💢 جزیــــــــــره وحشت
این مدل حرف زدن را برای چندمین بار بود که ناخواسته واقعاً ناخواسته میشنیدم.
خیابان عریض روبهرویم و آفتاب داغی که مغزم را به جوش آورده و حسابی فیتیله حوصلهام را بالا کشیده و سرریز کرده بود، بی آنکه بخواهم پایم را در سرزمینی باز کرد که زنی تنها وسط خیلی از چه کنم ها گیر کرده بود. خلوتی و نبودن رفت و آمد بعدازظهر یکی از گرمترین روزهای تابستان، جایی برای گوش تیز کردن نگذاشته و خیلی راحت حرفهای حتی آن طرف خط تلفن زن کنار دستم را روانه گوش و سپس قلبم میکرد.
عنوان شیرین برای کاری زشت. زشت به معنای واقعی کلمه نه از زشتهایی که برای ترساندن به بچهها میگوییم، نه.
بغض در گلویش ریشه کهنهای داشت با لرزش ریزی که وسط کلماتش میپرید به آن طرف خط جواب داد:
ـــــ نمیدونم گفتم که اصلاً قرار نبود این جوری باشه، من فقط دنبال امضا گرفتن برا اون پرونده کوفتی وام بودم.
ادامه مطلب⬇️⬇️⬇️
🌐https://btid.org/fa/news/317152
#آسیبهایاجتماعی
#فضایمجازی
#ارتباطبانامحرپ
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI