مجله افکار بانوان حوزوی
🔺حسین علم الهدی گفته بیایم برای انتقام! ✍️ روایت خواندنی محمد علیان از اغتشاشات روز چهارشنبه 30 ش
+می گویم: نمی خواید برید تظاهرات مگه؟
-با مدل «مصی» بریم یا «حسین»؟
+انتخاب با خودتان؟
🔹 سر دو راهی گیر افتاده اند! دخترها بیشتر تو فکر هستن.
+یه جمله می گم و خداحافظی می کنم: حسین، قبل اینکه شما بیایید خودش رو براتون فدا کرده و جون داده، اما مصی اون طرف نشسته و من و شما رو انداخته به جون هم.
-یکی از پسرها: بس که این مصی فلان فلانه...
🔹 خداحافظی می کنم که بروم، سه نفرشان با من می آیند، نزدیک فلسطین هستیم، دیگر حریف سؤال های شان در مورد حسین علم الهدی نیستم، مسیر را می برم سمت کتابفروشی سر میدان فلسطین. سه جلد #کتاب «#سفر_سرخ» می خرم، یکی برای دختر خانم، دوتا برای پسرها و می گویم: این شما و این حسین...
🔹 می زنیم بیرون، می خواهم جدا بشوم، دختر خانم جلو می آید:
-اسمم فاطمه است، تو گروه، مینا صدایم می کنند.
+عکس فاطمه خودم را نشان می دهم که منم یک فاطمه دارم.
-بغضش می ترکد: «خوش به حال فاطمه که بابایی مثل تو دارد»... می خواهد حرف بزند، نمی تواند. پسرها سرشان پایین است...
+دیگر وقت گذشته و هوا دَم تاریکی است، می گم چه می کنید؟
-هر سه می گویند بر می گردیم خانه، «حسین» بخوانیم.
اما فاطمه یا همان مینا حالش فرق می کند. شماره می خواهند، می دهم.
خداحافظی می کنیم، حالا اول طالقانی به سمت ایرانشهر هستم، اشک هایم می ریزد که چقدر کم کاری کرده ام برای این دهه هشتادی ها، حرف فاطمه (مینا) مثل پُتک در مغزم کوبش دارد...
🔹 یک جواب دارم فعلاً: در کنار همه دشمنان و... من هم مقصرم.
پایان
حاشیه نگاری مراسم رونمایی کتاب شهید مصطفی نبیلو
✍️سمیه رستمی
رونمایی کتابی بود که قبل از انتشار افتخار داشتم خوانده باشمش. اصلاً یک حال چخوفی خاصی داشتم، وقتی دوستم فایل کتابش را برایم فرستاد و گفت نظرت برایم مهم است. حتی جوری شده بود که دلم میخواست بنشینم آثار چارلز دیکنز و سایر دوستان را هم نقد کنم. البته من غربزده بدبخت نیستم که فقط آثار آنها را قبول داشته باشم و نویسندههای وطنی را نقد نکنم. نخیر ابتدا خدمت یَک یَک نویسنده وطنی رسیدهام؛ پنبه نادر و چوبک و هدایت سایر رفقا را جوری زدهام که پشمی به کلاه هیچکدامش نماند. البته این هم از خاصیت چند جلسه شرکت توی کارگاه مجازی داستاننویسی است و دانستن توفیر میان صحنه و توصیف.
مریم پیام داد که دعوت هستم برای رونمایی کتابش. البته تا قبل از این دعوت، خانم دوست محمدیان مینامیدمش؛ اما حالا قضیه فرق داشت و کتابش چاپ شده بود. باید نشان میدادم رفیق فابیم با هم. پس دیگر اسم کوچکش را صدا میکنم. برای کتاب دومش میگویم مری فقط ماندهام برای کتاب سومش چیکار کنم که نشان بدهم ته رفاقتیم البته تا آن موقع خدا بزرگ است.
چهارشنبه هر جور بود از زیر دست و پای بچهها و کارهایم خودم را بیرون کشیدم و راهی شدم. سعی کردم اصلاً به ساعت نگاه نکنم که از ده و نیم صبح گذشته بود و مراسم شروع شده بود. به محل مراسم رسیدم نشر جمکران. در بسته بود. فکر کردم مراسم تمام شده. مریم گفته بود پذیرایی دارند ولی آن لحظه تنها حسرتی که داشتم برای جاماندن از آن جمع فرهیخته بود نه پذیرایی که اصلاً در وادی علم کیک و نسکافه مجانی ارزشی ندارد. هوس کردم از حرص تمام زنگها را فشار بدهم و فرار کنم؛ اما امان از شخصیت فرهیختهام که اجازه نداد. پس کلاً چهارتا زنگ زدم و دیدم که در به اذن خداوند باز است من الکی جلوی در ایستادهام در را محترمانه هل دادم و وارد شدم. کفشی آنجا نبود پس حدسم درست بود مراسم تمام شده بود خانمی از پایین پلهها سلامم کرد و دعوتم کرد بروم پایین. کفشها را همانجا جلوی در کندم و رفتم.
به محض ورود مریم را دیدم عذرخواهی کردم که دیر شده ولی گفت به موقع آمدهام. سالن تقریبا پر بود به زور صندلی پیدا کردم و نشستم دیدم خانم بغل دستیام پذیرایی دارد. گفتم: مثل بچه آدم برایم پذیرایی میآورند؟ که گفت نه خودت از جلوی در بردار! من هم که نمیخواستم دست مریم را رد کنم، رفتم سراغ میز. اصلاً از قدیم گفتهاند نسکافه مراسم رونمایی کتاب حاجت فرهنگی میدهد. تا سرجایم برگردم مراسم هم شروع شده بود. ابتدا خانم شریعتی درباره سختی کار نویسندگی زندگینامه شهدا و حرف و حدیثهای مردم گفت و بعد درباره فانتزی صورتی و کتابنخوانی آقایان صحبت میکردند که از ایشان پرسیدم: این حرفها به مناسبت روز مرد است؟ خانم شریعتی تایید و تحسین کردند که آفرین بله. البته بعید میدانم با توجه به بُعد فاصله اصلاً شنیده باشند من چه گفتم. فقط از خنده حضار متوجه شد و خواستند از تکوتا نیوفتند.
اواسط جلسه چشمم افتاد به حیاطی که به سالن راه داشت. از خانم بغل دستیام پرسیدم: اینجا چیه؟ گفت: خودت برو ببین! بنده هم بیتعارف رفتم تا سرکی کشیده باشم. محوطه سر پوشیدهای بود که دیوارهایش با گلدانهای متنوع تزیین شده بود. یک سمت کامل پتوس بود با شاخههای آویزان و سمت مقابل گلدانهای دیوارکوب شفلرا و گلهایی که امروزه خیلی تو گلفروشیها میبینم. کف هم چمن مصنوعی کرده بودند. وجود یک پنکه پایه بلند آن گوشه خیلی تو ذوق میزد. سرویس بهداشتی هم آنجا بود.
برگشتم به سالن دیگر نوبت مریم بود درباره کتابش صحبت کند. به نظرم خیلی مسلط و آرام صحبت میکرد. صحبتهای مریم درباره شخصیت بینظیر شهید نبیلو که تمام شد، آمد و ردیف جلوی ما نشست. اشاره کرد بیا پیشم بشین. دستهایش از هیجان یخ کرده بود. متوجه حرفهای همسر شهید شدم. اینکه گفت شهادت دعای مستجاب ۲۷ساله خانه ما بود. یک لحظه خودم را در برابر عظمت عجیبی حس کردم. اینکه آدم چطور از عزیزترینش دل بکند.
اشکم سرازیر شد از بهت این عظمت. بعداز صحبتهای همسر شهید نوبت به امضا و هدایا رسید. بسته هدیه مریم را گرفتم و به باقی دوستانش که آنها هم مریم را مریم خطاب میکردند؛ خواستم نشان بدهم درست که همه رفیق جینگ مریم هستند اما جینگیَّت من در رفاقت با او بیشتر است.
گفتم: اینا رو برا مریم «جون» نگه میدارم. سبد و دسته گلی هم آورده بودند. به مریم جون گفتم: اینها را کمکت، میبرم خانه خودمان که دیدم مریم جون چون ما را از قبل میشناخته، پسرش را همراه کرده. برای حاشیهنگاری از پسرش، ایمان خواستم عکس بگیرم. ایمان جوری فیگور گرفت که یعنی من حواسم نیست. بالاخره بعد از چند عکس راضی شد که کاملاً مشخص است، حواسش نیست.
میخواستم حاشیهای برای این مراسم بنویسم؛ علاوه بر جینگیت رفاقت من و مریم جون؛ فرهیختگیام هم ازش چکه کند.
#کتاب
@AFKAREHOWZAVI
1260723969_1399166581.pdf
حجم:
2.57M
#کتاب
کاهش جمعیت ضربهای سهمگین بر پیکر مسلمین
نویسنده: آیت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی
توضیحات: کتاب «رساله نکاحیه» اثر ذیقیمت حضرت علامه آیة الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی قدس سره است. در این کتاب با توجه به آیه (و لایقتلن اولادهن) مسأله کنترل جمعیت از دیدگاه قرآن و اسلام مورد تحلیل واقع شده و با بیان اینکه کاهش جمعیت ضربهای سهمگین بر پیکر مسلمین است از توطئهها و سیاستهای مزوّرانۀ استکبار در جهت کاهشِ قوّت مسلمین که با بهانه تنظیم خانواده و کنترل جمعیت و با عناوين واهىِ «اقتصاد و زيبائى شهر و زندگانى راحت و مرفّه» هستى مسلمین را به باد فنا میدهند، پرده برداشته شده است.این کتاب در دولت سازندگی که سیاست های کنترل جمعیت بر ایران حاکم شد اجازه انتشار نیافت.
🌍گروه مطالعات علم ،دین و فنآوری 🛰
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
یار مهربان
✍سیده ناهید موسوی
همه ما با آن یارمهربان کم و بیش آشنا هستیم، یاری که استشمام بوی برگهایش از نابترین حسهای دنیاست و هر چه کتاب تازهتر باشد خوشبو و دلچسب تر میشود. اما اینترنت و رسانههای گوناگون و پیشرفت دنیای دیجیتالی که به سادگی در دسترس همه قرار دارند. لذت غرق شدن در صفحات یک کتاب خوب به راحتی فراموش شده است ، اما چرا کتاب بخوانیم؟ فواید کتابخوانی چیست؟
افزایش آرامش و کاهش استرس؛مطالعه کردن مؤثرترین روش برای مقابله با استرس است. مطالعات نشان داده، کتاب خواندن، حتی از فعالیت های محبوبی مانند گوش دادن به موسیقی، لذت بردن از فنجان چای یا قهوه و قدم زدن، بیشتر و در حفظ آرامش هنگام مواجه با مشکلات و مقابله با استرس بسیار تاثیر گذارتر است. فرقی ندارد که چه کتابی را برای خواندن و مطالعه انتخاب کنید زمانیکه غرق در ماجرا و موضوع کتاب میشوید، از دنیای نگرانیها و استرسهای روزمره فاصله میگیرید و زمانی را برای کشف تخیلات و دنیای نویسنده صرف میکنید.
تقویت حافظه و حفاظت از آن؛ خواندن کتاب در طول عمر باعث پیشگیری از کاهش عملکرد مغز انسان در سنین پیری و احتمال ابتلاء به آلزایمر میشود، با گنجاندن مطالعه در برنامه روزانه زندگی میتوان به تقویت حافظه و مرتب سازی اطلاعات ذهن خود کمک کرد.همچنین داشتن خواب راحت و مقابله با اختلالات خواب، از راه کتاب خواندن میسر است و روشی برای بهتر خوابیدن است.
افزایش همدلی و آگاهی؛ همدلی یا هم احساسی و فهم تجربه حسی دیگران که با قرار دادن خود در جایگاه آنها حاصل میشود. غرق شدن در داستانها و افسانه، با قرار دادن خود به جای شخصیت اصلی و قهرمان داستان باعث تقویت همدلی فرد میشود. در واقع کسانیکه تحت تاثیر یک کتاب قرار گرفتهاند توانایی بیشتری به درک احساسات و موقعیت دیگران پیدا میکنند. اما افزایش آگاهی، بی شک هر چیزی که میخوانیم، اطلاعات جدیدی به اندوخته های قبلی خود اضافه می کنیم. هر اطلاعاتی هر چند کوچک حتما یک روزی به کارمان میآید. هرچه سطح دانش و آگاهی خود را بیشتر کنیم و کتابهای زیادی در زمینه های گوناگون مطالعه کنیم، برای غلبه بر چالشهای زندگی آمادهتر خواهیم بود. دارائی های انسان از قبیل پول، کار و حتی سلامتی ممکن است روزی از بین برود اما دانش و آگاهی و همچنین مهارتهای فردی است که همواره با انسان باقی میماند.
گسترش دایره لغات و تقویت حافظه؛ هر چه کتابهای بیشتری بخوانیم، کلماتی جدید با دامنه وسیعتری مواجه میشویم، و به صورت ناخودآگاه از آنها بیشتر در مکالمات روزمرهی خود استفاده میکنیم. ذهن ما بازتر و معانی واژگان سخت هم آسان میشود. زمانی که کتاب میخوانید، باید مجموعهای از کارکترها، پیش زمینه آنها، آمال و آرزوها، سرگذشت و اختلافات جزئی آنها را به خاطر بسپارید. و برای این که بتوان کتاب و یا داستان را دنبال کرد باید چیزهای زیادی را به خاطر سپرد ومغز به عنوان یک عضو شگفت انگیز به راحتی این اطلاعات را حفظ میکند. نکته جالبی که درمورد عملکرد مغز در ذهن وجود دارد این است که هربار شما مطالب جدیدی را به ذهن می سپارید، مغز مسیرهای جدیدی میسازد و مسیرهای قبلی را تقویت میکند. که این روند باعث تقویت حافظه کوتاه مدت و ثبات خلق و خو کمک میکند.
فواید کتابخوانی و اثرات شگفت انگیز آن بر روی زندگی فردی و اجتماعی انسان، قابل انکار نیست. مثلا خواندن کتاب خوب، موجب آرامش فرد میشود. حتی موضوعی که در مورد آن مطالعه میکنید هم میتواند آرامش خاطر را برای شما به ارمغان بیاورد. بسیاری از ما دوست داریم خودمان کتاب تهیه کنیم، برای آن حاشیه نویسی کرده و صفحات مورد علاقه خود را مشخص کنیم. یا جملاتی که در آن لحظه به ذهنمان خطور میکند را گوشه آن سنجاق کنیم. اما ایجاد فرهنگ کتابخوانی همیشه دغدغهای مهم و چالش برانگیز در جامعه بوده است. با توجه به گرانی قیمت کتابها و استفاده بیش از حد از فضای مجازی اهداف اصلی مسؤلین برای تحقق این امر حاصل چندانی نداشته است.
#کتاب
#کتابخوانی
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
هدایت شده از ساهور؛انجمن علمی«ادبیات تاریخی»
.
🔖بانو حدیث(۱)
بانو حدیث مادر امام عسکری (علیهما السلام)، کنیزی مغربی بود که قبل از سال 230ق، به منزل امام هادی (علیهالسلام) آورده شد. وى امّولد و از زنان عارف و فاضل عصر خود بود.
نام حُدَیث و سَلیل در منابع برای وی ذکر شده است. امام هادى (علیهالسلام) پس از اولین ملاقات، او را ستود و فرمود: سَلیل (یکى از القاب سوسن) از بدىها و آلودگیها پاک است.
بانو حدیث(سلام الله علیها) پس از تولّد فرزندش امام حسن عسکری(علیهالسلام) با کنیه «امُّ الحسن» و «امّ ابیمحمّد» نامیده شد و با تولّد نوه یگانهاش (حجت بن الحسن )، با لقب و عنوان «جدّه» شهرت یافت.
◻️ نویسنده #کتاب #سر_بر_دامن_ماه تلاش داشته است شخصیت و زندگی بانو حدیث سلام الله علیها را به تصویر کشد.
◻️در نگارش رمان تاریخی سطور سفید نانوشتهی تاریخ را میتوان تخیل کرد اما در سطور سیاه و نوشته شدهی تاریخ باید امانت رعایت شود تا دگرگون، وارونه و جعل نشود.
#رمان
#داستان
#ساهور
#تاریخ_ادبیات
#دانشگاه_باقرالعلوم
#انجمن_علمی_ادبی_ساهور
🌐https://eitaa.com/bouath