eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
726 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
202 ویدیو
17 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
🍉 شب یلدا چه شبی!!! پُر نقش است و نگار شب سیب است و انار! 📖 همه اش خاطره و مهمانی شب حافظ خوانی! 🌃 شب دورهمی و عشق و غزل گرم و شیرین چو عسل ☃️ شب یلدا یعنی: «شب برفی که زَنَد طعنه به مستیِ بهار» ❤️ هر چه گفتم به کنار؛ فرصت خواندن شعر فرجش بیشتر است!!! 🙏 اَللّهُمَّ عَجِّلِ لِوَلیِّکَ الفَرَج 🍉 شب مبارک 📜 طاهره ابراهیم نژاد آکردی @AFKAREHOWZAVI
. خانواده‌دوستی ✍محبوبه زمانی گاهی چنان از مسئله‌ای زود گذر می‌کنیم که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. چند روز پیش در همایش خانواده، با تأثر رئیس‌جمهور، خانم مشیر مجری برنامه چنان از بغض ایشان سخن گفتند که فراموش کردند وقتی دم از عشق مرد ایرانی و خانواده‌دوستی می‌زنند، این نکته را اضافه کنند که مرد وقتی عاشق واقعی است که زنش را فقط برای خودش دوست بدارد و نگذارد نگاه‌های آلوده روح نشاط و سرزندگی را از زندگی‌اش بربایند. ای کاش به جای بغض، بر همدردی با رئیس‌جمهور برای عفت و حیای زنانی که با پشت گوش انداختن موارد قانونی و شرعی از دست می‌رود، می‌گریست و همه را دعوت به تأمل می‌کرد. گاهی دلم برای زن بودنم می‌سوزد، چون آنجا که باید از توانایی‌های منحصر به فرد خود استفاده کنیم، مات و مبهوت مادیات بی‌ارزش و سخنان بی‌محتوا می‌شویم که گویا فقط برای همین آفریده شده‌ایم. اگر مجری می‌گفت ببینید مرد ایرانی هنوز پای عشق پاکش مانده، وقتی هنوز از قاب عکس حجاب و حیا و محجوبیت همسرش را می‌بیند، به خودش و همسرش می‌نازد که توانسته از یک زندگی پاک و بی‌آلایش ایرانی رونمایی کند. @AFKAREHOWZAVI
🔆 حافـظ! تو خبـر داری از عالم شیـدایــی.../ یلدای فراق آمد، رفته است شکـیبایـی... ❄️ برخیز و بخوان با ما «ای پادشه خوبان».../ دل بی تو به جان آمد، وقت است که بازآیی... 🌤 اَللّهُمَّ عَجِّلِّ لِوَلیِّکَ الفَرَج... یلدای مهدوی طاهره ابراهیم نژاد آکردی @AFKAREHOWZAVI
﷽ هوای خانه زن، هوایی است که فضای خانواده را انباشته؛ یعنی همچنان که شما در فضا تنفّس می‌کنید، اگر هوا نباشد، تنفّس ممکن نیست، زن این جوری است؛ زنِ خانواده به منزله‌ی تنفّس در این فضا است. اینکه در روایت هست: اَلمَراَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَة، مال اینجا است، مال خانواده است. «ریحانه» یعنی گل، یعنی عطر، بوی خوش؛ همان هوایی که فضا را پُر می‌کند. "امام خامنه‌ای" ای ریحانه‌ها!🌱 عشق‌های خانه همه کسانی‌که نفس کشیدن بدون شما ممکن نیست، روزتان مبارک ☘☘ https://eitaa.com/loh_ghalam @AFKAREHOWZAVI
پیوند میانِ مادری سیر و سلوک خیلی ها مادری را شغل ۲۴ساعته می دانند. درست هم همین است، مادر بودن شب و روز و تعطیلات و روزهای کاری نمی شناسد. تمام ساعات روز، حتی زمانی که کنار فرزندانت نیستی، دغدغه ی آنان را داری. کافی است کمی حس کنی فرزندت تب دار است، تا صبح بیدار میمانی که نکند تبش زیاد شود و تو خواب باشی. اما به نظر من مادری یعنی خودسازیِ مداوم، یعنی جریان داشتن در تمام زندگی، یعنی جهاد شبانه روزی. اینکه حواست به خودت باشد و بدانی در تک‌تک لحظات، فرزند کوچکت از تو الگو میگیرد. اینکه حواست باشد بین فرزندانت تبعیض قائل نشوی، حتی با کوچک ترین رفتار. اینکه حواست باشد، به جایش اخم کنی به جایش قاطع باشی و سر وقتش مهربان و گرم باشی. اینکه حواست باشد، کجا جای تذکر است و کجا باید تغافل کنی و به روی خودت نیاوری. اینکه سعی کنی مادر کنترل گری نباشی و اجازه دهی با اینکه دقایقی پیش خانه را مرتب کرده ای، اما فرزندت خانه را زیر و رو کند تا به قول روان شناس ها، رشد و تکاملش آسیب نبیند. مادر یعنی از صبح تا شب مدارا کردن. مادر یعنی اگر هم عصبی و ناراحت شوی، به دنبال جبران بودن. مادری یعنی عذاب وجدان های گاه و بی گاه که نکند خوب مادری نیستم! نکند این حرف من خطا باشد، این رفتارم نادرست باشد. به نظر من مادری پیوند عمیقی با سیر و سلوک دارد. چرا که در مادری کردن هر لحظه باید حواست به رفتار و کردار و اعمالت باشد. و این یعنی مراقبه و شب که می شود و فرزندانت می خوابند، رفتار و اعمال خود را بررسی کردن و این یعنی محاسبه. و در ورای همه ی مراقبه ها و محاسبه ها، مادری ما را پیوند می دهد با بهترین مادر عالم، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، درست همان جایی که نمیتوانیم و یا کم‌ می آوریم. و از ایشان میخواهیم تا مارا یاری کند. اینکه مادرجان من هرچه هم حواسم به خودم باشد. ناتوانم در برابر نفسم، ناتوانم در تربیت فرزندم، شما برایش مادری کن! شمایی که در واپسین لحظات زندگی ات به یاد ما بودی وبه امام علی علیه السلام فرمودی:« به فرزندانم تا روز قیامت سلام مرا برسان!»* سلام ای بهترین مادر، تولدتان مبارک ای ریحانه ی پیامبر صلی الله علیه و آله، و ای عزیزدل امیرالمومنین علیه السلام، برای ما و برای مادرانمان و فرزندانمان مادری کن. ✍🏻مریم زارعی پ ن: روز مادر بر همه ی مادران سرزمینم مبارک🍃 *وَ أَقْرَأُ عَلَى وُلْدِیَ السَّلَامَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة منبع: وسائل الشیعة، ج 13، ص‏311؛ دلائل الامامة، ص‏42. https://eitaa.com/az_jan_nevesht @AFKAREHOWZAVI
. خود درد ✍زهرا سبحانی دیشب خواهرم زنگ زد. از وقتی که مامان در بین‌مان نیست ما دخترها به هم روز مادر را تبریک می‌گوییم. حرف‌مان کشید به مصاحبه‌ی کاری که چند وقت پیش داشت. دو سالی می‌شود که دنبال کار است. توی این مدت مصاحبه‌های زیادی را از سر گذرانده اما تهش صراحتا هیچ بود. آن‌هم برای موضوعی به اسم چادر. اینکه در جامعه‌ی اسلامی شرط شود که در محیط کاری مختلط باید بدون چادر باشی اگر خود درد نباشد پس چیست؟ می گویند اجباری در کار نیست؛ میخواهی باش، بدون چادر؛ نمی‌خواهی، برو جای دیگر! جای دیگر اگر باشد و گیر بیاید همین آش است و همین کاسه! حق داریم بپرسیم پس نظارت این وسط کجای ماجراست؟ پس قانون این جامعه کجا به کار می‌آید؟ بهانه می‌آورند که ما اونیفرم اداری داریم. اونیفرم اندامی و کوتاه چه سنخیتی با اعتقاد و دین ما دارد؟ آیا براساس پوشش و حجاب اسلامی‌ست یا سلیقه‌ی افراد؟ می‌گویند همین را هم که دستور داده‌ایم، نمی‌پوشند؛ می‌گوییم تکلیف محجبه‌ها این وسط چه می‌شود؟ آن کسانی که امروز نگران وضعیت جامعه شده‌اند و همواره برای مکشفین روضه‌ی فطرت پاک و ... را می‌خوانند و از یک جایی به بعد برای خودشان ژست جامعه شناسی می‌گیرند آیا به این نکته واقفند که جامعه‌ی اسلامی چرا هر روز بر دختران مسلمان سخت می‌گیرد و آنها را یا به حاشیه می‌راند یا به دست کشبدن از عقاید؟ بله قرار بود که شرط چادر را از مشاغل بردارند و لباس مناسب را جایگزین کنند لباس مناسب که جایگزین نکردند هیچ، کار به جایی رسیده که برای استخدام بدون هیچ مقدمه‌ای، بدون چادر را تکلیف می‌کنند. درد زمانی بیشتر می‌شود که تمام مراحل استخدام را با موفقیت بگذرانی و در نهایت چادر بشود علت عدم استخدام! کسی نیست آدرس بیابان به ما بدهد که سر به آن بنهیم تا از شنیدن و دیدن به کرات این وقایع؛ خلاص شویم. اوضاع طوری شده که دیگر نه تنها برایمان عجیب نیست، انگار که از ازل اینطور بوده باشد. این منش لیبرالی که خدا فقط در طاقچه‌ی خانه‌ست؛ موریانه‌وار به جانمان افتاده و دارد ویران‌مان می‌کند، آیا مسئولین دست اندر کار حواس‌شان به این اتفاقات هست یا نیست؟که در هر دو صورت جای مذمت و سرزنش است. هر بار آمدیم و از این دردها شکایت کردیم، بلافاصله بیکاران زمان وحدت را چماق کردند و پشت بندش گفتند که باید با بصیرت بود و تمام اتفاقات زمین و زمان را بهم می‌دوزند و می‌کوبند توی سرت که چه وقت این حرف‌هاست، بعد سر برمی‌گردانی می‌بینی دیگر حتی جای زندگی برای ما نیست. به زعم این حضرات، بصیرت یعنی سکوت در برابر هر خلاف و نادرست تا وحدتی که مبنایش نه شبیه گفتمان انقلاب است و‌ نه امامین انقلاب؛ خش برندارد. کاش باور کنیم که حضرت زهرا سلام الله علیها فقط برای پیام تبریک روز زن نیست، بلکه الگو و اسوه‌ست. پس چرا در عمل آن هم در جامعه‌ی اسلامی کار دارد بیخ پیدا می‌کند؟! آقایان به فکر زن مسلمان باشید! @AFKAREHOWZAVI
. آن مرد حکیم ✍فاطمه نظری، پژوهشگر حوزوی رهبر حکیم و فرزانه انقلاب در حاشیه دیدار با مدیر و تعدادی از مسئولان و طلاب جامعة الزهرا (س) از نمایشگاه آثار طلاب این مجموعه بازدید کردند. بیانات رهبری در مراسم، رویدادها و مقاطع مختلف همواره فصل الخطاب است. سخنان حکیمانه و نکات پندآموز ایشان چراغ راه است. تک تک واژه‌های ایشان دارای اصول، راهگشا و هدایتگر است. از میان منویات معظم له در این دیدار، اتکای من روی این جمله آقاست که آیا در فقه کاری انجام شده است؟ ماجرا از این قرار است که آقا پس از ملاحظه آثار به نگارش درآمده در عرصه علم کلام و مباحث معرفتی پرسشی می‌کنند که حامل پیام عمیقی است و آن سراغ گرفتن از تولیدات فقهی است. از اینکه مقام معظم رهبری با تمام مشغله‌های خود، برگزاری کلاس فقه را ترک نمی‌کنند و سال‌هاست این کرسی همچنان پابرجا و برقرار است نشان از اهمیت فقه برای ایشان است اما اینکه حضرت آقا در این برهه جویای فقه می شوند از عنایت ویژه ایشان نسبت به رشته فقه در بین بانوان حکایت می کند و اتفاقا از جامعة الزهرا انتظار دارند که در این رشته ورود کنند و پژوهشگرانی در این رشته به تولید آثار فقهی همت گمارند. مقام معظم رهبری دقیقا منتظر مشاهده آثاری فقهی از طلاب پژوهشگر جامعة الزهرا س بودند و افسوس که جای این آثار در روی میزهای نمایشگاه خالی بود. همان‌طور که از سویی تک تک سخنان و حتی لحن بیان کلمات رهبر فرزانه حکمت آمیز است از سوی دیگر تکلیف آور و مسئولیت آفرین است. یکی از ده‌ها مسئولیتی که در امتداد این دیدار بسیار مهم، متوجه مدیر، مسئولان و متولیان جامعة الزهرا س شد توجه به رشته فقه، تربیت پژوهشگران برجسته فقهی با رویکرد مسائل جدید و چالشی جامعه اسلامی است. حال ماهستیم و تعداد زیادی طلاب مشغول به تحصیل در مقاطع مختلف در رشته فقه و تعداد فراوانی فارغ التحصیل این رشته که ظرفیت عظیمی برای تربیت فقه پژوهان متعهد و متدین و تحقق منویات مقام عظمای ولایت ایجاد کرده است. گر مرد میدانی این گوی و این میدان... @AFKAREHOWZAVI
. انتشار دو یادداشت بانوان حوزوی در سایت رحا مدیا از تردید تا یقین ✍نجمه صالحی می‌گفتند که تاریخ صدر اسلام را خوانده‌بودند اما هیچ‌وقت عمیق نشده بودند و به‌ندرت فرصت اظهار نظر در مورد رویدادها را داشته‌اند. کاش حواس‌مان باشد تدریس تنها انتقال دانش نیست، بلکه ایجاد فضایی برای تفکر، تحلیل و درک عمیق‌تر است. وقتی دانشجویان بتوانند ارتباط بین گذشته و حال را درک کنند و از تاریخ درس بگیرند، می‌توان گفت که تدریس موفق بوده است. https://rahamedia.net/?p=7731 * آن مرد حکیم ✍فاطمه نظری رهبر انقلاب پس از ملاحظه آثار به نگارش در آمده در عرصه علم کلام و مباحث معرفتی پرسشی می‌کنند که حامل پیام عمیقی است و آن سراغ گرفتن از تولیدات فقهی است. از اینکه مقام معظم رهبری با تمام مشغله‌های خود، برگزاری کلاس فقه را ترک نمی‌کنند و سال‌هاست این کرسی همچنان پابرجا و برقرار است نشان از اهمیت فقه برای ایشان است. https://rahamedia.net/?p=7732 @AFKAREHOWZAVI
کارگردانی یمن سریال‌های آخر الزمانی دیگر در استودیو‌های خیالی هالیوود ساخته نمی‌شود. یمن کارگردانی را به دست گرفته. اولین فیلم حقیقی نبرد حق و باطل را وسط دریای سرخ می‌سازد. ژنرالهای آمریکایی بدون گریم موشی هستند در دست حوثی‌ها! باید با کشتی‌هایشان توی دریا آب‌کش شوند‌. مثل آیزنهاور و روزولت! یمن تماشایی شده. مثل همان که باید باشد. همان جایی که چشم‌مان باید متوجه‌اش باشد. آمریکایی‌ها سالها سعی کردند با قدرت رسانه‌ای از خودشان غول بسازند. یک غول شکست ناپذیر. اما یمنی‌ها در حال بلعیدن قدرت نظامی غرب در منطقه‌اند. محمدعلی الحوثی در واکنش به تهدید رسانه‌ای علیه یمن خطاب به آمریکایی‌ها گفته:" پیام دیروز ما عملی بود. یمنی‌ها سالار دریا بودند و هستند!" یعنی اینکه ما لات کوچه خلوت رسانه نیستیم. توی میدان حرفهایمان را می‌زنیم. شاید یمن به یک نمایش طنز از بازی گرفتن خاخام‌ها و ژنرالها بسنده کند. حیثیت خیالی ابرقدرتها را به سخره بگیرد و دل مستضعفان مقاوم را شاد کند. مثل جدیدترین نمایش ارتش این کشور. باید نامش را بگذارند تحقیر سرخ آمریکایی‌ها. یک حمله پیش‌دستانه علیه تجاوز نیویورکی‌ها. یحیی سریع سخنگوی نیروهای مسلح یمن در مورد این تحقیر گفته است:"با هدف قرار دادن ناو هواپیمابر یو.اس.اس هری ترومن و ناوگروه آن تجاوز آمریکا به یمن را به شکست کشاندیم." یمن فیلم‌های حماسی‌اش را ساخته. آن وقتی که از گرسنگی سنگ به شکم بست ولی دست به ظالم نداد. عزت برای عزیز است. کسی لیاقت به بازی گرفتن طاغوتها را دارد که جز در برابر عزیز مطلق سر خم نکرده باشد. یمن عزیز است. عزیز و مقتدر! ✍مریم حمیدیان @AFKAREHOWZAVI
🌷به نام خداوند شفیع وصبور🌷 ✨بانو "مجتهد نجفی "الگوی برتر زنان و دختران مبارزی سرسخت برابر هوچی‌گری‌های غرب بود 🔻بانو «نرگس مجتهد نجفی» فارغ‌التحصیل سطح ۴ مقطع دکتری جامعةالزهرای قم، صاحب ایده باغ مزرعه قرآنی و کاشت گیاهان مثمر و بومی به جای گیاهان غیرمثمر، بانی راه‌اندازی مؤسسه «ثقلین راه زندگی» در قم، نویسنده، محقق و حافظ قرآن کریم بود. 🔻ایشان از جمله زنان فرهیخته جهان اسلام است که در راستای اعتلای زنان در جامعه کوشیدو نیاز جامعه را اولویت امور خود قرار داده و با تلاش شبانه‌روزی درصدد رفع آن بر می‌آمد و خود نیز هرجا نیاز انقلاب بود حضور مثمر و سازنده‌ای داشت و در راستای حل نیاز‌های روز جامعه حرکت می‌کرد. 🔻وی فراتر از عنوان الگوی سوم زن ایران اسلامی، هویت والای زن را در جهان طنین‌انداز کرد و ثابت کرد که هویت و ارزش زن، فراتر از آن مبحثی است که غرب آن را ترویج می‌کند. 🔻بعد از انقلاب اسلامی نیز بانو مجتهد نجفی با دین و حجاب مثال‌زدنی زینب‌واروارد عرصه شد و با الگوبرداری از حضرت زهرا (س) تعالی‌بخش زن مدنظر اسلام فراتر از ایران در جهان شد و با حفظ تمام شئونات از حق و حقوق زن و خانواده تمام‌قد دفاع کرد. 🔻این بزرگوار در سال ۱۴۰۰ همزمان با سالروز شهادت صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا (س) دارفانی را وداع گفت و در دیار پدری خود اردبیل تشییع و به خاک سپرده شد. ✍عارفی منش @AFKAREHOWZAVI
✍️ آمنه امان زاده تشنگیِ شیرین. همچون کودکی که تازه راه رفتن را یاد گرفته با دنیایی از ترس و شور و هیجان و اضطراب قدم در خانه ی مادر گذاشتم بله...آرزوی چندساله ام تحقق پیدا کرده و بود من طلبه شده بودم ...با گذشت یک هفته از درسها و دیدن فضای مدرسه و اساتید که همچون فرشته ای در دنیای تاریک و بسته ی من نازل میشدند آه و افسوس من فزونی یافت و یک علامت سوال بزرگ اذیتم میکرد چرا زودتر نیامدم ؟؟؟ همچنان مات و مبهوت و سردرگم روزها را سپری میکردم که همان اوایل از دهان مبارک اساتید جواب سوالم را گرفتم هر وقت وقتش بشود دعوت میشوی شک نکن که الان وقتش بوده... کلمات قرآن را با استاد رمزعلی در کلاس صرف شناختم لابلای آیه های قرآن در صورت کلمات آشنا صدای او را می‌شنوم لبخندش را میبینم که اول صبح حال ما را تک تک میپرسد. جرعه ای از حدود و احکام الهی را ریز به ریز در بین نوشته های مرتب و طبقه بندی شده ی استادی فیروز یزدی روی تخته ی کلاس چشیدم، سختی و سنگینی مطالب احکام با حدیث ها و روایت های ناب و شیرین معصومین که اول هر کلاس استاد می‌خواند آسان میشد. من پشت لبخند و حرف زدن های تند تند استاد ایوبی آموختم درست و غلط را بشناسم هر چند که کاذب لباس صادق پوشیده باشد من باید منطقی برخورد کنم و استدلال کنم و تا توانمند نشدم وارد جدل نشوم .در کوچه پس کوچه های مکّه با استاد اعتمادی قدم زدیم و شیرینی وحی را چشیدیم ما دیدم که علی «علیه السلام» چگونه در بستر پیغمبر خوابید و با او در خیبر شمشیر زد ما هل هله ی شادی فرشتگان را در مراسم ازدواج حضرت زهرای مادر و امیرالمومنین پای درس تاریخ اسلام شنیدیم و یاد گرفتیم که در بحبوحه ی سختی ها تنگه ی احد را رها نکنیم...من یاد گرفتم در آشپزخانه ام درسهای اخلاق استاد حیدری مجد را مرور کنم، سجاده ی زن آشپزخانه ی اوست من در هر بار سر زدن به غذایم حضور ملائکه را احساس میکنم که برای قدردانی از من به خانمان سر میزنند . من آگاهم که تازه قطره ای از دریای علم دین را چشیدم و شاید هم اصلا به قطره نرسیده هنوز...اما یک شیرینی خاصی زیر زبانم حس میکنم شعف خاصی دارم توان فهمیدنش را ندارم شاید بعدها بفهمم این چه حسی است فقط دوست دارم جلوتر بروم بیشتر بشنوم و زیاد یاد بگیرم. خدایا از تو میخواهم اکنون که مرا در این مسیر قرار دادی روح مرا تشنه تر از این کنی تشنه ی علم خودت،تشنه ی کنیزی درِ خانه ی مادر، تشنه ی سربازی امام زمانم.این تشنگی لذت بخش و شیرین است من این تشنگی را دوست دارم، سعی خواهم کرد و خسته و ناامید نخواهم شد . از کنار گلزار شهدا رد میشوم صدای دعای عهد کل فضا را گرفته و من همان طور که زیر لب ذکر میگویم به طرف ساختمان بهشتی، میروم همان ذکری که استاد حیدری یادمان داد هر روز صبح هفتاد مرتبه با خود تکرار کنید یا فتاح یا فتاح یا فتاح... @AFKAREHOWZAVI
نیلوفرهای آبی‌اروند ✍صدیقه طهماسبی نژاد انسان‌های با اخلاص به خداوند متعال مقرب‌ترند از مخلص‌ترین افرادی که یاد آن‌ها را باید زنده نگه داریم،کسانی هستند که در "کربلای ۴" در آن شب سخت عملیات، خودشان را به آب‌های سرد استخوان سوز اروند زدند. جان‌هایشان را بر کف دست گرفته و در میان آب‌های اروند جای گرفتند. حمله آغاز شد اما در میان راه، آسمان تاریک مانند صبح سپید، نورافشانی شد و غواصان عزیز همچو مرواریدهایی که از دل دریا پیدا می‌شوند در تیررس دشمن قرار گرفتند. نیروهای دشمن غواصان دریا دل جوان ما را به شهادت رساندند. شهدا به آرزویشان رسیدند و در آغوش پروردگار آرمیدند. آن شب پرده دیگری هم داشت. پرده دوم صحنه نمایش "کربلای۴" خانواده‌های آن شیرمردان دلیر بود که چشم انتظار پیامی از سلامتی فرزندانشان بودند. سختی‌ها ودلهره‌ها تمام شدنی نبود،آن شب در بی‌خبری جانفرسایی گذشت. سپید دمی دیگر آغاز شد اما دل‌ها همچون اروند که خروشان می‌شد ،طوفانی و بی‌تاب بودند. بعضی خانواده‌ها به‌هرکس و هرجا که می‌توانستند سر ‌زدند تا شاید خبری از جگرگوشه‌هایشان به دست بیاورند. پیگیری‌ها و تلاش‌ها تا نیمه شب ادامه داشت، نام چندتن از جوانان عزیزی که در بحبوبه شب عملیات،سلامتی رزقشان بود بر روی تکه کاغذی نوشته شد. آن کاغذ نیکو سرنوشت، قاصدک خوش خبری شد برای خانواده‌های چشم به راه. آن زمان خانه‌ها این طور نبود که همه تلفن ثابت داشته باشند. کسی باید این خبر را به خانواده‌ها می‌رساند. "مرضیه خانم" سفیر خوش آواز این خبرها شد،چون او با خانواده‌ها آشنایی داشت و نشانی آن‌ها را می‌دانست. آسمان چادرمشکی ستاره‌دارش را بر بالای شهر پهن کرده بود. ساعت دوازه بعد از نیمه شب را نشان می‌داد. مرضیه خانم قرص صورت ماهش را درمیان چادرپوشاند. هم‌قدم با پدر‌همسرش روانه خیابان شدند، ضربان قلبش چنان سریع شده بودکه حس می‌کرد الان قلبش از سینه بیرون می‌زند. پدرهمسرش گام‌هایش راتند برمی‌داشت و مرضیه بانو سعی‌می‌کرد از او عقب نماند. به هرخانه‌ای که می‌رسیدند در می‌زدند، پدر و مادرها شتابان خودشان را به دم‌در می‌رساندند، باشنیدن خبرخوش اشک شوق از دیدگانشان جاری می‌شد و دست‌های دعایشان به سوی آسمان بلند. آسمان چشم‌های مرضیه بانو هم بارانی می‌شد و با شادی آن‌ها شاد. در دلش سپاسگزار پروردگار مهربان بود که او را مامور این کار کرد. در پرده سوم واقعه‌ "کربلای۴ " پدرو مادرهای دیگری بودند که شبها و روز‌های زیادی را به چشم انتظاری گذراندند. باهرضربه‌ای که به در حیاط زده می‌شد، آرزو می‌کردند از نیلوفرهای آبی اروند خبری آورده باشند. یازده سال سپری شد. دوباره یاد و خاطره عملیت "کربلا ۴" مثل فیلم از جلوی چشمانش گذشت.شب عملیات هوا خیلی سرد بود. سرمای آب تا مغز استخوان‌ می‌رسید. قبل از عملیات تمرین کرده وخودشان را برای چنین شبی آماده کرده بودند.آن شب از اروند عبورکرد ولی صبح خبر دادند که باید برگردند. بچه‌ها خودشان را به آب انداخته و شناکنان حرکت کردند . هلی‌کوپتر دشمن بالای سرشان‌ شروع به تیراندازی کرده بود. خیلی از بچه‌ها تیر خوردند. او و احمد باهم بودندو مراقب همدیگر. مدت زیادی در آب مانده‌بودند، سرما بدنشان را سست و کرخت کرده بود. یک لحظه دید احمد تیر خورد، تلاش کرد تا احمد را روی آب نگه دارد ولی نتوانست. دستانش نای گرفتن دوستش را نداشت، برای احمد هم رمقی باقی نمانده بود ناگهان دستان احمد از دستش رها شده و به زیرآب رفته‌بود. پس از یازده سال دوری و چشم انتظاری قراربود استخوان‌ها ‌و پلاک شهید را برای مادر و پدرش بیاورند. تردید و دودلی دوباره به جانش چنگ انداخته بود با خود کلنجار رفت که پا پیش بگذارد و نحوه شهادت دوستش را بازگو کندیا نه؟ سرانجام دودلی را کنار گذاشت ورفت نزدیک برادر شهید ایستاد، آرام و سربه زیر خاطره‌‌اش را تعریف کرد.پس از آن انگار بار سنگینی را از دوشش به زمین گذاشته باشد، احساس سبکبالی می‌کرد. پ.ن۱. باسپاس فراوان از استاد بزرگوارخانم مرضیه سراج پور پ.ن۲. به مناسبت سالگرد شهادت شهید احمد قطبی زاده و همه شهدا کربلا ۴ و پدرو مادرهای آن‌ها فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. https://eitaa.com/loh_ghalam @AFKAREHOWZAVI
. ویلچر شماره شصت و هشت نبود. نبود که نبود. همه جا را گشتم بیرونِ درِ حسینیه، آشپزخانه ، ورودی حسینیه حتی از زائرین طبقه پایین هم سراغش را گرفتم. "ببخشید خانم، شما این ویلچر که اینجا تو ورودی حسینیه بود رو ندیدین ؟" رفتم دم دراتاق مسئول. آقایی در را باز کرد. وقتی اضطرارم را دید گفت" نه منم ندیدم صبر کن زنگ بزنم از خانمم بپرسم." تا او با همسرش صحبت کند پله ها را یکی دوتا تا طبقه بالا رفتم تا سراغش را از بقیه زائرها بگیرم. فرصت زیادی نداشتم. برای لحظات پایانی حضورم در کربلا برنامه ریزی کرده بودم. شب جمعه شلوغی کربلا قطعی بود. وقتم داشت می‌رفت. باید تا نه شب ویلچر را پیدا می‌کردم و به امانات حرم حضرت ابالفضل علیه‌السلام تحویل می‌دادم که به اتوبوس برگشت برسم. خانم مسئول از پشت گوشی برایم گفت "مگه اون ویلچر مال کاروان شما بود؟ یه پیرمردی از کاروان اهواز خانمش رو سوار کرد و برد حرم." برایش توضیح دادم که امروز بعدازظهر موقع برگشت از حرم ویلچر را برای یکی از همسفرانم از حرم امانت گرفته بودم. پیرزن هن و هن کنان پله ها را بالا آمده بود.فارسی را خوب بلد نبود. کاروانشان از اهواز تازه رسیده بودند . وضو که گرفت عازم حرم رفتن شد. اصلا خودم کفشهایش را به دستش دادم . فکرش را هم نمیکردم بخواهند با ویلچر بروند حرم. حتما گمان کرده بودند که ویلچر مال حسینیه است. کمی خاطرم جمع شد اما همچنان دلشوره داشتم، نکند تا صبح بخواهند در حرم بمانند؟ گوشی ام را گرو گذاشته بودم و ویلچر را گرفته بودم. هماهنگی کلاسهای پردیسان، نوبت دکتر و یک عالمه کار دیگر که برای هماهنگیش به گوشی نیاز داشتم. کاش پرسیده بودند آنوقت خودم پیرزن را تا حرم همراهی میکردم. پرسان پرسان راه افتادم تا مسئول کاروانشان را پیدا کنم. اوهم نبود . گاهی کائنات عجیب دست به دست هم می دهند تا.... راه افتادم سمت حرم. هر ویلچری که میدیدم به شماره اش نگاه میکردم. ویلچر شصت و هفت را دیدم اما شصت و هشت نبود . آرام آرام بین الحرمین را طی کردم. روبروی ضریح امام حسین علیه السلام که ایستادم نفهمیدم موج جمعیت چطور مرا تا کنار ضریح برد. انقدر همه چیز ناگهانی اتفاق افتاد که حتی فرصت نکردم دستهایم را بالا بگیرم. جلوی ضریح صدای ناله پیرزنی می آمد : "کمکم کنید مُردم. " رنگ چشمهایش برگشته بود . قد کوتاهی داشت و نفسش بالا نمی آمد. دستهایم را به زحمت آزاد کردم و دست پیرزن را گرفتم و باهم از جمعیت خارج شدیم. موقع برگشت ویلچر شماره شصت و نه را هم دیدم. خنده ام گرفته بود. "خدایا حضرت عباسی نمیشد جور دیگری به زوارت حال بدهی که نه سیخ بسوزد نه کباب؟ منکه ادعایی نداشتم. اصلا یادت هست نیت کرده بودم حالا که بچه ها همراهم نیستند به زوار امام حسینت خدمت کنم؟" زیارت آرامم کرده بود؛ انقدر که در مسیر برگشت سری به بازار زدم . به حسینیه که رسیدم حالم خوب بود فقط کمی خسته بودم . بعد از شام دوباره سراغ مدیر کاروان اهواز را گرفتم و خوشبختانه این بار پیدایش کردم. ماجرا را که تعریف کردم قول همکاری داد و رفت حرم تا پیرمرد را پیدا کند. ساعت حوالی نه و نیم را نشان میداد. دیگر ناامید شده بودم. نه خبری از پیرمرد بود نه مدیر کاروان . رفتم پایین تا شماره ویلچر را به مسئول حسینه تحویل بدهم که هروقت ویلچر را آوردند ببرد تحویل بدهد و گوشی‌ام را برایم بفرستد ایران. باورم نمیشد.. ویلچر در آشپزخانه بود. انگار اصلا تکان نخورده بود. رفتم بالا و با هیجان به یکی از همراهانم گفتم که دارم می‌روم ویلچر را تحویل بدهم. کل مسیر اشک ریختم. لحظات پایانی حضور در کربلا دوباره یک زیارت دلچسب نصیبم شد. ✍س.غلامرضاپور ‌ @AFKAREHOWZAVI
«عیسای مبارز» ✍طاهره قادری گروهی منکر ثوابُ عقابُ قیامت، گروهی بنده ی زرق و برق دنیا و گروهی بنده ی خواهش های نفسانی. مردمی متکبر و مغرور و جاه طلب که در پنهان مشغول منکرات اما ریاکار و متظاهر و عوام فریب! درین هنگام جبرئیل رسالت را برعیسی علیه السلام ابلاغ میکند؛ او اکنون صاحب انجیل و تصدیق کننده ی تورات است . پیامبری خستگی ناپذیر که همواره در حال مبارزه با ستمگران و عیاشان یهود است. پیامبری است با شهامت و معترض به فساد و اخاذی یهودیان منحرفِ زمان ؛ پیامبری با جنبه ی رحمانی و صلح آمیز، مظهر جمال و کمال؛ و پیامبری مهربانُ متواضع با مومنان ! شجاعت عیسی در ابلاغ رسالت مانند تیری بر قلب یهودیان منحرف اصابت کرد. توجه مردم به عیسی و گسترش دعوت او، یهود را وحشت زده می کرد که مبادا عیسی انقلابی به پا کند، استدلالهای عقلی او عقاید انحرافی یهود را باطل میکرد. و این حضرت عیسی علیه السلام بود که مفهوم همسایگی را درجامعه احیا کرد تا برادری و برابری را به همراهانش بیاموزد، آن زمان که فقیهان از او پرسیدند آیا بزرگترین حکم شریعت کدام است؟ فرمود: حکم اول، خدارا به تمام دل و ذهن دوست بدار و حکم دوم، همسایه خود را چون خویشتن دوست بدار که تمام شریعت و کتب پیامبران وابسته به این دو حکم است. طبق آموزه های مسیح مفهوم همسایگی در شریعت شان بسیار حساس است، تفکری کاملا دینی بهمراهی جنبه روحانی مسیح که مردم را علیه ظلم و جورستمگران بر می انگیخت. آتش خشم و غضب یهود شعله ور میشد ترس از انقلاب عیسی علیه السلام، یهود را برآن داشت تا جنگ رسانه ای را علیه پیامبر سر بگیرند، آنان چهره ی عیسی را در میان سیاستمداران یهودی مخل نظم اجتماعی و برهم زننده ی آسایش مردم و آشوب طلب معرفی کردند تا رجال سیاست و خواص جامعه را در دشمنی با حضرت عیسی باخود همراه کنند. تبلیغات مخرب رسانه ای یهود، عیسی علیه السلام را تا مرز شهادت کشاند و این دستان مهربان خدا بود که نَفَس مسیحای اورا برای کمک به قیامی بزرگترحفظ کرد ! ناصره یا بیت الحم زادگاه عیسی همسایه ی غزه شاهد خون های به ناحق ریخته مظلوم ترین مظلومان است واینک زمان آن رسیده تا آن دسته از پیروان عیسی علیه السلام که معترض به سکوت کاهنان اعظم یهودی در خشونت وحشیانیه ی صهیونیست اند، مانند نفَسِ مسیحایی عیسی جامعه خویش را احیا کنند و آن دسته از مسیحیت پروتستان را که زمین حاصلخیز یهوداند را ازین غفلت بیدار کنند تا هر چه سریعتر زمینه ی ظهور مجدد عیسی مسیح را برای تکمیل قیامش در کنار منجی خاتم فراهم سازند. جامعه ی بیدار مسیحیت علیه یهود صهیون بزودی شاهد آن لحظه ای خواهند بود که یکی از ارکان خاص حکومت حضرت مهدی، پیامبرشان حضرت عیسی است که با اقتدا به مهدی موعود عج، نفس مسیحایی خود را برای احیای جامعه مرده میدمد تا مبارزه خویش را برعلیه ظالمان کامل کند. میلاد حضرت عیسی علیه السلام بر تمام پیروان و منتظرانش مبارک باد. بیست و پنجم دسامبر 2024 میلادی برابر با پنجم دی 1403 شمسی @beheshteh_8487 @AFKAREHOWZAVI
. انسان و انتخاب ✍️آمنه خالقی فرد چند دهه قبل اسباب بازی ها زیاد ، متنوع و رنگارنگ نبودند .وقتی مادران می خواستند بچه های کوچک که تازه توانایی گرفتن وسیله در دست را پیدا می کردند سر گرم کنند ؛جغجغه یا یک وسیله پر سر و صدا مثل طبل های منگوله دار یا قوطی فلزی حاوی چند سکه به دستشان می دادند تا با تکان دادن آن ها کودک سرگرم شده و مادر برای دقایقی به کارهای خانه برسد .هر چه تعداد مهره ، منگوله ،سکه ها بیشتر بود سر و صدا هم بیشتر می شد‌. بعضی آدم ها هم حکایت همین مهره و منگوله ها ودر اندازه بزرگتر حکم سکه های درون قلک را دارند .پر از مدعا و سر و صدا هستند. در هر جایی اظهار نظر می کنند چه تخصص داشته باشند چه نداشته باشند، می خواهند بگویند ما هستیم .اما چه بودنی؟گاهی نبودشان بهتر از بودنشان است. در عوض انسان های دانا و صبور مصداق اسکناس را دارند که بی سر و صدا و بی ادعا کار خودشان را می کنند و سودشان زیاد است ؛ به جا حرف می زنند و به جا سکوت می کنند.و در یک کلام عالم و آگاهند. ما آدم ها خودمان انتخاب می کنیم سکه باشیم یا اسکناس ،اهل عمل باشیم یا تنها حرف بزنیم . آدم هایی که عمل می کنند بیشتر فکر می کنند و کمتر حرف می زنند. برعکس، آدم های پر حرف که همین صفتشان فرصتی برای فکر کردن برایشان باقی نمی گذارد ؛بعضی از آنها با پر حرفی به دنبال اثبات خود به دیگران هستند به دنبال رقابت با افراد آگاه و متفکر هستند و اگر در رقابت شکست بخورند به جای فکر کردن به نقاط ضعفش خود درصدد تخریب چهره های آگاه و موفق بر می آیند تا نقطه ضعف خود را بپوشانند. اما برای کسب آگاهی باید بیشتر فکر کرد، تلاش کرد و به جا حرف زد و عمل کرد. تفاوت انسان آگاه و ناآگاه در همین انتخاب‌های اوست. @AFKAREHOWZAVI
یابصیر ✍طاهره قادری بصیرت، آن قوّه نفسانی که به لطف پرودگار عالمیان عنایت می شود و موجب می شود تا صاحب آن قوّه، حقیقت و باطن امور را دریابد. انسان با بصیرت می تواند حق و حقیقت را از باطل به درستی تشخیص دهد، صحیح بشنود صحیح اندیشه کند و صحیح انتخاب کند. و خدا بصیرت را فقط از طریق واسطه ی حق و خلق به انسان و یا جامعه عطا میکند. و این بخشش در حالی است که خود فرد نیز قابلیت دریافت آن را داشته باشد و آن جز با توجه به ولیّ خدا ممکن نیست. و اطاعت از ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام اولین و آخرین راه برای دریافت بصیرت است. @beheshteh_8487 @AFKAREHOWZAVI
زلزله سیاسی ✍سادات طهماسی هشت ماه درگیری و آشوب. هشت ماه تفرقه و اختلاف دوست و دشمن. هشت ماهی که اگر پیچیده‌تر از هشت سال جنگ تحمیلی نبوده باشد کمتر هم نیست. فتنه‌ای که هشت ماه ادامه داشت و در روز عاشورا به اوج خود رسید. منافقانی که حرمت عزای حسینی را شکستند. روز عزا را به جشن تبدیل کردند. به صف عزاداران حمله کردند. شعارهایی دادند که گویای این بود که مسئله از جای دیگری آب می‌خورد و آنها با اصل ولایت سر جنگ دارند. این جسارت و گستاخی، باعث لبریز شدن صبر ملت ایران و انفجار خیره کننده مردم و حضور آنها در صحنه شد. سیاسی و غیر سیاسی، حزب‌ اللهی و غیر حزب اللهی به صحنه آمدند و اعلام کردند، فارغ از همه مشکلات و کاستی‌های کشور، در پایبندی به اسلام، انقلاب و ولایت با هیچ کس تعارف ندارند. این گونه حماسه ۹دی با الگو از قیام حسینی و در پاسخ به حرمت شکنی یزیدیان زمان، یک زلزله سیاسی و ضربه‌ای محکم بر پیکر جریان فتنه بود و تمام محاسبات دشمنان داخلی و خارجی را به هم ریخت. رهبر معظم انقلاب(مدّظله‌العالی) حماسه ۹دی را واقعه‌ای عظیم، شگفت انگیز و بی‌نظیر توصیف کردند که با حوادث ابتدای پیروزی انقلاب و عاشورای سال ۱۳۵۷ قابل قیاس است و تاکید کردند:"باید روح این حرکت را حفظ کنید." @AFKAREHOWZAVI
🔖نخبگان انقلاب اسلامی، خواص جبهه‌حق یکی از فطریات آدمی غیرت به معنای «تعصب، حمیّت» است و اسلام هم دینی است که بر اساس فطریات تشریع یافته است. وجود غیرت در جامعۀ انسانی از چنان اهمیت و ظرافتی برخوردار است که همواره به عنوان شاخصه‌ی بارز اهل ایمان و سرمایۀ انسانی معرفی شده‌است، تاجایی که شارع مقدس در تشریع احکام، به آن عنایت داشته است و شاهد آن روایتی از امیرمؤمنان (علیه‌السلام) است که فرمودند: «ارزش انسان به قدر همت اوست، صدق او به اندازۀ جوانمردی او و عفت او به قدر غیرت اوست.»(حکمت ۴۷ نهج البلاغه). از طرفی بصیرت و روشن‌بینی هم یکی از لازمه‌های وجودی انسان در جهت رسیدن به ثبات فردی و اجتماعی به شمار می‌رود و تفکر و تدبر ناشی از بصیرت درسایۀ تقوای الهی، یکی از مؤلفه‌هایی است که می‌تواند حرکت ابناء بشر به سمت جهانی شدن مهدویت را جهت دهد. غیرت دینی از این باب که ناشی از بصیرت است، حائز اهمیت می‌باشد و می‌توان گفت؛ همین «غیرت و بصیرت دینی» است که در بزنگاه‌های حساس اجتماعی می‌تواند عظمت امت اسلامی را به رخ جهانیان بکشد. نکتۀ قابل توجه این است که مسالۀ غیرت دینی مختص امروز دنیای اسلام نیست، بلکه از همان صدر اسلام و برپایی حکومت نبوی، این غیرت و حمیت مسلمانان درسایۀ رهنمودهای پیامبر اکرم(ص) بود که پیروزی‌های بزرگ را در جهت ابقای اسلام منجر شد. پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «الغیره من الایمان.....غیرت از ایمان است.»(من لایحضره الفقیه .ج۳ .ص۴۴۴). اساسا قیام امام حسین (ع) نیز بر مبنای غیرت، عزت و کرامت الهی شکل گرفت. غیرت دینی امام بود که سبب شد ایشان برای نجات دین حتی کوچکترین عضو خانوادۀ خویش را هم فدا کند. درحقیقت حماسۀ عاشورا محل تبلور غیرت دینی امام حسین (علیه‌السلام) و یارانشان بود که ذلت را نپذیرفتند و در راه آزادگی خون خود را نثارکردند. لذا هر زمان غیرت دینی با عقلانیت همراه شد، عاملی برای تبدیل تهدیدها به فرصت‌ها خواهد بود. « آنجا که درکربلا، عقل می‌گوید بمان و عشق می‌گوید برو......این هردو، عقل و عشق را خدا آفریده تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود. اگرچه عقل نیز اگر پیوند خویش را با چشمۀ خود نَبُرَد، عشق را در راهی که می‌رود، تصدیق خواهد کرد. آنجا دیگر میان عقل وعشق فاصله‌ای نیست.»(مرتضی آوینی، فتح خون، ص۳۹). تحقق انقلاب اسلامی ایران درامتداد حکومت ائمۀ معصومین (علیهم السلام) و طلیعه‌ی فجر صادق است که با رهبری حکیمانه و شجاعانۀ امام خمینی(رحمت‌الله علیه) و وامداری از آموزه‌های کربلا عقلانیت، بصیرت، حمیت، غیرت دینی و اخلاص، تجدید کنندۀ مضمون بعثت در دوران معاصر شد. «اما دشمن از پا نمی‌نشیند و دنبال این است که فکر توحیدی را، فکر ولایت و محبت اهل بیت را، تعصب وغیرت نسبت به مبانی و اعتقاد به مبارزۀ ظالم را، اعتقاد به قبح و زشتی ظلم‌پذیری را، از دل این مردم با انواع حیله‌ها بیرون بکشد.»(بیانات رهبری،۱۲ دی ۱۴۰۰) .آنچه در۲۲ بهمن سال ۵۷ رخ داد تبلور همین غیرت و بصیرت بود که چون با اخلاص وشجاعت آمیخته شد، ملت را از ذلت واسارت نجات بخشید. «ملت ایران ملتی با استعداد، با استقامت و برخوردار از غیرت دینی و غیرت ملی است. به اسلام عمیقا ایمان دارد، به میهن خویش عشق می‌ورزد. اینها چیزهایی است که به ما اعتماد می‌بخشد که ملت ما قادر است به این هدف دست پیدا کند. تجربه همین را به ما نشان می‌دهد.» (مقام رهبری در جمع زائران رضوی، سال ۱۳۸۶). «ایمان اسلامی، غیرت ایمانی، شجاعت، اهل اقدام بودن، پیشرو بودن، صف شکن بودن، کارهای برجسته و نوآوری در راه اهداف والا انجام دادن، زمان را شناختن، موقعیت را شناختن و کار متناسب با موقعیت انجام دادن.»( بیانات رهبری، ۲۸ بهمن ۹۲). اینها شاخصه‌هایی است که امت اسلامی را آماده می‌کند تا در بزنگاه‌های حساس تاریخی درست عمل کنند، مطالبه‌گری وکنش مناسب داشته باشند، انفعالی عمل نکنند.  🖋آمنه عسکری منفرد 📝ادامه دارد... @AFKAREHOWZAVI
📝ادامه‌ی مطلب مانند حادثۀ ۹ دی سال ۸۸ که تهدید بزرگی راه افتاد، اما بصیرت و غیرت دینی مردم آن تهدید را به فرصتی برای پیروزی تبدیل کرد و آن ناشی از یک تصمیم جمعی برآمده از عقل جمعی بود؛ همچنین حرکت عظیم ملت مسلمان در تمامی دنیای اسلام در حادثۀ شهادت شهید سلیمانی که از نظر دشمن یک تهدید بود، اما غیرت ملت مسلمان آن را تبدیل به فرصت کرد و در نهایت اخلاص، تقوا، فرقان و ولایت مداری مطلق آن شهید بزرگوار بود که راه او را جاودانه کرد، که امروز ولی امر مسلمین جهان راه او را «مکتب سلیمانی» بنامند و یا حمایت و پشتیبانی نظام و همدلی مردم بصیر ایران اسلامی در طرح «ایران همدل» حمایت از جبهه مقاومت از شروع طوفان‌الاقصی تا کنون، نشان از حمیت و غیرت دینی آنان دارد. غیرتی که باعث شکوفایی نور ایمان در سراسر دنیا حتی جهان غرب گشته است. در پایان باید گفت؛ وظیفۀ امروز نخبگان جامعه این است که به عنوان خواصِ جبهۀ حق؛ تقوامدارانه، بصیر و غیرتمندانه و براساس نیازهای حقیقی وتکوینی مردم با لحاظ نیازهای دنیوی و اخروی آنان، مطالبات مردم را جهت دهی کنند. دراین صورت است که مردم بابصیرت و غیرت ناشی از آن، می‌توانند جریان‌ها را شناسایی کنند و با تقوا وارد عمل شده و از جریان‌های حق حمایت کنند، لذاست که رهبر انقلاب،داشتن بصیرت سیاسی را لازمه نخبگان سیاسی و غیرسیاسی کشور می‌دانند: «از جمله‌ی چیزهایی که امروز لازم است، بصیرت سیاسی است؛ بصیرت سیاسی! ببینید؛ وقتی بصیرت باشد، انسان میتواند محیط پیرامون خود و محیط‌های دور و نزدیک را بشناسد؛ بصیرت یعنی این. وقتی بصیرت نباشد، انسان مجذوب یک چیزی میشود که واقعاً جاذبه‌ای ندارد؛ یک عدّه‌ای مجذوب آمریکا هستند، امّا این مجذوبیّت، مجذوبیّت دروغین است؛ هیچ جاذبه‌ای ندارد... بصیرت این است که شما بدانید با چه کسی طرفید، بدانید که او درباره‌ی شما چه فکری دارد، بدانید که اگر چشم خودتان را بستید و فکر نکردید، ضربه خواهید خورد؛ این بصیرت است. توقّع ما از نخبگان سیاسی و غیرسیاسی کشور این است که این بصیرت را داشته باشند.» ۱۳۹۵/۰۸/۲۶ در این میان نقش رسانه قابل توجه است. رسانه یا با تقویت جریان حق و با استفاده از قدرت ابزاری خودش، مطالبات به حق را به سرانجام می‌ر‌‌ساند که در این صورت زمینه را برای ابقای نظام فراهم آورده و ملت را به سمت حیات طیبه رهنمون شده است و یا به قدری منفعلانه عمل کند که هیچ نقشی را به عهده نگیرد و یا «با میدان دادن به افراد سطح پایین و پرمدعایی که مبانی انقلاب را زیر سوال می‌برند.»( مقام رهبری، ۱۹ دی ۱۴۰۰)، در خدمت جبهۀ باطل قرار می‌گیرد. درست به همین جهت است که رهبر معظم انقلاب «بصیرت »را سلاحی کارآمد در جنگ روانی معرفی کرده و به لزوم بهره‌مندی و استفاده از آن توصیه می‌کنند: «باید واقعیتها را به معنای واقعی كلمه دید، نه آنچه كه به عنوان واقعیت القاء میشود. شما جوانها خیلی خوب میدانید؛ در جنگ‌های روانی كه امروز در دنیا معمول است، یكی از كارها القای واقعیتهای غیر واقعی است؛ چیزهائی را به عنوان واقعیت القاء میكنند كه واقعیت ندارد؛ شایعه درست میكنند، حرف میزنند، كه واقعیت نیست؛ اگر چنانچه كسی چشم باز و بینا نداشته باشد، دچار اشتباه میشود. اینكه ما میگوئیم «بصیرت» به خاطر این است. یكی از كاركردهای بصیرت همین است كه انسان واقعیتها را آنچنان كه هست، ببیند. در تبلیغات گاهی یك واقعیتی را از آنچه كه هست، چندین برابر بزرگتر نشان میدهند؛ در حالی كه بعضی از واقعیتهای دیگر را اصلاً نشان نمیدهند.» ۱۳۹۲/۰۵/۰۶ 🖋آمنه عسکری منفرد @AFKAREHOWZAVI
﷽ بصیرت قطب‌نما است ✍صدیقه طهماسبی نژاد "کمیل بن زیاد شبی با حضرت امیرالمؤمنین _علیه السلام_ در کوچه‌های کوفه قدم می‌زد، که صدای قرآن دلنشینی کمیل را شگفت زده ساخت،صدایی را شنید که به گونه محزونی قرآن می‌خواند: " اَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیل  (آيا آن كس كه شب و روز به كفر و عصيان مشغول است بهتر است) يا آن كس كه ساعات شب را به طاعت خدا به سجود و قيام پردازد ؟"(سوره زمر/آیه۹) امام علی _علیه السلام_ که متوجّه شگفت زدگی کمیل شد فرمود: آیا صدای قرآن این مرد تو را به تعجّب واداشته در حالی که این مرد به زودی وارد جهنّم می‌شود. کمیل بیشتر تعجّب کرد و نمی‌دانست آن شخص کیست؟ پس از جنگ نهروان در حالی که حضرت امیرالمؤمنین _علیه السلام_ اشاره به جنازه‌ای می‌کرد به کمیل فرمود: این جنازه همان شخصی است که آن شب قرآن می‌خواند."(دانشنامه امام علی _علیه السلام_ ج۱، ص۲۱۳.) این شخص با اینکه در ظاهر اهل همنشینی با قرآن بود با صوت دلنشین و زیبایی هم قرآن می‌خواند اما درجنگ نهروان با امیرالمومنین _علیه السلام_جنگید. او بصیرت نداشت و نتوانست حق را از باطل تشخیص دهد. بصیرت به معنی بینایی دل است و آن را به عقل وزیرکی نیز معنا کرده‌اند.(قاموس القرآن،ج۱،ص۱۹۵.) در اصطلاح نیروی باطنی است که به نور قدسی روشن شده و از پرتو آن صاحب بصیرت، حقایق و باطن اشیاء را درک می‌کند.(مجمعم المصطلحات ج۱ ص ۳۸۳.) بصیرت مانند قطب‌نما است. قطب‌نما باعث می‌شود انسان مسیر و جهت حرکت را درست تشخیص دهد. بصیرت نیز سبب می‌شود مسیرحق را تشخیص دهیم و بی‌راهه نرویم. بصیرت در فضایی که فتنه‌ روی داده و غبار آلود شده همانند نورافکن عمل می‌کند و راه را روشن می‌کند. سال ۱۳۸۸ که سران فتنه، دروغ تقلب در انتخابات را عَلَم کردند، عده‌ای به نام دوست و در باطن دشمن، وارد میدان شدند. تشخیص حق و باطل برای برخی سخت شده بود. دشمن به‌ نابودی نظام جمهوری اسلامی ایران کمر بسته‌بود به خیال خامشان قصد تسخیر ایران را داشتند.سران فتنه با دشمن خارجی ،آمریکای جنایت‌کار، همکاری کردند و کشور آرام و امن ما را به نا آرامی کشاندند. دشمن با دیدن قانون شکنی‌ها و‌ اغتشاشات جرات پیدا کرد.تصورش این بود که مردم ایران دست از نظامشان شسته‌اند. سلطه‌گران جهانی‌هرچه توان و نیرو داشتند به میدان آوردند تا دیگر نامی از نظام اسلامی در ایران‌ نباشد.اما با گذشت هشت ماه از جریانات بعد از انتخابات آنچه در بصیرت و آگاهی مردم تاثیر داشت: ۱. نقش بیانات رهبری درتبیین حق ۲.آشکار شدن مواضع سران فتنه و حامیان آنها و بی حرمتی در روز عاشورا حسینی بود. پس از آن مردم غیور، دین‌دار و محب اهل بیت _علیهم‌السلام_ در نهم دی به خیابان‌ها آمده حماسه ای تاریخی آفریدند. مردم اوج بصیرت خود را به نمایش گذاشتند و با حضورشان و حمایت از جمهوری اسلامی تمام نقشه‌های دشمنان و مزدوران داخلیشان را نقش بر‌آب کردند و توطئه آن‌ها را خنثی نمودند. حماسه نهم دی یادآور ایستادگی ملت پای آرمان‌های انقلاب اسلامی است و به فرموده امام خامنه‌ای:" این مردمند که ناگهان با یک حرکتی که برخاسته‌ از بصیرت، دشمن‌شناسی ،وقت شناسی و حضور درعرصه مجاهدانه است، روز نهم دی را متمایز می‌کنند." https://eitaa.com/loh_ghalam @AFKAREHOWZAVI
نرم‌افزاری بنام مقاومت با ورود به ماه دی، جنب و جوش بیشتری در بین دست‌اندرکاران مراسم یادبود سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی _اسوه مقاومت_ دیده می‌شود. شهید مقاومت چه ویژگی‌های خاصی داشت که او را محبوب قلب‌ها کرده است؟ امام خامنه‌ای درباره این شهید فرمودند:«شهادت سلیمانی یک حادثه‌ی تاریخی است، یک حادثه‌ی معمولی نیست که از یاد تاریخ برود؛ این در تاریخ ثبت شد به عنوان یک نقطه‌ی روشن. و شهید سلیمانی، هم قهرمان ملّت ایران شد و هم قهرمان امّت اسلامی شد... او قهرمان ملّت ایران است، به خاطر اینکه ملّت ایران داشته‌های فرهنگی خودش و معنوی خودش و انقلابی خودش را و ارزشهای خودش را در او متبلور دید، در او مجسّم دید... در واقع ایشان نرم‌افزارِ مقاومت را و الگوی مبارزه را به ملّتها تعلیم کرد، به ملّتها سرایت داد، در ملّتها رایج کرد؛ اینها خب نقشهای خیلی مهم و بسیار حسّاسی است؛ لذاست که ایشان به معنای واقعی کلمه، یک شخصیّت برجسته و یک چهره‌ی قهرمانیِ اسلامی است.»(بیانات در دیدار دست‌اندرکاران مراسم سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی و خانواده شهید سلیمانی ۲۶ آذرماه ۱۳۹۹) حاج قاسم را می‌توان به یک معنا، انسان تراز انقلاب اسلامی دانست؛زیرا او همچون «انسان مدرن»، به نظام ارزشی مدرن و گزاره‌های مرکزی آن اعتقادی نداشت و گزاره‌های اعتقادی‌اش کاملاً متفاوت بود. شهید سلیمانی نماد «اخلاقیت» و «عقلانیت» تشیع هست. او تمام مکارم اخلاق را با هم داشت. همچنین شهید توانست یک میدانی را در سطح حکمرانی ما، گشایش و یک «مکتب» ایجاد کند. همانطور که می‌دانیم، تلقی‌های فراوانی از مسئله مکتب وجود دارد که امر به ایدئولوژی جهان بینی که شهید مطهری و امثالهم دارند یا جمع «هستی شناسی» و «معرفت شناسی» و «روش شناسی» و تعابیری مثل این هست یا نظام باورها یا نظام ارزش ها و نظام اعمال، که آن‌را مکتب می‌کند. حاج قاسم را می‌توان کنشگر جدی «تعقل دولتی تشیع» دانست. بسط جغرافیایی حوزه‌ی نفوذ ایران در دوره‌ی جمهوری اسلامی با پایان جنگ تحمیلی و دفاع مقدس تسریع یافت و شیعیان اقصی نقاط جهان را مجذوب نوع نگرش سردار دلها کرد. شهید سلیمانی یک ظرفیت و امکاناتی دارد که می تواند مسیری را فراتر از پیوندهای عاطفی و روحی برای ما باز کند و ما را در نقطه تفکر و تامل و چاره جویی برای عمل در شرایط کنونی که هستیم بکشاند. شهید با «قدرت سخت» و «قدرت نرم» توانست نام ایران را در سطح منطقه و غرب آسیا و بین‌الملل به عنوان یک «کنش‌گر پرنفوذ» و «محبوب» مطرح کند. ان‌شاءالله جوانان انقلابی و نخبگان مؤمن، در جواب ترور ناجوانمردانه شهید قدس، این هیمنه‌ی استکباری را می‌شکنند و «سیلی سخت» را به آمریکا می‌زنند. روحش شاد 🖋 چمن‌خواه @AFKAREHOWZAVI
. «رویدادهای زمانه» ✍🏻سیده ناهید موسوی خدایی که برای ما خدایی می‌کند، گاهی زمان و زمین را بهم می‌دوزد تا از نهایت شادی و خوشحالی گریه شوق را تجربه کنیم و گاهی هم طعم سختی و عُسر را برایمان مقدر می‌سازد و همانند ذغالی که با فشار و تحمل فراوان صیقل خورده و الماسی گرانقدر و باارزش باشیم، تا بهای ما گزاف و حتی با مادیات این دنیا قابل شمارش و محاسبه نباشد. یاد روزهای باشکوه و غرورآفرین فلسطین افتادم، همان ایامی که مردم در خیابان‌ها از خوشحالی طوفان الاقصی شیرینی پخش می‌کردند و کام تک تک آنها شیرینِ شیرین بود. شاید تمام حوادث پُرسرعت روزگار از همان طوفان آغاز شد، و اکنون که به احوالات منطقه نگاهی می‌اندازیم دوستان و دشمنان یعنی حق و باطل همگی مشخص می‌شوند. از مقاومت و رشادت‌های حماس و مقاومت، همان کافیست که با از دست دادن فرماندهان و هموطنانی که شهدای آنان در غزه به ۴۵ هزار و ۵۴۱ نفر افزایش یافته است و کودکان معصومی که همچون فرشتگان از سوز سرمای طاقت فرسا درحال جان باختن هستند و تا به امروز شش طفل به آسمان پَرکشیده است اما با این حال، سَرخم نکرده و مقاوم است. خلاصه که دردهای غزه و مسلمانان در این ایام روبه افزایش است، ویدیوی مدیر بیمارستان کمال عدوان آقای «حسام ابوصفیه» را که نگاه می‌کردم که هم‌چون شیرمردی دل به دریا زده و یک تنه ایستادگی می‌کند. این روزها که منطقه ناخوش احوال است و کلمات یک پُست من را به فکر فرو می‌برد با این شرح که: «سوریه جوی خون است.» با سقوط دولت اسد و تسلط اشرار به این کشور، مردم کشور همسایه ما به بدترین شکل ممکن مورد اهانت و ضرب و شتم قرار می‌گیرند و مردمان علوی تبار به ناحق و به جرم ثابت نشده کشته می‌شوند. با این اوصاف اما، دلم برای حرم بی‌بی حضرت زینب (س) و رقیه خاتون (س) بیش از همه چیز بی‌تابی می‌کند. حتی اگر جولانیِ داعشی اکنون در سوریه جولان بدهد و از طرفی دیگر نتانیاهوی اسقاطیلی صاحب خانهِ عنکبوتی سعی کند با سلاح سرما و قحطی به نسل‌کُشی تاریخی خود ادامه دهد، بازهم می‌گوییم «حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ اَلوَکِیلْ» و یادمان باشد در طرفِ درست تاریخ، یمنی‌های در صحنه حاضر ایستاده‌اند همان‌هایی که از تجاوز دشمن به تجمعاتشان جان تازه‌ای می‌گیرند و پاسخی کوبنده می‌دهند، از ایران خود و فرمایشات رهبری که همچون نوری روشن، مسیر صحیح را به ما نشان می‌دهد نیز غافل نشویم. ای‌کاش نظر روزگار از مسلمانان و کشورهای همسایه ما بازنگردد، و پاداش آوارگی، ویرانگری و از بین رفتن خانواده‌های فلسطینی و درد‌ِ تسلط کفار بر مردم سوریه با رویدادی که سراسر مملو از رضایت خداوند باشد رُخ دهد. بی‌شک‌‌ مسلمانان همانند الماس‌ می‌درخشند و روسیاهی برای دشمنان آنان باقی می‌ماند. نصرٌ من الله و فتحٌ قریب @AFKAREHOWZAVI
✨ «پروانه‌های عاشق» 🔹 هیچ‌کس باور نمی‌کرد دختری که چند سال پیش به ایران هجرت کرده، حالا پس از بازگشت بخواهد این‌گونه وارد میدان شود. 🔹خشت به خشت با ذکر یا حسین علیه‌السلام، دیوارهای حسینیه را بالا برد. خودش معماری و ساخت بنا را انجام داد. 🔹 دختری که با عشق و اعتقاد به اهل بیت علیهم‌السلام، حسینیه‌ای را بنا نهاد. او توانست با تلاش و پشتکار خود، نه تنها مکانی برای عبادت و ذکر خداوند ایجاد کند، بلکه مرکزی برای آموزش و تربیت نسل‌های آینده بسازد ... 📝 روایتی از غرفه «به گستره جهان» در نمایشگاه «40 سال بالندگی» ✍🏻 به قلم سرکار خانم نجمه صالحی https://jz.ac.ir/post/15076 @AFKAREHOWZAVI
. 📚پرونده‌ نقش اجتماعی زنان(2) گفتگوی خانم نجمه صالحی 🔗لینک خبر در خبرگزاری تسنیم https://tn.ai/3229629 🔗لینک خبر در رحا مدیا https://B2n.ir/z41603 @AFKAREHOWZAVI
خبر بزرگ برای قلب کوچک.‌ پنهان کاری فایده ای نداشت. بالاخره می فهمید.‌ نمی‌دانستم چه اثری بر روحش خواهد گذاشت،اما چاره ای نبود. طفلی پسرک وقتی سه ساله بود تمام محرم و صفر را ورد برداشته بود که :«مگه امام حسین از دشمناش بهتر نبود، قوی‌تر نبود، پس چرا آخرش کشته شد؟»با چند نفر مشورت کردم و جوابهایی قابل درک برای سن او یافتم. ساده ترینشان را انتخاب کردم و برایش توضیح دادم. دو روز بعد دوباره سوال را تکرار کرد. جواب قبلی را گفتم و توضیح جدیدی هم دادم. فردایش سوال را تکرار کرد. همه گفتنی های موجود در ذهنم را گذاشتم کف دستش. تا پایان ماه صفر در خانه ما هر روز همین آش بود و همین کاسه. چند وقت بعد، به ظاهر همه چیز را فراموش کرد.‌فقط یک روز گفت :«من دوست دارم شهید بشم ولی دلم هم میخواد پیش شما و بابا بمونم».‌ حالا همان پسرک ۶ ساله شده و قرار بود خبر شهادت سردار سلیمانی را بشنود. چطور باور کند که او کشته شده. ماجرای او با سردار از شبی شروع شد که با جمعی از دوستان، کنار مسجد حجت در خیابان امام رضا جشن گرفتیم. همان روزها که داعش در سوریه شکست خورده بود. آن شب پشت میز شربت و شیرینی پرچم دست گرفت و با خوشحالی خواند :«قاسم سلیمانی کشته نمی‌شود، اصلا کشته نمی‌شود» و از روز بعد همین جمله شد ورد زبانش. با دو تکه ی چوبی از اسباب بازی هایش بلندگویی درست کرد. آن را در یک دست می‌گرفت و در دست دیگر پرچم ایران. روی اُپن آشپزخانه راه می‌رفت و بلند بلند میخواند :«قاسم سلیمانی کشته نمیشود، اصلا اصلا کشته نمی‌شود» حالا نمی‌دانستم وقتی خبر را بشنود چه غوغایی در جانش به پا خواهد شد.‌ باور این اتفاق برایش سخت بود. آنقدر که سکوت کرد و‌هیچ‌چیز نگفت.‌ سوال نپرسید. فقط من می‌فهمیدم این حال یعنی چه. چون فقط من بودم که بعد از زبان باز کردنش روزی دو سه ساعت از عمرم صرف جواب دادن به سوالهای او می‌شد. می‌توانست درباره هر چیز هزاران سوال داشته باشد.‌اما حالا سکوت را انتخاب کرده بود، تا ۱۵ دی که سردار به مشهد آمد.‌ از پدرش پرسید :«میشه منم با شما بیام تشییع؟» و جواب مثبت شنید.‌ حاضر شد. چفیه سبزِ قواره کوچکش را روی شانه انداخت و دست در دست بابا از خانه بیرون رفت. وقتی برگشت درباره جمعیت زیاد و شلوغی چندان حرفی نزد. پدرش تعریف کرد که اگر او را بغل نمی‌گرفت زیر دست و پا له شده بود. این را هم گفت که موقع برگشت جا به جا لنگه کفش های رها شده دیده اند. عجیب بود که پسرک کمتر می‌گفت. گذر زمان داغ را سرد می‌کند. کم کم آن حال پرسشگری اش برگشت. باز درباره همه چیز پرسید و روزی که معلمش در گروه کلاسی با چند پوستر درباره حاج قاسم برایشان حرف زد تمام عکسها را به من نشان داد و خواست جزئیات بیشتری برایش بگویم. بعدها آرام آرام درباره مدافعینی پرسید که کنار سردار می‌جنگیدند. مستندی از زندگی شهید عطایی دید و به قول امروزی ها فنِ او شد. عکس شهید را کنار تصویر سردار روی کمدش چسباند و چندین بار از زرنگ بازی های او برای دوستانش تعریف کرد.‌ جستجوگری اش چیزهای بیشتر و بیشتری به او‌ آموخت. قدس را شناخت، و درباره فلسطین بیشتر دانست. اسم های جدیدی شنید، اسماعیل هنیه، یحیی سنوار، سید حسن نصرالله و آرام آرام گستره فعالیتهای سردار جلوی چشمانش شفاف تر شد. مقاومت برایش معنا پیدا کرد و همین چند روز قبل پرسید:«آدم بخواد موشک بسازه باید تو‌ چه چیزهایی قوی باشه». بعد از آن ریاضی را جدی‌تر گرفته و کتاب کاری را که در آخرین ردیف کمدش بود، آورده دم دست. هیچ وقت از او نخواستم بگوید با شنیدن خبر شهادت چه اتفاقی در وجودش شکل گرفت. اما حالا من هم به اندازه همان قلب کوچکی که با یقین می‌گفت«قاسم سلیمانی کشته نمی‌شود» به حقیقت این جمله ایمان دارم. چون حضور وظهور سردار را در نزدیک ترین فاصله ممکن با خودم حس می‌کنم. در وجود پاره تنم. ✍فهیمه فرشتیان https://eitaa.com/havalighalam @AFKAREHOWZAVI
"شهید القدس و تمدن اسلامی" ✍🏻فاطمه تقی زاده مقام معظم رهبری:" امروز نوبت ما است، امروز نوبت اسلام است. امروز نوبت مسلمین است که با همّت خود، تمدّن نوین اسلامی را شالوده‌ ریزی کنند" شهید سلیمانی عزیز به موقع وارد میدان تمدن سازی شد و عجیب درپیشبرد این تمدن گام برداشت، نه، بهتر است بگوییم خیز برداشت. شهید سلیمانی، مقاومت را از ایران به آن سوی مرزها برد و چون سلیمان نبی، پیامبر گونه سوار بر مرکب شجاعت و استقامت پیِ پایه‌های تمدن اسلامی را در منطقه ریخت و با اتحاد جبهه مقاومت، آن را به رخ جهانیان کشید. بنایی را که خمینی کبیر (ره) در ایران معماری‌اش کرد و سردار شهید آن را تا قدس وسعت داد. فرموده‌ی امام عزیز که راه قدس از کربلا می گذرد با ورود شهیدسلیمانی عزیز عملی شد. او جوانان پر شور ولی محجور و بی یاور را به میدان استقامت آورد و سلاح ایستادگی و ایثار را به دستشان داد، یاد داد می توان مرد میدان بود حتی به عدد قلیل و غلبه کرد برجمعی کثیر... اصلا سلیمانی شده بود، مفسر آیات قرآن، تحقق بخشید به وعده های الهی... آنقدر زیبا و متین در میدان رزم قدم می‌نهاد که تو آروز می‌کردی کاش من هم آنجا بودم. لبخندش تو را به طمع می انداخت. حق هم داشت دفاع از مظلوم و ایستادگی در مقابل ظالم و تلاش برای استیلای حق حلاوتی دارد وصف نشدنی. دورغ نگویم بعد از شهید عزیز دنیا بد جور برایم رنگ باخت. عمیقا قلبم را فشرد. نگاه به عکس‌ها و فیلم‌های شهید درد جانکاهی را بر دل می‌گذارد انگار که هیچ مرهمی آرامَش نمی‌کند. ما به این رفتن و نیامدن‌ها عادت داریم. برای مقاومت در منطقه اولین بار نبود که سرداری رفت و دیگر نیامد تا قبل از شهید سلیمانی، با دیدن تصاویر جاویدالاثر احمد متوسلیان حالم منقلب می شد؛ برایم خاص بود، از اینکه در طریق القدس گام برداشته و اعتقاد راسخش به مقاومت اسلامی و حالا بعد از سالها شهید القدس شهید حاج قاسم سلیمانی... اما دشمن آنقدر بزدل و ترسوست که یا خارج از مرزهایمان و یا به واسطه نفوذی هایش ناغافل شیران میدان را از ما می گیرد. همه‌اش هم از پشت در شروع شد، از شیر درگودال، از یل بی دست... ولی یک چیز را خوب بلد شدیم مثل زینب سلام الله علیها که ایستاد و به یزید فرمود:«فَکِد کَیْدک وَاسْعَ سَعْیک... ما نیز به دشمن می‌گوییم هر چه در توان داری به آوردگاه بیاور... نمی‌توانی که نمی توانی... ما داریم در راه استیلای تمدن اسلامی قدم بر می‌داریم و همانطور که روزی جمهوری اسلامی متولد شد و دشمن فکرش را هم نمی‌کرد؛ باید منتظر ظهور تمدن بزرگ اسلامی هم باشد. ما به امید خدا پیروز میدانیم. @AFKAREHOWZAVI
. اگر او نبود.. ✍زهرا نجاتی 🔹پنج سال از رفتن مردی گذشت که بی آنکه بدانیم، پشتمان عجیب به پشتش گرم بود و دنیای پس از او، دنیای قبلش نشد. 🔹رهبرمعظم انقلاب اسلامی در جلسه گرامی داشت یاد و خاطره شهید سلیمانی عزیز، به نکات ظریفی اشاره فرمودند. از ظرافت‌های شخصیتی حاج قاسم،گرفته تا بلندی شخصیت ابومهدی المهندس، از به هدر نرفتن خون‌های شهدای سوریه و خانطومان تا اصلاح نگاه جامعه به مقوله قرآنی شهادت. 🔹اما نکته بسیارظریفی که ایشان فرمودند:«کسی هنوز به سراغ کارهای دقیق و مهمی که حاج قاسم، کرده نرفته و هنوز اینها در تاریخ کشور، ماندگار نشده.» 🔹از اینکه معارف سیاسی کشور، باید ثبت و ضبط شوند تا سینه به سینه به نسل بعد، منتقل شود. 🔹گفتند که با وجودگستردگی کتاب‌هایی که در زمینه زندگی و شناخت حاج قاسم، نگاشته شده اما به این ابعاد که در این سخنرانی به آن پرداختند، پرداخته نشده: نقش گسترده حاج قاسم نه، نقش حیاتی شخص و دیدگاه حاج قاسم در ساماندهی جوانان غیور عراقی که به دعوت مرجعیت به میدان می آمدند، اما اگر نگاه جهانی او نبود، اگر کسی مثل ابومهدی، کنارش نبود، هرگز آموزش و ساماندهی‌اش انفاق نمی افتاد و هزاران نیروی پاک و پا به کار، از دست می‌رفتند. از نقش و نگاه جهانی او، که پدیده‌های کشور را هم از نگاه جهان، تحلیل و بررشی می، کرد و این نقطه امتیاز او بود.که چقدر فهمیدن این بعد او به درک درست از منش و رویکرد مکتب شهید سلیمانی، کمک می‌کند.مثلا در درک جمله معروف:«امروز جمهوری اسلامی،حرم است.» در درک:«آن دختر بی‌حجاب هم، دختر من است.» 🔹از اینکه اتفاقات جهان و تاثیر آنها در ایران را، خیلی زودتر از زمانش می‌دانست و برایش چاره داشت. برخلاف بعضی که پستهای مهمی دارند و هنوز که هنوز است، نه خبر دارند نه چاره‌ای برایش. گاهی وقتها حتی سورپرایز می‌شوند. ❇️رهبر همچنین باز هم گوشزد کرد که عزت حاج قاسم پس از شهادت هنوز نمی از یم اجر اخلاص اوست. اخلاص بی پایانی که سی سال مجاهدانه آن را حفظ کرده بود. «ان العزه لله جمیعا؛» همه عزت، با همه تعریفهایش، با همه ابعادش، فقط دست خداست و به مومنین می‌دهد! 👌 🔹 مومنینی که چون حاج قاسم، در راه اخلاص و جَهد، پای بندی می‌کنند. اللهم اجعلنا منهم.. @AFKAREHOWZAVI
رویش‌های چهل سالگی می‌گویند آدم‌ها وقتی به چهل سالگی می‌رسند، به یک بلوغ و پختگی کاملی دست می‌یابند. شاید این جمله بر نمایشگاه «چهل سال بالندگی» جامعه الزهرا هم صدق کند. ابتدا جا دارد از اولین جرقه شروع کنیم که مصداق جمله‌ی از شما حرکت از خدا برکت می‌باشد. بله خانم امینی بانوی خیاط در شهر مقدس قم بودند و خانم‌های محله برای دوخت و دوز به منزل ایشان مراجعه می‌کردند. سوالی در ذهن او جرقه می‌زند که چرا بانوان دروس حوزوی نخوانند؟! همین سوال منجر شد که دیگر خانم‌ها این موضوع را به همسران خود درمیان بگذارند و بانو امینی نیز با کمک و مشورت همسر خویش و یاری رساندن برخی از علمای وقت، مکانی به نام «دارُ الزهرا» مقرر کنند تا بانوان هم از نعمت تحصیل دروس حوزوی برخوردار شوند. اما این حرکت برکات فراوانی به دنبال داشت. و جمعی پنج نفره از دختران آبادانی از استان خوزستان نیز به جمع خواهران دارُ الزهرا ملحق می‌شوند تا اولین هجرت علمی را رقم بزنند و در ادامه فعالیت‌ها درسال ۱۳۶۳ با اقدامات بانو امینی و سایر علما تأسیس جامعه الزهرا سلام الله علیها کلید خورده شود. یک حرکت هوشمندانه از یک بانوی با درایت خیاط، باعث شد تا مسیری برای ادامه تحصیل علوم دینی بانوان باز شود، و از یک حوزه علمیه درقم، اکنون و در آستانه چهل سالگی جامعه الزهرای قم چندین هزار مدرسه علمیه در سراسر کشور فعال شوند تا زنان نیز همگام با مردان روز به روز به دانش خود بیفزایند و سهمی در زمینه سازی ظهور آقا امام زمان «عج» داشته باشند. ✍🏻سیده ناهید موسوی @AFKAREHOWZAVI
هادی دلهای مهربان... ✍🏻فاطمه تقی‌زاده در اصفهان مردى به نام عبدالرحمن بود كه مذهب شيعه داشت از او پرسيدند چه چيز باعث شد كه فقط تو از ميان این مردم، قائل به امامت امام على النقى علیه‌السلام شدى؟ گفت: من مردى فقير ولى سخنور و با جرأت بودم. يك سال اهالى اصفهان مرا با چند نفر ديگر براى شكايت به دربار مُتَوَکِّل فرستادند. روزى جلوی دربار مُتَوَکِّل ايستاده بوديم که دستور داد علي بن محمّد (علیهما‌السلام) را بیاورند. من به يكى از اشخاصى كه پهلويم ايستاده بود گفتم: مردی که مُتَوَکِّل دستور داده او را بياورند کیست؟ گفت: او مردى علوی است كه رافضه معتقد به امامتش هستند؛ ممكن است مُتَوَکِّل برای کشتن او احضارش کرده باشد. با خود گفتم از اينجا نخواهم رفت تا اين مرد را ببينم که چگونه شخصى است‌؟ ناگهان ديدم سوار بر اسب مى‏آيد؛ مردم از طرف راست و چپ دو صف تشكيل داده و مشغول تماشایش شدند. همین‌که چشم من به آن جناب افتاد محبتش در دلم قرار گرفت، در دل دعا کردم كه خداوند شرِ مُتَوَکِّل را از سر او رفع نمايد؛ از ميان جمعيت گذر کرد در حالیکه چشم به يال اسب خود انداخته بود و هيچ توجهی به چپ و راست خود و جمعيتى كه ايستاده‏ بودند نکرد؛ من همین‌طور در دل مشغول دعا برايش بودم، همین‌که به من رسيد رو به‌طرف من نموده فرمود: خدا دعايت را مستجاب كند؛ خداوند به تو عمر طولانى و كثرت مال و فرزند عنايت كند. عبدالرحمن مى‏گويد: در اين هنگام، از هيبت و جلالت او لرزه بر اندامم افتاد و در ميان رفقايم بر زمين افتادم؛ به من گفتند: تو را چه شده است؟ گفتم: خير است و به آن‌ها چيزى از ماجرا نگفتم. بعد از آن به اصفهان برگشتيم و خدا به بركت دعاى او درهاى نيكبختى را به رويم گشود و ثروتمند شدم تا حدى كه امروز ثروت درون خانه‏ام به غیر از ثروتی که در خارج خانه دارم، بالغ‌ بر هزار هزار درهم است و خداوند ده فرزند به من عطا نموده است؛ اكنون هفتاد سال و اندى از عمرم مى‏گذرد و من به امامت شخصى قائلم كه از قلبم خبر داد و خدا دعايش را در مورد من اجابت كرد.* 📌 این روایت به‌ وضوح دلالت دارد که اگر در دلی محبت امام جای بگیرد، ایشان هرگز چنین روح و دل آماده‌ای را رها نمی‌کند و با دعای خیر خویش او را هدایت کرده و به سعادت در دنیا و آخرت می‌رساند و محبت و دعای او را بی‌اجر نمی‌گزارد... 📌دعا برای امام خواص بسیار دارد. در این روایت قسمتی از خواص دعا در حق امام نشان داده شده است که به‌طور مفصل در کتاب مکیال المکارم آمده است. ❣ امام زمانم آن مرد در حالی امام هادی (علیه السلام) را دعا کرد که او را دیده و محبت امام در دلش جای گرفت ولی ما ندیده محب شما شده و روز و شب برای سلامتی و ظهورتان دعا می‌کنیم... در طوفان حوادث و بلایا دستمان را بگیرید و برای عاقبت بخیری و عزتمان دعا کنید. اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان. اللهم عجل لولیک الفرج. *قطب الدین راوندی، خرائج و جرائح، ج۱، ص۳۹۲. @AFKAREHOWZAVI
✍مشهودی قلم نویسنده جان دارد. او گرسنه می شود. وحتی تشنه... احتیاج به آب و غذا دارد. گاهی آنقدر این قلم را وبا جانی خسته در میدان کاغذی می چرخانیم تا از حال می رود. تازه انتظار داریم قدم های بلند و محکمی هم بردارد . همچنان بدون توقف بدود و هنر نمایی کند. اما کم کم از نفس می افتد و بی رمق می شود . ما هم سریع از او نا امید می شویم . برای همیشه او را کنار می گذاریم. با دستان خود زنده به گورش می کنیم. غافل از آنکه این قلم زبان بسته گرسنه وتشنه است. او محتاج کمی آب حیات است. می توانیم با یک جرعه واژه های آبدار و خوردنی... یا حتی روزانه با یکی دوصفحه کتاب سیر و سیرابش کنیم. اگر می خواهیم قلمی سر حال وسر زنده داشته باشیم باید حواسمان حسابی به جسمش و روحش باشد. بله جسم و روح! هیچ جای تعجب نیست. قلم یک نویسنده، جان دارد. نویسنده در برابر او مسئول است. بایدحسابی به خورد وخوراکش برسیم. آن هم از نوع خوب و مناسبش... هرچیزی نباید به خوردش بدهیم. با خواندن کتاب های خوب داستان های خواندنی دل نوشته ها و متن های جذاب و پر محتوا ... پرورشش بدهیم. تا رشد کند ، قد بکشد... گاهی حتی احتیاج به دوپینگ دارد . وقتی که بی حال وکسل می شود ونایی برای نوشتن ندارد. کافی است، جرعه ای از واژه ها بنوشد. تیکه ای از جملات انگیزشی نوش جان کند. آن وقت است که دوباره جان می گیرد. وجست وخیزش را بیش از پییش خواهیم دید. واقعا بی انصافی محض است‌. توقعی بی جاست. که از قلمی گرسنه ،دویدن یا پریدن بخواهیم. اوج گرفتن بخواهیم. خطای اکثر نو قلمان این است که گمان می کنند یک قلم جادویی بدست گرفته اند که خود به خود شارژ می شود . وتا آخر عمر بی هیچ توقفی می تواند بتازد. اما... میان راه که قلمشان از نفس می افتد. نا امید از همه جا وهمه کس با لب ولوچه ی آویزان به ناچار ،سکون را انتخاب می کنند. شاید هزار بار با خود می گویند تو آدم این کار نبودی... و چماق سرزنش را بدست می گیرند به جان خودو قلمشان می افتند. در آخر هم شاهد مرگ تدریجی آن می شوند. وناتمام می مانند... در حالی که اصل نوشتن به خواندن است. هرچه بیشتر بخوانیم بیشتر ، بهتر زیباتر و قوی تر می نویسیم . و اوج می گیریم . پس باید همزمان، بخوانیم و بنویسیم ، بخوانیم وبنویسیم... @AFKAREHOWZAVI