✍️فاطمه داودی
حضرت قاسم بن الحسن جوان برومند امام حسن(علیه السلام) بود که در محشر کربلا همراه امام حسین (علیه السلام) حضور داشت.
شب عاشورا هنگامی که امام حسین(ع) وقایع روز عاشورا را به یارانش نشان میداد، حضرت قاسم بن الحسن از عمو پرسید: آیا من هم شهید میشوم؟ امام پاسخ داد: مرگ در نزد تو چگونه است؟ قاسم پاسخ داد: عمَّ اَحلی مِنَ العَسَل: ای عمو شیرین تر از عسل.
حضرت قاسم شباهت بسیاری به امام حسن (علیه السلام) داشت از همین رو امام حسین(علیه السلام) ایشان را بسیار دوست میداشت. روز عاشورا هنگامی که به پیش امام رفت تا اذن جنگ بگیرد، امام اجازه نداد، شدت علاقه عمو و برادرزاده به حدی بود که همدگیر را در آغوش گرفتند و مدتی گریه کردند تا هر دو از حال رفتند.
حضرت قاسم چندبار اذن جنگ خواست ولی امام نمیپذیرفت تا اینکه یادش آمد پدرش امام حسن دعایی بر بازویش بسته که هرموقع دچار سختی شد آن را باز کند و از آن استفاده کند آن را باز کرد و نزد امام حسین رفت امام حسین گریست و قاسم را در آغوش گرفت و به او اذن جنگ داد.
در عاشورا محشری به پا شده بود سرزمین کربلا مبهوت مانده بود از این همه ظلم، کوفیان امام زمانشان را خودشان دعوت کرده بودند، ولی این چنین امامشان را تنها گذاشته بودند که جوانان ۱۳ ۱۴ ساله باید به عرصه میدان جنگ میرفتند.
حضرت قاسم جثه کوچکی داشت طوری که هیچ زرهای به اندازه ایشان نبود، آماده شدند و به جنگ رفتند پس از مبارزه و به هلاکت رساندن ۷۰ نفر عمر سعد(لعنة الله) با شمشیر فرق مبارک ایشان را شکافت و شهید شدند. امام حسین عمر را به هلاکت رساند و حضرت را به سینه چسباند و به حرم آورد و در کنار حضرت علی اکبر قرار داد.
بانوان اهل حرم برای شهیدان عزاداری میکردند. گریه های سوزناک عمه زینب عرش را به لرزه در میآورد، روز عاشورا روز رسیدن بهشتیان به عرش و ظالمان به قعر بود.
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#الا_لعنة_الله_علی_القوم_الظالمین
#حضرت_قاسم
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
✍️فاطمه داودی
لالا لالا علی لالا لا لالایی
نجوای لالایی غم انگیز بانو رباب در صحرای محشر کربلا میپیچید، علی اصغر کودک خردسال امام حسین(علیه السلام) از شدت تشنگی رنگ به رخساره نداشت.
امام حسین(علیه السلام) حضرت علی اصغر را در آغوش گرفت و به سمت لشکر کوفیان رفت، علیاصغر را در دستانش بلند کرد و فرمود: اگر به من رحم نمیکنید به این طفل رحم کنید.
طفل ۶ ماهه امام از سویی از عطش آب در حال سوختن بود از سوی دیگر از تیر ۳ شعبه حرمله که به سوی او پرتاب شد و گلوی ناز و کوچکش را در آغوش گرفت.
ناراحت کننده، غمیگن، اندوهناک، ولی زمان جهان امام حسین(علیه السلام) نوزاد شیرخوارهاش را غرق در خون، در آغوش گرفته بود.
آغوش پر مهر امام حسین(علیه السلام) اولین ملجا جسم پر برکت تمام شهیدان کربلا شده بود اما امان از تنهایی ایشان در کنار قتلگاه....
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#الا_لعنة_الله_علی_القوم_الظالمین
#جهاد_روایت
@AFKAREHOWZAVI
✍️فاطمه داودی
حضرت علی اکبر جوان رعنای امام حسین(علیه السلام) بودند، حضرت علی اکبر از لحاظ اخلاق بسیار پر فیض و بصیرت بودند به طوری که ایشان را به پیامبر تشبیه کرده بودند.
حضرت علی اکبر هنگامی که از پدر اذن جنگ خواستند، امام حسین(علیه السلام) بر خلاف دیگر بزرگواران به راحتی به ایشان اذن جنگ داد، این کار امام بزرگوار نشان از بزرگی ایشان بود حتی در عرصه پیکار ابتدا خودشان و اهل بیت بزرگوارشان را پیش قدم میدیدند.
حضرت علی اکبر با دلاوری قدم به میدان گذاشتند بسیار پر صلابت میجنگیدند، عرصه میدان جنگ را در دستان پر فتوحشان گرفته بودند تعداد کسانی که از سپاهیان کوفه به دست ایشان به هلاکت رسید به قدری زیاد شده بود که سپاه دشمن از دست ایشان به تنگنا آمد و مرة بن منقذ قندی(لعنة الله) نیزه ای به سمت ایشان پرتاب کرد و سپس همراه سپاهیانش ایشان را به شهادت رساند.
نحوه شهادتشان به قدری غم انگیز است که نمیتوانم آن را بر جملات جاری کنم، این شقاوت ها فقط از انسان های پست فطرت شکل میگیرد.
امام حسین (علیه السلام) بعد از شهادت ایشان، ایشان را در آغوش پر مهرشان گرفتند و عاملان شهادت ایشان را لعن کردند، حضرت زینب(سلام الله علیها) با شتاب از حرم بیرون آمدند و فرمودند: ای وای برادرم و ای پسر برادرم. و خود را بر روی حضرت علی اکبر افکندند.
مصیبت های عمه زینب(سلام الله علیها) در روز عاشورا آغاز شده بود ای وای از مصیبت های ایشان در کاروان اسرا....
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#الا_لعنة_الله_علی_القوم_الظالمین
#جهاد_روایت
@AFKAREHOWZAVI