول، ج۱، ص۸۱ ارتباط با مدیر کانال @Afeghahat_admin 🆔 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸 🔶 🌺@adabiatfeghahat_ir🌺 🔶 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸
: این که می گویند ماضی انجام کار در گذشته است، اشتباه است... ارتباط با مدیریت کانال @feghahat_admin 🆔 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸 🔶🌺 @adabiatfeghahat_ir 🌺🔶 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸
💠💠: این که می گویند ماضی انجام کار در گذشته است، اشتباه است... 💠💠 🎬قسمت 1 ❓❓❓بعد از آنکه ثابت گردید فعل ماضی دلالت بر تحقق دارد، سخن در این است که این تحقق به معنای انجام کار در زمان گذشته است یا اعم از گذشته و حال و آینده؟ 🔻علامه در تفسیر آیه «الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً» (سوره مبارکه انعام، آیه ۱۵۹)، بر این عقیده است که برای بیان اصل است؛ خواه در گذشته، حال یا آینده باشد. «قوله: «الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً» موضوعا لبيان حال النبي صلی الله علیه و آله مع من كان هذا وصفه فالإتيان بصيغة الماضي‏ في قوله: «فَرَّقُوا دِينَهُمْ‏» لبيان أصل التحقق سواء كان في الماضي‏ أو الحال أو المستقبل لا تحقق الفعل في الزمان الماضي‏ فحسب». (حاشیة الکفایه، ج۱، ص۵۵) ارتباط با مدیریت کانال @feghahat_admin 🆔 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸 🔶🌺 @adabiatfeghahat_ir 🌺🔶 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸
❗❗❗اشکال: طبق قول شما تعابیری مثل «ضرب الآن» باید صحیح باشد، در حالی که صحیح نیست. 🎬قسمت 2 ❌در کتاب ، اشکالی به قول اعم وارد شده است؛ به این بیان که اگر زمان در مطلق باشد و شامل استقبال نیز بشود، باید تعابیری چون: «ضرب الآن أو غداً» صحیح باشد حال آنکه این تعابیر صحیح نیست. ▪«ما قیل ان الماضي ربما يستعمل فيما هو مستقبل حقيقة و بالعكس فالفعل انما يدل على الزمان بالإطلاق فيما يسند إلى الزمانيات لا بالوضع، قد أورد عليه شيخنا الأستاذ أعلى اللّه مقامه في الحاشية بان الدلالة بالإطلاق انما يتصور إذا كانت الخصوصية المأخوذة فيه أشد مناسبة لما هو ظاهر فيه لا متعينة فيه من غير ملائمة لغيره أصلا فلو كانت دلالة الماضي على ما يختص به من الزمان بالإطلاق جاز استعماله في غيره لكنا لا نشك في عدم صحة قولنا ضرب غدا فالماضي موضوع للحدث المقارن بالنسبة إلى الزمان الماضي». از این اشکال جواب میدهد؛ 🔻به این بیان که استعمال در زمان آینده جایز است، چنانکه در قرآن موارد زیادی در آینده به کار رفته است. بنابراین فعل ماضی دلالت بر نسبت محققه دارد و استعمال آن در آینده صحیح است. ▪«كون المثالين من الغلط ممنوع كيف و استعمال الماضي في الحوادث المستقبلة إذا كانت محققة الوقوع شايع و في القرآن منه شيء كثير كقوله تعالى و نفخ في الصور فصعق الآية و سيق الذين اتقوا الآية و كذا المضارع في مورد حكاية الحال السابقة و بالجملة فما ناسب من الموارد ما أخذ في الماضي و المضارع من خصوصية النسبة أعني النسبة المحققة في الماضي و النسبة المترقبة المتحقق في المضارع فاستعمالهما فيه صحيح ليس من الغلط في شيء». (حاشية الكفاية ؛ ج۱ ؛ ص۵۶) ارتباط با مدیریت کانال @feghahat_admin 🆔 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸 🔶 🌺@adabiatfeghahat_ir🌺 🔶 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸
❗❗❗❗هیچ بشری از چنین فردی، تقلید در رشته تخصصی خودش را نمی پذیرد... 🔸سيره عقلا در تمامی عصر ها اینطور بوده كه در همه علوم و فنون مهم به افراد متخصّص و خبره مراجعه مى‌كردند... ▪و اين مسأله در ميان جامعه امرى بديهى و روشن است، مخصوصا در عصر ما که علوم بسیرا گسترده تر شده و رشته های تخصصی فزونی یافته است؛ ❌چرا كه همگى مى‌دانند نمى‌شود انسان در تمام علومى كه در طول حياتش به آن احتياج دارد، معرفت تفصيلى داشته باشد. ▫سيره عقلا بر رجوع به متخصّصان هر علم و فنّى است و مسائل ادبی نيز از اين مسأله خارج نمى‌باشد. ⬅لکن این دلیل نیز صحیح نیست؛ زیرا سیره مذکور را میپذیریم ولی برای فرد جاهلی که وارد نظام آموزشی نشده و ده سال یا بیشتر در این نظام قرار نگرفته است. ✔ولی کسی که عمر خود را روی فهم قرآن و روایات گذاشته، از این فرد کسی انتظار تقلید در همان رشته تخصصی خود را ندارد. ▪طلبه مانند همان افراد متخصص باید در رشته تخصصی خود مجتهد باشد، و 🔻رشته تخصصی او چیزی جز فهم قرآن و روایات نیست 🔻و این نیز همان ادبیات است. ارتباط با مدیریت کانال @Afeghahat_admin 🆔 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸 🔶 🌺@adabiatfeghahat_ir🌺 🔶 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸
❌❌❌❌قرائت های مختلف قرآن، حجت هستند؟❌❌❌❌ 🎬قسمت ۱ ▪حجیت قرائات مختلف از قرآن در نظر از مسائلی که بین مطرح شده است، مسئله یا عشره است که در قرآن وجود دارد. 🔸ابن هشام این قرائات را حجت میداند؛ به عنوان مثال در بحث همزه استفهام به اختلاف قرائت قراء اشاره میکند. «الثانى: أن تكون للاستفهام، و حقيقته: طلب الفهم، نحو «أزيد قائم» و قد أجيز الوجهان فى قراءة الحرميين «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ» و كون الهمزة فيه للنداء هو قول الفراء». 🔻صحیح آن است که قرائات مختلف حجت نیست و نمیتوان به آن استناد نمود؛ 👈زيرا دليل عقلی يا نقلی بر حجيّت و اعتبار هيچكدام وجود ندارد و در این صورت در عمل نمودن به هر كدام احتمال غلط و اشتباه وجود دارد و به اين علّت، استناد به این قرائات، مصداق قول به غير علم و افترا بر خداوند است که عقل و نقل آنرا جایز نمیداند. ارتباط با مدیریت کانال @Afeghahat_admin 🆔 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸 🔶 🌺@adabiatfeghahat_ir🌺 🔶 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸
❌❌قرائات مختلف بر فرض تواتر، باز هم حجت نیستند❌❌ 🎬قسمت ۲ ✔✔✔معروف بين شيعه، است و اینکه این قرائات يا از اجتهاد قارى ناشى شده و يا آن را از طريق آحاد به دست آورده است. محقّقان اهل سنّت نيز این قول را پذیرفته اند.‏ در این باره میفرماید: «ان الكتاب هو عين ما بين الدفتين، و الاختلاف الناشئة بين القراء ليس إلّا امرا حديثا لا ربط له بما نزل به الروح الأمين على قلب سيد المرسلين». 🔻از تتبع در حال روات اين قرائات، اعم از كسانى كه قرائات را از قرّاء نقل كرده‏ اند و كسانى كه قرّاء از آنان نقل كرده‏ اند، به يقين و قطع به دست مى ‏آيد كه اين قرائات نه فقط به تواتر از قرّاء به ما نرسيده است بلكه حتى از پيامبر صلی الله علیه و آله نيز به طريق تواتر به ايشان نرسيده است. افزون بر آنکه قرائات مذکور بر فرض تواتر نیز حجت نیست؛ زیرا تنها نسبت آن به قاری مذکور را ثابت میکند؛ ▪چنانکه خود اهل سنت به قراء نسبت میدهند؛ مثلاً میگویند هذه قرائة عاصم، در حالی که آنچه حجیت دارد قرائت رسول است نه قرائت قراء. اگر مساله قرائات به صورت متواتر به رسول نسبت دارد پس چرا به این قراء نسبت داده میشود. ارتباط با مدیریت کانال @Afeghahat_admin 🆔 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸 🔶 🌺@adabiatfeghahat_ir🌺 🔶 🔸〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰🔸