"عشق ازلی"
✍️زهرا نجاتی
پدر روی دستهایش با کودک کوچکش، رو به روی سیدها ایستاده بود. سیدها نگاهی به کودک انداختند. پدر اشک بارید.
به تربت میان دستش، که ازمیان قرآن بیرون آورده بود، خیره شد. سیدها، نگاهش کردند.
کمی آن طرفتر، دخترک روی تخت بیمارستان، هذیان گویان به هوش میآمد.
...
نه خودش نه پدر، نه هیچ کس دیگر از آیندهی دختر خبر نداشت..
دختر بزرگ شد. بزرگ و بزرگتر و یک روز وقتی به خودش آمد فهمید خیلی وقت است دلباخته. به یک عشق قدیمی. به یک حزن بی پایان مسرت بخش.
به یک نوای شیرین چهارحرفی...
حالا اما دختر جسمی دارد مثل ادم بررگها دلی دارد نه پاک مثل کودکی. عشقی دارد آلوده به هزار ویک رنگ.
رنگین کمانی شده از آلودگیها. شده مثل آب رنگ گرفته، شده پر از رنگ و درد و جراحت گناه...جراحتهای التیام نیافته...
حالا از نوجوان عاشق و کودک شفا گرفته، چیزی جز تهنشینی، برای دختر نمانده..
اما عشقش به تو، کمی رنگ وبو گرفته، کمی از شورش کاسته و به شیدایی اندکی فهیمانه رسیده!
حالا دختر، فقط دلی دارد که بیش از کودکی عاشق شده،
ته نشینی از پاکیهای کودکیاش،
یک رنگین کمان هفت رنگ از گناهان ریز و درشت...
با یک عشق قدیمی که درست مثل همان روزها، بلکه مثل همان ازل، پاک، دوست داشتنی، زلال ونجاتبخش است...
عشق قدیمی ماندگاری که اسرع و اوسع السفینه است...
حالا دختر آرزو میکند به خاطر همین عشق، یک روز مثل همان کودک روی دست پدر، پاک باشد...
میلاد این عشق قدیمی برتمام عشقبازان حسین و برتمام دخترها و مردهای رنگین شده به گناه ولی مملو از عشق حسین، مبارک
#اعیاد_شعبانیه
#میلاد_امام_حسین_علیه_السلام_مبارک
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI