.
تاریخ و انتخاب
✍نجمه صالحی
سراسر زندگی بشر و حتی تاریخ با انتخاب عجین شده اما این انتخاب همیشه بهدست خود شخص و بدنه جامعه نبوده است؛ از قضا بیشتر تحولات تاریخ در دست انتخاب سلاطین، حکما و سردمداران حکومتی بود و عوام، به ناچار تابع این انتخاب اجباری یا تحمیل شرایط میشدند!
به عنوان نمونه، پس از رحلت نبی خاتم صلی الله علیه و آله، اقلیتی معلوم الحال دست به انتخابی دیگر زدند و مردم عامی را با خود همراه کردند و بدنهی عظیم مردم، ساکت و مقهور این انتخاب ماند؛ زیرا عوام، هنوز اهمیت انتخاب بد را درک نکرده بود و نمیدانست این خشت کج تا کجا دیوار را کج، بالا میبرد! نمیدانست این انتخاب نادرست، گردبادی میسازد که سرنوشت اسلام را طور دیگری رقم میزند و میشود آنچه نباید شود.
به تدریج ملتها دریافتند اگر جامعه از انتصاب الهی خالی شود ناچار بهدست حکمای جور میافتد، دین و دنیای مردم به تاراج میرود و دستخوش طوفانهای عظیم میشود. قرنها گذشت تا مردم متوجه شوند، نباید اجازه داد سرنوشتشان بهدست جنایتکاران بیفتد، پس حداقل کاری که میتوانستند انجام دهند، اعتراض در مقابل اعمال سلاطین بود!
چه بسیار جانها که بر سر این واکنشها از دست رفت تا اینکه آن میراث، به انقلاب اسلامی ایران رسید؛ انقلابی که انتخابِ سرانجامی نیکو و خروج ازظلمت با هدف پرواز به سمت نور و رهایی از ظلم بود.
شواهد تاریخی نشان میدهد در ایران، نحوهی اداره امور شهرها از ابتدای پیدایش حیات اجتماعی غیر از عصر سلوکیان تا اواخر دولت سلطنت پهلوی دوم با اراده سلاطین و حاکمان اداره میشد. با انقلاب مشروطه، پادشاهی مطلق به پادشاهی مشروط تبدیل شد و نخستین تجربه مشارکت ایرانیان شکل گرفت. مجلس شورای ملی قوانین انجمن بلدیه و انجمن ایالتی و ولایتی و نظایر آن را به تصویب رساند، لکن عدم آمادگی ساختاری ایران، برای پذیرش این سبک قوانین و شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه موجب اجرا نشدن و شکست قانونهای مصوب شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 شرایط مناسبی فراهم گردید تا مردم در تعیین سرنوشت خود و جامعه خویش سهیم باشند و دوباره انتخاب کنند، انتخابی در راستای اهداف مکتب تشیع و چه بسا تمرینی برای تشکیل دولت کریمهی مهدوی و زمینهسازی ظهور بعون الله!
🍃امروز ما بر شالودهی انتخابهای گذشتهی ما بنا شده است🍃
#بازنشر
#انتخابات
#انتخاب_مردم
#مشارکت_حداکثری
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«تلخ روزهای قند»
✍ طیبه فرید
خداوکیلی همین حرفها را میزنید که بعضی نامردها طمع میکنند. هر جا میرسید هی سفره دلتان را باز می کنید که:
_مگه دفعه قبل که رأی دادیم چه گُلی به سرمون زدن؟! این دفعه دیگه رأی نمیدیم.
بارها دیدمتان جلوی آدمهای هفت پشت غریبهای که ازین ور و آن ور قصه سختی هایمان را شنیدند و می خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند سیسِ غیرتی ها را گرفتید که به شما مربوط نیست،خودمان حلش می کنیم .من که اخلاقتان را می دانم ،شما دلتان به قاعده گنجشک کوچک است تاب نمی آورید.شاید آن صفحه سجلّتان که کلی مهر داخلش دارید را استوری نکنید و اصلا درباره اش حرفی نزنید اما وجدانتان اجازه نمی دهد.آخرین ساعت ها همکه شده یواشکی پا می شوید می روید یک جای خلوت صندوقی پیدا میکنید رأی تان را میدهید.آدم حسابی زیر دِین کسی نمی رود.
گفتم دِین.....
از همسن و سال های ما آدم هایی بودند که پای امنیت کشور که افتاد با همه گرانیِ اجاره خانه و گوشت و مرغ و پوشک بچه تاب نیاوردند.کنایه ی خنّاس ها را به جانخریدند اما بی درنگ رفتند جانشان را دادند وبرگشتند بعضی هایشان هم بر نگشتند!
این روزها با همه سختی هایی که محاصرهمان کرده اما سرمان گرم زندگی مان است، جانمان پیشمانست.درست وقتی که دارید کنار قند روزهای تلختان چایی و کیک می خورید بعضی ها روزگارشان عین زهر مار است . قند روزهای تلخشان توی خانطومان گم شده.برای اینکه پای وحشی ها به شهر ما نرسد.نارنجستان قوام مخروبه نباشد و طاووس دروازه قرآن پرپر نشود.تا ناموس های این شهر حتی آن ها که فکر می کنند ناموس کسی نیستند دست به دست نشوند. ما دیوانه ها اخبار جنگ را فراموش نمیکنیم. بخت سیاه دخترهای مسلمان و ایزدی عراق را...
