میدانید چرا برخی گمان می کنند دچار کمبود محبت شدهاند و کسی نیست تا درک شان کند؟
✍مرضیه رمضانقاسم
آنها چشمهایشان را بستهاند کافیست چشمهایشان را باز کنند تا محبت خدا را ببینند.
آنها از خلق خدا بیمهری دیده و گاوصندوق دلشان خالی از محبت مخلوقاتشدهاست.
اما اگر بتوانند با این وجود که به زعم خودشان هیچ سرمایه و پشتوانهی عاطفی ندارند همه را دوستبدارند و عشق نثارشان کنند به هنر ارزشمندی دست یافتهاند و آن هنر خداباوری است.
یعنی اگر درک کنند کمبود محبت ندارند
دیگر برای گدائی محبت، محبت نمیکنند بلکه
مهرورزی میکنند چون خود را غرقِ در محبت خدا میبینند و عشق الهی در آنها سرریز شده است و محبت خدا را با تکتکسلولهایشان درک کردهاند اما اگر غیر از این باشند به راستی سرمایه از کف دادهاند و هیچ مایهای در سر ندارند بجز هوا، آنگاه است که دربهدر به دنبال كسى میگردند تا به آنها محبت كند و به گفته پیشینیان گدا به گدا و رحمت از آن خداست.
آنها چون گمان میکنند کمبود محبت دارند آدرس را اشتباه میروند، چرا که به محبتهای بیکران الهی عادت کردهاند و آنقدر برایشان تکراری و دمدستی شده که دیگر محبتهای بیشمار خدا را نمیبینند.
و مانند ماهی درآب به جستجوی آبی هستند که در آن غرق هستند.
آنها چشم سر بر سرچشمه بسته و به دنبال سرابی میگردند برای سیراب شدن.
جالب اینجاست که تکیه گاههای عاطفی برگزیدهشان نیز به خاطر توهم کمبود محبت به آنها پناه آوردهاند و هر دو از این امر غافلند.
به راستی اینگونه افراد منتظر نشستهاند چه کسی ظرف جانشان را لبریز از محبت کند؟ آن فرد مورد نظرشان کیست؟
همسر؟ پدر؟ مادر؟ فرزند؟ برادر؟ خواهر؟
آخر کسی که این همه محبت خدا را نمیبیند و کاسهی گدائیاش را مقابل هر کس و ناکس دراز میکند تا محبت دریافت کند، قطعا محبت همسر، پدر، مادر... که در مقابل اقیانوس محبت بیکران خداوند نَمی هم نمیباشد را نیز نمیبیند تازه ارباب توقع میشوند و برای هر محبتی که میکنند چرتکه میاندازد.
به همسرشان میگویند من چنین کردم اما تو چنان نکردی؟
به فرزندشان میگویند پدر مادر من برای من چنین نکردند اما من برای شما چنان کردم ولی شما برای من آنچنان نکردید.
ما کمبود محبت نداریم ما ضعف سنجهی محبت داریم.
آری تا به این باور نرسیم که لبریز از محبت الهی هستیم نخواهیم توانست کسی را سیراب محبت کنیم؛ چون خود عطش داریم و به دنبال سیراب شدنایم
اگر ضعف بینایی محبت نداشتیم با مرگ پدر، بیماری مادر، نداشتن فرزند به خدا جزع، فزع و گلایه نمیکردیم، ما گمان کردهایم آمدهایم اینجا تا گعدهی خانوادگی بگیریم و خالهبازی کنیم برای همین با رفتن یکی از عزیزانمان عقدهای میشویم و...
اما نمیدانیم ما را آوردهاند تا دل به محبوب حقیقی بسپاریم نه برای خود خاله محبوب بتراشیم ما دنيا را با بهشت اشتباه گرفتهایم.
ما آماده ایم برای خودسازی نه دنیاسازی.
چرا که هر چه دنیای مان بزرگ و بزرگتر شود خودمان کوچک و کوچکتر میشویم.
ای کاش میتوانستیم به برخی باورهایمان تافت بزنیم تا از حال مستاجری بیرون آیند و به ملکهی موجری برسند.
#سواد_عاطفی
#ضعف_قوهی_بینایی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI