eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
724 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
204 ویدیو
17 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. 4⃣《 بسم رب شهدا و صدیقین》 ✍بغدادی فقط کمی مانده تا از این پیچ تاریخی هم گذر کنیم ما قوم بنی اسرائیل نیستیم که بعد از انهمه معجزه به حضرت موسی گفتند ما از از غذای اسمانی خسته شده ایم و برای ما خیار و عدس و پیاز بیاور وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَىٰ لَنْ نَصْبِرَ عَلَىٰ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا ۖ قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَىٰ بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ ۚ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ ۗ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ۗ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ۗ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ موسی کلیم فرمود ایا چیز پست می خواهید جای خیر و شهید جمهور ما خیر کثیر امت مان بود خدایا او را برای ما تبدیل به پست نکن ما در این انتخابات نشان می دهیم که به خاطر سختی های اقتصادی وعده های سفره های رنگین انان را باور نمی کنیم و صبر می کنیم بر طعام واحدی که تو برایمان مقدر کردی إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ‌ ما را به دوران ذلیلانه ی روحانی برنگردان و هبوط نده ... دهه ۹۰ یکی از سخت ترین روزها و سال ها یمان بود... دیپلماسی بی عزت دوستی با دشمنان دشمنی با دوستان هنوز یادمان هست... در این برهه ی حساس بعد از دهه ولایت و عیدالله اکبر ...باردیگر در روز مباهله به میدان خواهیم رفت. فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ با همسر و بچه هایمان به نبرد زور و تذویر خواهیم رفت، لعنت خدا بر کاذبین سر خواهیم داد @AFKAREHOWZAVI
5⃣شبهات شبهاتی مثل: ... به شدت در گروه‌ها و کانالهای تلگرام در حال دست به دست شدن است. علنا خبر و تصویر برای این محتواها درست می‌کنند و بعد در سطح بالا منتشر می‌کنند. این در حالی‌ست که تعداد گروه‌ها و کانالهای حامی آقای جلیلی بسیار بسیار اندک است. آنها هم رسانه را قبضه کرده‌اند و هم بدون رعایت مرز اخلاق و شرع تولید محتوا دارند. بعد، ما مانند آنکه زیر دوش برای خود آواز می‌خواند و از صدای خود لذت می‌برد در دنیای ایتایی خود پیام‌های زیبا را برای آرامش یکدیگر دست‌به‌دست می‌کنیم. به نظرم، با این حجم از کار تبلیغاتی و رسانه‌ای جریان مقابل، همین تعداد رأی به آقای جلیلی، معجزه بوده است. برای جبران باید از لاک خود درآمد و حداقل بین مردم رفت تا بتوانیم با جهاد تبیین گره‌گشا باشیم. ✍زینب نجیب @AFKAREHOWZAVI
. 6⃣«حشمت فردوس» ✍طیبه فرید اینجا جنوب شهر است.البته نه همه ی جنوب شهر،یک کوچه بن بست از محله ای کوچک.کوچه ای که ماهیت کوچه بودن خودش را حفظ کرده واثری از برج در آن نیست.مردهایمان دارند درِ دکان های ابزار فروشی سر کوچه تراکت و پوستر پخش می کنند و سعی دارند مغازه دارها و عابرهای پیاده را قانع کنند که حداقل در انتخابات مشارکت کنند.ماهم زنگ در خانه ها را می زنیم شاید یک نفر بی خبر باشد که جمعه انتخابات است.زنگ در اولین خانه هیچ صدایی ندارد.به ساعتم‌نگاه می کنم.چیزی به ساعت شش عصر نمانده.احتمالا زنگ خرابست و شاید هم از دست پسر بچه هایی که سر ظهر زنگ را می زنند و فرار می کنند سیم هایش را قطع کرده اند.زنگ خانه دوم هم همینطور است ،زنگ همسایه روبرویی و زنگ خانه سوم هم. احتمال دوم یعنی مردم آزاری قوت می گیرد.دارم با خودم کلنجار می روم که کاش از در یکی از این خانه ها یک زن بیرون بیاید.زن ها زبان هم را بهتر می فهمند. طولی نمی کشد که از در خانه سوم مردی سن و سال دارِ یغوری بیرون می آید.با ابروهای در هم تابیده و کهنه اخمی که وسط پیشانی خط خطی اش جا خوش کرده! آن قدر ،قَدَر قدرت و قوی شوکت است که دوست دارم زمین دهان باز کند و مرا ببلعد.شیطان درونم می گوید: «یا اکثر پیغمبراااااا.حشمت فردوس اینجا چکار می کنه!الان میگیرتمون.» یکی از بچه ها جعبه شیرینی را تعارف می کند.حشمت با سگرمه های درهم می گوید« تا ندونم مال چیه برنمی دارم....» دوستم می گوید:«شیرینی عید غدیره.» حشمت سگرمه هایش را باز می کند و می گوید :«هااااااا،حالا شد» دوباره ما را برانداز می کند که همانجا عین میخ ایستاده ایم.معطل نمی کنم و آب دهانم را قورت می دهم و‌می گویم: ان شاالله که رأی می دید؟ حشمت دوباره اخم هایش می تابد توی هم و می گوید:«دِکی!» ببخشید اینجایش را الکی گفتم ،نمی خواهم صداقت روایت را دستخوش تخیل کنم. اخم هایش می تابد توی هم و می گوید:«چرا شرکت نکنم؟»تبلیغات را می گیرم طرفش و سفارش می کنم نامزد مورد نظر را به بقیه معرفی کند و او می گوید« برید تبلیغاتتونو بدید اونا که نمی‌شناسن.ما همه مون می‌شناسیمش!»و بعد یکجوری در مدحش حرف می زند که از خودمان وا می رویم. هنوز حرفش تمام نشده که پیرزنی با موهای فرسفید کوتاه می آید توی بهار خواب و داد می زند« ما هم می‌خوایم به ....رأی بدیم »بعدهم چادرش را می پوشد و می آید دم‌در... درِ خانه حشمت شلوغ شده .مردها از سر کوچه خودشان را می رسانند.فکر می کنند خبری شده. توی ذهنم حساب و کتاب می کنم که اگر با این سرعت پیش برویم عملا هیچ غلطی نمی شود کرد.توی اولین تبلیغ میدانی مان چیزی کاسب نشدیم.ملت خودشان مناظره ها را دیدند.حداقل تا اینجای دعوتمان زیره به کرمانِ حشمت و زنش بردیم. پیرزن دارد قصه پسر معلولش را می گوید و هزینه های بهزیستی که کفاف زندگی اش را نمی دهد.ادامه گفت و گوی حشمت و زنش را می سپاریم به مردها و می رویم سراغ خانه بعدی. زنگش را فشار می دهیم.هیچ صدایی ندارد. باید در بزنیم. @AFKAREHOWZAVI
7⃣ حمایت "برندا شفر" کارمند و استراتژیست موساد از مسعود پزشکیان ✍🏻فاطمه شکیب رخ می گفت؛ اسراییل هویت مهره های خود را پنهان و آنان را تا بالاترین سطح، حمایت می کند؛ چطور باور‌کنیم که آقای پزشکیان مهره است و اسرائیل از او به این دلیل حمایت می کند؟! گفتم؛ اول اینکه، مهره با جاسوس فرق می کند؛ آن که اسرائیل در حفظ هویتش می کوشد جاسوس است و‌ نه مهره! مهره مانند یک ابزار است که برای ورود جاسوس، کارآیی و کاربرد دارد! دوم‌اینکه، در دول پیشین اصلاحات، مهره ها نه در شخص ریاست جمهوری، بلکه در سطوح پایین تر مدیریتی بودند! در نتیجه، چون اسرائیل می داند چه تفکری سبب نفوذ برای او، در میدان اطلاعاتی کشورما می شوند؛ حمایت خود را از آنان اعلام می کند؛ تا بواسطه‌ی مهره هایی که در این دولت ها پست مدیریتی می گیرند؛ جاسوس های خود را وارد سازد! @AFKAREHOWZAVI
🔰پذیرش مقطع عالی سطح۳ مطالعات زنان در پژوهشکده زن و خانواده مزایای تحصیل در پژوهشکده زن و خانواده: ✔️ بهره‌مندی از اساتید خبره و متخصص حوزه زن و خانواده ✔️ آموزش به شیوه حل مسأله و خلاقانه ✔️ توانمندسازی دانش‌پژوهان در تحلیل مسائل ✔️ ایجاد انگیزه جهت راه‌اندازی تشکل و حلقه‌های علمی تخصصی و ... 🗓مهلت نام‌نویسی(دوره حضوری و مجازی): 20تیرماه ۱۴۰۳ شیوه برگزاری: ▪️حضوری در قم ▪️مجازی 📌دوره مجازی صرفا مختص طلاب خارج از قم و تهران می‌باشد. 📲 جهت کسب اطلاعات بیشتر به کانال آموزش پژوهشکده مراجعه نمایید. https://eitaa.com/amoozesh_wfrc
. 8⃣مراسم عزا ✍مریم حمیدیان اشتباه کردم نماز مغرب و عشا را توی مسجد خواندم. باید می‌رفتم منزل آقا. دامادشان آنجا مجلس گرفته‌اند. اینها برای خودشان مسجد را مشکی‌پوش کرده‌اند. زشت بود. باید به صاحب عزا احترام می‌گذاشتند. سر می‌اندازم بین صفوف را ببینم. میان زن‌ها همهمه است. لب می‌گزند و رنگشان با هر حرف درگوشی زردتر می‌شود. دختر آقا هم مسجد نیامده‌اند. توی مراسم منزل خودشان، به عزا نشسته‌اند. این زن‌ها آمده‌اند به کی تسلیت بگویند؟ من هم اشتباه کردم آمدم اینجا. ظهر که اسما را دیدم گفت برای نماز مغرب مراسمی در بیت آقا برپاست. دلم برای دختر آقا شور می‌زند. بارداری و مصیبت با هم جور در نمی‌آید. زن‌ها موقع عزا بی‌تاب می‌شوند. حواسشان به جنین نیست. دختر آقا اما با زن‌های دیگر فرق دارد. کوه صبر است. آنقدر بی‌تابی نمی‌کند که مراقبت از شکم فراموشش شود. این مسجد مثل مسجدی نیست که بزرگش را از دست داده. صدای ‌پای مردها دلم را آشوب می‌کند. حالا که مراسم جدا گرفته‌اند بنشینند عزاداری کنند. این تکاپو برای چیست؟ زن‌ها دل به روضه نمی‌دهند. خود روضه خوان هم چشمش به حرف‌های در گوشی صف اولی‌هاست. فایده ندارد. این مجلس عزا نیست. سجاده‌ام را مچاله می‌کنم توی کیف دستی. صدای فاتحه مع‌الصلوات می‌آید. بچه‌ها از زیر پرده میان مسجد می‌دوند در گوش مادرانشان چیزی می‌گویند. زن‌ها بلند می‌شوند. کفش‌ها را کامل نمی‌پوشند. فرار می‌کنند. این مراسم نمایشی هم تمام شد. حیاط مسجد خلوت است. انگار نه انگار دقایقی قبل مراسمی بوده. سر راه می‌روم برای خانم چیزی بگیرم. رویم نمی‌شود دست خالی بروم. شهر به دنیای مردگان شبیه شده. سرها پایین. نگاه‌ها دزدکی. می‌ترسند. حتی از خودشان. از سوالی که ناخواسته بین‌شان رد و بدل شود. درب خانه آقا بسته است. باد پارچه مشکی بالای در را تکان می‌دهد. چراغ کم‌سویی روشن است. پس مراسم کو؟ آرام می‌کوبم به در. این خانه محل نزول فرشتگان است. حرمت دارد. اسما را بین در می‌بینم. چشمانش خیس است. منتظر سوال نمی‌شود. داماد آقا، خانم را سوار بر مرکب کردند و رفتند. _کجا؟ توی محله! توی شهر. هر جا یاران پدرشان زندگی می‌کنند. رفتن برای مولا رای جمع کنند. کیسه‌ میوه‌ها از دستم رها می‌شود. سر می‌خورند میان کوچه. صاحب عزا و در خانه این و آن رفتن؟ زن حامله و مرکب؟ رای برای علی؟ مگر سال پیش توی آخرین حجی که رفتیم پیامبر خودشان برای علی رای جمع نکردند؟ از همه بیعت نگرفتند؟ پس این چه حیله‌ای است؟ روی زمین می‌نشینم. تکیه می‌دهم به دیوار خانه وحی. از میان آجر‌ها بوی بهشت می‌آید. اسما بین در نشسته اشک می‌ریزد. گریه‌ام نمیاید. من عصبانی‌ام. از مردمی که باید لحظه‌ای دختر داغدار پیامبر را رها نکنند ولی توی خانه‌هایشان قایم شده‌اند. از مردمی که عهدشان با امام را فراموش کرده‌اند بیزارم. از این بی‌تفاوت‌های عافیت طلب برائت می‌جویم. امامت از جانب خدا به علی داده شد ولی وقتی امت پای‌کار نباشند، دختر پیامبر یک تنه برای رای‌ دادن مردم تبلیغ می‌کند... @AFKAREHOWZAVI
🔆 پویش 💐 با سلام و خدا قوت ☑️ صفحه پویش محور درصدد است محتوای انتخاباتی حمایت از جبهه انقلاب و خدمت را در صفحه هم نویسان تجمیع کند. با ما همراه باشید با پویش توجه داشته باشید تجمیع محتوای مکتوب و ایده های رسیده به دست اصحاب هنر و قلم به ویژه مبلغان میدانی می رسد. ارسال محتوا به گروه جامع «نویسندگان جبهه انقلاب»👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3078291578C8d44d853d1 وقت اندک است، بشتابیم... 🌐 https://eitaa.com/hamnevisan
‌ قرائت حدیث کسا 👆🏻 دوشنبه و سه‌شنبه بعد از نماز مغرب و عشاء ‌ ‌‌ 💠@Delneveshteeee
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ ظریف از چه می ترسد؟ آیا جعبه سیاه برجام در دستان جلیلی ست؟ آیا با افشای پشت پرده برجام، کدخداپرستان به زباله‌دان تاریخ می‌روند؟ سفرهای استانی برج نشینان جای تعجب ندارد؟ ⭕️ پشت پرده حمایت پیرهای اصلاحات از پزشکیان چه خبر است؟ @HOWZAVIAN
. 9⃣«حضرت عباس آقاسی ،حسینای عباس معروفی» ✍طیبه فرید عصر چهارشنبه بخت با صورت کشیده و یک قبضه و نیم ریش همراه پدر و مادرش آمد خانه کلیم بابا.خانم‌جان سینی خالی چایی را که آورد توی آشپزخانه یک حبه قند گذاشت توی دهانش و با خنده گفت:«قیافه اش خیلی آشناست».راست می گفت.اولین بار که دیدمش به نظرم قیافه اش آشنا می آمد.شبیه نقاشی های قهوه خانه ای «قوللر آقاسی» از حضرت عباس.وقتی داشت می رفت سمت فرات که عکس خودش را توی آب نگاه کند.شاید هم عینِ حسینای عباسِ معروفی توی سال بلوا... آن روزها تازه دیپلم گرفته بودم.دوست داشتم درس بخوانم.طالبان توی مزار شریف آسمان را به زمین دوخته بود.جنگ هر کجای دنیا که باشد اثر فرهنگی خودش را می گذارد.یک جای دیگر جنگ بود اما یک جای دیگرتوی ذهن آدم ها ریش بلند بیشتر از اینکه محاسن باشد شده بود سوژه .هیچکس حواسش به ریش مردهای ماد و پارس روی دیوارهای تخت جمشید نبود!یا حتی یاران میرزا کوچک خان.از دلم گذشته بود که نکند با آن ریش و پشم و شکل و شمایل نگذارد درس بخوانم.همه می گفتند ازدواج هندوانه در بسته است.کی می داند بعدش چی می شود.از کجا می شود فهمید تویش چه خبرست؟ بابا کلیم می گفت «مگر شهر هِرت است؟برایش شرط می گذاریم.می گوییم دخترمان قصد ادامه تحصیل دارد،نمی خواهی نخواه».توی همان جلسه اول بابا همه سنگ هایش را با حسینا واکند.روزی که برای همیشه رفتم خانه بخت یکی دو ترم از درس خواندنم گذشته بود. پیش می آمد فامیلشان بخواهد بیاید خانه و به او سر بزند اما من امتحان داشته باشم و او نگذارد آب از آب تکان بخورد.شام و ناهار آماده نباشد و او خم به ابرو بیاورد.خانه‌مان به جای خانه تازه عروس و دامادها شده بود عین خوابگاه دانشجویی.بچه اولمان که آمد هنوز داشتم‌ درس می خواندم.دومی هم....بچه هایمان بزرگ شدند ومن هنوز داشتم درس می خواندم.بیست سال گذشت.وسط پیشانی حسینا و دو طرف چشم‌هایش چین افتاده بود.داشتم درس می خواندم و اوبا یک قبضه و نیم ریش پای قولی که آن عصر چهارشنبه به بابا کلیم داد مردانه ایستاد. الغرض دمِ انتخابات، گول دروغ های نخ نمای خناّس ها را نخورید.آدم اگر فکرش طالبانی باشد زنش را توی خانه حبس می کند!مردی که زنش خانم دکتر باشد یک پا حضرت عباس توی نقاشی های قوللر آقاسیست و یک پا حسینا توی سال بلوای عباس معروفی.... سرتا پایش را باید طلا گرفت. پ.ن *قوللر آقاسی بنیانگذار نقاشی عاشورایی @AFKAREHOWZAVI
💢 نامه به همسایه 🔰 نامه را از وسط تا کنید و تمام خانه‌های شهر را پر کنید. پسرها ترجیحا شب‌ها نامه را پخش کنند و دخترها صبح و عصر. @AFKAREHOWZAVI