این را با خودتان مرور کنید.ما سهمی در ایجاد امنیت سرزمین مادریمان داریم.همه خرجش یک اثر انگشت است.اثر انگشتی که هر کدامش به قاعده یک مشت محکم پهلوانی زور دارد.کفتارها دور و برمانکمین کرده اند.بدخواه و حسود کم نداریم.
«جمعه بیایید پای صندوق» .
نه به خاطر جمهوری اسلامی ،نه به خاطر مسئولینی که فکر می کنید اگر رأی بدهید پررو می شوند.نهبهخاطر حرف های من.فقط بهخاطرامنیتی که با هر قیمتی تا امروز حفظ شده.به خاطر حفظ همین حال قشنگی که دارید و صبح ها برای خودتان لَته درست می کنید وکوکی می پزید و استوری می کنید ومن اینحالتان را دوست دارم.برای تکرار عکس های دو نفره تان برای کلیپی که از دست و پای بچه تان با آرامش می گیرید و می گویید «بششه ی خودمه....»
شما خیلی کم توقعید که با باران ذوق زده می شوید وبا عطر بهار نارنج حالتان عوض می شود،کور شود هر کسی این اخلاقتان را نداند.جمعه بلند شوید بروید دورهایتان را بزنید و بعدش محض رضای خدا بروید رأی بدهید.دشمن های مشترکمان دندان تیز کرده اند....
من و شما به یک اندازه ایرانی هستیم.
امنیت ما خیلی به ما بستگی دارد.....
#انتخابات
#انتخاب_مردم
#مشارکت_حداکثری
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
رأی من «بیمه یک ملّت»
✍آمنه عسکری منفرد
🔺داستان آن کشتی و سرنشینانش را شنیدهاید که در مواجه با فردی که با میخ کف کشتی را سوراخ میکرد، سکوت کردند؟...
بعضی فکر کردند نباید در کار دیگران دخالت کنند،بعضی فکر کردند کار او به هیچکس آسیبی نمیزند، گروهی بیتفاوت بودند و
تنها عدهی کمی اعتراض کردند، ولی با این پاسخ مواجه شدند که « من فقط زیر پای خودم را سوراخ میکنم و به دیگران آسیب نمیزنم...» پس اعتراضشان کاری از پیش نبرد
و بعد از چند ساعت با نفوذ آب، کشتی با تمام سرنشینان آن غرق شد.
🔺داستان این ضربالمثل را چطور:
«آتش که شروع شود، خشک و تر با هم میسوزد»؟
حالا باز هم فکر میکنید اگر کسی در انتخابات شرکت نکند، به دیگران ربطی ندارد⁉️
یا گمان میکنید رأی یک نفر در سرنوشت کشور تأثیری ندارد⁉️
مگر نه این است که عدم حضور فعال و قوی در انتخابات، با امنیت ملی کشور ارتباط مستقیم دارد⁉️
پس اگر هموطنان خود را با استدلال برای حضور و شرکت فعال در پای صندوقهای رأی تشویق و ترغیب نکنیم و یا افراد مخالف یا ناآگاه را از ناامید کردن دیگران منع نکنیم،
ناخواسته در تکمیل پازل دشمنی سهیم شدهایم که از اتحاد و انسجام ملّت ایران میترسد.
بدانیم: عدم حضور حداکثری ملت پای صندوقهای رأی یعنی بیتفاوتی نسبت به «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» و این برابر است با ایجاد ناامنی برای آیندهی کشور.
پس در روز جمعه ۱۱ اسفند۱۴۰۲، ما میآییم تا «ایران» بماند🇮🇷،
«انقلاب» بماند🇮🇷،
«استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی»🇮🇷 بماند،
👈چون رأی من «بیمه یک ملّت» است.
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«زمان شما به پایان رسید»
✍موسوی باردئی
درگیر فضای مجازی بودم و پیامهای کانالی را بالا و پایین میکردم.
جملهی ((زمان تبلیغات رسمی برای انتخابات به پایان رسیده است ...)) توجهم را به خودش جلب کرد.
تمام خاطرات و اعمال گذشتهام یک به یک در ذهنم تداعی شد.
غبار غمی تلخ و آشنا به روی سینهام نشست.
زمانی میرسد که دیگر قدرت نفس کشیدن نداریم، فرصت ما به پایان میرسد و سوت پایان را میزنند و آوازه، زیبایی ،فرزند،خانه،کاخ و کلبه به دردمان نمیخورد.
آن وقتی که ما را با نام جسد یا مرده خطاب
میکنند و ما میمانیم و اعمالمان...
((فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره،ومن یعمل مثقال ذرة شرا یره))
شب جمعه است و همانطور که به یاد مردگان میفتیم باید به یاد آوریم که ما هم یک روز خاطرهای می شویم در تاریخ...
در این فرصت باقیمانده به فکر باشیم و قدر تک تک لحظاتمان را بدانیم.
مبادا روزی که حجاب ها کنار می رود پشت دست را بگزیم و آه حسرت بکشیم.
((اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا))
#انتخابات
#انتخاب_مردم
#مشارکت_حداکثری
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI