🔻مدارا تا کجا
✍🏻طیبه زاهدی| پژوهشگر
🔴 جناب هادی سروش در پیامی سکانداران جامعه را موظف به مدارا با مردم و خصوصاً با جوانان و بالاخص در مسأله امر به معروف و نهی از منکر میدانند و این مسأله را سیره پیامبر گرامی اسلام(ص) و اهلبیت(ع) معرفی کردند و عدم مراعات این مسأله را باعث ایجاد لطمه در دین میدانند و بهبیان مواردی از سیره پیامبر اکرم(ص) و اهلبیت(ع) میپردازند. ایشان حتی مواردی از مدارای امامحسین(ع) را در جریان قیامشان برشمرده و معتقدند برای اینکه زندگی ما در جامعه عطر و بوی حسینی(ع) بگیرد باید به تأسی از ایشان اهل رفق و مدارا باشیم.
🔴 در پاسخ باید عرض کنیم که بله در بررسی سیره عملی پیامبر گرامی اسلام(ص) و اهلبیت(ع) در برخورد آن حضرات با مخالفان، باید گفت: با توجه به وظیفه اصلی آن بزرگواران مبنی بر هدایت جامعه بهسوی سعادت و کمال و ابلاغ پیام الهی، اصل اساسی حاکم بر رفتار آنها، بهخصوص پیامبر اسلام(ص)، اصل رحمت، محبت و شفقت بود؛ یعنی تا آنجا که ممکن بود، پیامبر مدارا مینمود و از خطاها چشمپوشی میکرد. اما وقتی مخالفان، اساس دعوت پیامبر(ص) و اصول تغییرناپذیر دین را هدف قرار میدادند و به اقدامات عملی در این راه دست میزدند دیگر مدارا و مسامحه جایی نداشت و این نوع برخورد همواره در راستای حفظ دین و هدایت مردم صورت میگرفت، همان گونه که امامحسین(ع) نیز هدف اصلی قیام خود را همین مسأله میدانستند و در این راه تسامح و تساهل به خود راه نداده و تا پای جان بر آن پافشاری کردند.
🔻جهت مطالعه کامل این مطلب به لینک زیر مراجعه فرمائید
https://rahamedia.net/?p=3998
@AFKAREHOWZAVI
.
🔵چرا برخی از ما، کارهایمان را به تعویق میاندازیم و اهمالکاری میکنیم؟
✍مرضیه رمضانقاسم
دلایل مختلفی وجود دارد که افراد را به دام اهمالکاری میاندازد که در ذیل به آنها اشاره شده است؛ برای اینکه ببینید کدام دلیل موجب اهمالکار در شماست به برنامه هفته قبلتان نگاهی بیاندازید و ببینید که چه زمانهایی درگیر اهمالکاری شدهاید یا از کار اهم، اجتناب ورزیدهاید و به کار مهم پرداختهاید، خدا نکند بگوئید من اصلا برنامهای ندارم که آن را مورد بررسی قرار دهم، آن وقت خواهم گفت همین بیبرنامهگی عامل اهمالگری شماست.
1⃣شکستهراسی
گاهی اوقات افراد به این دلیل کار را به تعویق میاندازند، چون میترسند که مبادا در آن کار شکست بخورند؛ اینگونه افراد اعتقاد دارند که بهتر است دست نزنند به کاری که احتمال شکست دارد و از آن جایی که در هر کاری احتمال شکست وجود دارد، پس این افراد در بسیاری از کارها دچار تعلل و اهمال میشوند.
2⃣کمالگرایی
برخی افراد برای انجام کارها، چنان معیارهای بلندپروازانهای دارند که گاهی اوقات تصمیم میگیرند انجام کارها را تا مهیا شدن شرایط ایدهآل به تعویق بیاندازند.
3⃣مبالغهآمیز دیدن کارها
فرد در انجام کارها و وقتگیر بودن آنها چنان راه مبالغه را میپیماید که اصلاً از خیر انجام آنها میگذرد. افرادی که دچار این مشکل هستند اکثراً در سختی تکالیف، اغراق میکنند.
4⃣نگرانی دربارهی کارها
بسیاری از افراد، به جای انجام کارها، بیشتر نگران کارها هستند. بدین ترتیب، وقتشان بیشتر صرف نگرانی میشود تا اینکه کارها را به سرانجام برسانید.
5⃣مسئولیتپذیری افراطی
برخی اینقدر کار سر خودشان میریزند که فرصت انجام آنها را پیدا نمیکنند و ذهنشان از فشار کاری خسته میشود بنابراین ذهن فرد او را به این سمت و سو میکشاند که بهجای آنکه به انجام کارها بپردازد سعی میکند به هر نحوی شده از درگیری با انجام کارها طفره برود.
راهکار برون رفت از اهمال کاری
۱. در درجه اول برنامه داشتهباش.
۲. برای انجام کارهایت اولویتبندی کن.
۳. به ترتیب اولویت کارها را انجام بده و برای انجامش زمان معین قرار بده و در آن برهه هر کاری انجام میدهی ارتباط کارهای دیگرت که در اولویتات نیستند را با آن کار د اولویتت کشف کنی تا کارهایت به نحو احسن انجام شود.
ميگما اگه قصد سفر اربعین داری اهمالکاری نکن پاشو مقدمات سفر رو آماده کن از جمله گرفتن پاسپورت، مطالعه در زمینهی سفر کربلا و ...
لطفا مقدمات را موخر نکن🙏
#اهمالکاری
#دلایل_اهمال
#جهاد_روایت
@AFKAREHOWZAVI
.
🔻مردم، حکومت و نخبگان، سه ضلع عدالت اجتماعی
✍🏻معصومه حسنعلی زاده| پژوهشگر
🔴 جناب سروش محلاتی در سخنان اخیر خود، وظیفهی عدالتخواهی را در دایره نخبگان و اساس تضییع حقوق مردم را در حکومت منحصر کردند.
مکلفکردن جامعه نخبگانی به کنشهای اجتماعی در جهت بازپسگیری حقوق ضایع شدهی مردم، امری مطلوب است اما بدون ایفای نقش توسط تودهی مردم، به کاهش مسولیتپذیری و عاقبتاندیشی جامعه میانجامد که این نکته در سخنان جناب سروش محلاتی، مغفول مانده است.
🔴 همچنین باید توجه داشت که عوامل بروز ظلم در جامعه، منحصرا از جانب حکومت و کوتاهی نخبگان نبوده و توجه به عوامل دیگر که در ادامه خواهد آمد، به ریشهیابی صحیح منتج خواهدشد:
۱- بیتوجهی به احقاق حق مظلوم، نتیجهی استخفاف امام و ولی جامعه توسط نخبگان است. نخبهی ولایی، همواره در پی عدالتخواهیست.
۲. از عوامل بروز ظلم در جامعه، بیتوجهی در امر به معروف و نهی از منکرهای سهگانه بوده که علی رغم توصيهها و رهنمودهای رهبری، مغفول ماندهاست:
امر به معروف و نهی از منکرِ
مردم نسبت به خودشان( در ظلم های کوچک پایین دستی اعم از کلاهبرداری، خوردن مال يتيم و...)
مردم نسبت به حکومت( همان روحیهی مطالبهگری جهت اصلاح امور)
حکومت نسبت به مردم و نخبگان( دعوت و بکارگیری مردم جهت پیشبرد اهداف عالی کشور)
۳. عامل دیگر پیدایش ظلم در جامعه، بیتوجهی مردم نسبت به شاخص های انتخاب اصلح است که موجب رویکارآمدن مسوولین بیکفایت و در نتیجه تضییع حقوق مردم خواهدشد که اگر این عدم آگاهی نبود، منتخبان شایستهی ملت، با برنامه ریزی درست و دقیق و مقابلهی همهجانبه در برابر مفسدان، عدالتپیشگی را از جانب حکومت تامّ و تمام میساختند.
🔴 پس عدالتخواهی و مبارزه با فساد از مسیر ایفای نقش مردم در جامعه، ولایتمداری مردم و نخبگان، برپایی امر به معروف و نهی از منکر و نیز ایجاد بصیرت ویژه در انتخاب اصلح محقق خواهدشد.
🗒️@HamQalam
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
🌱🌱🌱جلسه تبیینی🌱🌱🌱 "مهار تحریف" جلسه ای برای توانمند سازی مبلغان کشور در
21.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلم برای رئیسی سوخت....
او دیگر در میان ما نیست، اما نباید بگذاریم خدماتش از یادها برود.
نباید بگذاریم در تاریخ بگویند؛ این ملت خادمی داشتند که نهتنها قدرش شناخته نشد بلکه با بیانصافیها قلب ولی خود را سوزاندند...
شیاطین کار خودشان را میکنند...
ما نیز به وظیفهی خود عمل کنیم...
روایت کنیم تا در تاریخ بماند...
#هوشمصنوعی
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#داستانک
#آخرین_مقصد
آب نبات چوبی را در دستشان گرفت. با ولع و لذت خاصی شروع به مکیدن کرد.
لبخند کش داری بر روی لبانش نقش بست. به دنبال مادرش می رفت و چادرش را محکم تر در دستانش گرفت. نگاهی به صورت مادرش کرد. اخم های مادر در هم بود. عرق از سر و رویش می بارید. نفسش به شماره افتاده بود.
گاه لبانش می جنبید و زیر لب ذکر «یا حسین(ع)» را زمزمه می کرد.اشک از گوشۀ چشمانش سُر خورد و تا پایین چانه اش رسید. نگاهی به کودکش کرد. سریع سرش را از کودک برگرداند و با گوشۀ چادرش اشک ها را پاک کرد. به سوپر مارکت رسیدند. به نزدیکی آب سرد کن مقابل سوپر مارکت رفت. پیاله را از کنار شیر آب برداشت و از آب پر کرد در مقابل دهان کودکش گرفت و به او آب را خوراند. دوباره پیالۀ دیگری ازآب پر کرد و خودش خورد. پیاله را سر جایش گذاشت. «یا حسین (ع)» گفت و دوباره به راهش ادامه داد.
چند قدمی ازسوپر مارکت گذشت. وارد کوچۀ بن بستی شد، از اول تا آخر بن بست را جلو رفت و یکی یکی بالای در خانه ها را نگاه کرد. اخم هایش درهم رفت. از این کوچۀ بن بست خارج شد. به مسیرش ادامه داد. هوا گرم بود. عرق از سر و رویش می بارید. با چادرش خود را باد زد. بعد عرق های صورت کودکش را با چادرش پاک کرد. مسیرش را ادامه داد. کودک غرق در لذت آب نبات چوبی بود. به نزدیکی کوچه ای رسیدند. کوچه بن بست بود.نزدیک درب خانه ای نشست. نفس، نفس می زد.دست بر قلبش گذاشت.آهی کشید. سر کودکش را در آغوشش فشرد. موهایش را نوازش کرد. چند دقیقه گذشت. صدای مداحی از آن خانه بلند شد. خانم آن خانه به در خانه آمد. نگاهی به پایین کوچه کرد و سپس نگاهی به ساعتش انداخت. هنوز خبری ازخانم مداح نبود. در این هنگام چشمش به خانمی افتاد که کودکش را به خودش چسبانده و در نزدیکی خانه اش بر روی زمین نشسته است. متعجبانه به او نگاه کرد. به سمتش رفت. دستانش را گرفت. از حال و روزش سوال کرد.
آن خانم گفت:
شوهرم در شهری نزدیک مرز بود. او گارگر ساختمانی بود یک روز نزدیکی های غروب هنگامی که کارش تمام شده بود و خواست برای مرخصی به خانه بیاید، داربست شکسته شد و از بالا به پایین پرت شد و سرش به میله های آهنی خورد و فوت شد. حالا من با قلب بیمارم ماندم و این بچه بی پناه
امروز از محل کار شوهرم تماس گرفتند که هزینه بیمه و حقوقش را به دوستش دادند برایمان بیاورد. دوستش آدرس خانه اش را در کوچه بن بستی داد. اما دقیق خانه اش نمی دانم کجاست. چند کوچه بن بست را رفتم، اما خانه اش را پیدا نکردم.
آن خانم بوسه ای بر سر کودک و آن خانم زد و گفت:
خانه من مراسم روضۀ حضرت رقیه(س) است. بیا بریم مراسم روضه بعد فکری می کنیم.
آن خانم را به داخل منزلش راهنمایی کرد. در پذیرایی نشاند. شربت گلاب و زعفران برایشان آورد. خانم کمی از آن شربت را خورد و یا حسین(ع) گفت و کمی هم به کودکش خوراند. چند دقیقه گذشت. خانم مداح آمد. مراسم شروع شد. مداح در حال خواندن روضۀ حضرت رقیه (س) بود. صدای آن خانم با گریه و هِق هِق قاطی شد. ذکر یا حسینش به آسمان بلند شد. ناله ای سر داد و برای همیشه خاموش، خاموش شد.
✍خ. محمدجانی
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
*سَرِ ایمان و نوجوان*
✍زهرا نجاتی
قصه صبر درمقابل نوجوان یک قصه تکراری ولی ضروری است.
در اسلام، صبر سر ایمان معرفی شده که بدون آن، ایمان مفهومی ندارد.
همه از بداخلاقیهای هورمونی نوجوان خبرداریم، اما افراد کمتری موفق میشوند دانستههای خود را در مورد صبر در مقابل آنها به ظهور برسانند.
دلیل عمدهاش شاید حس بی احترامی باشد. نکته مهم این است که اگر والدین و کاش مدارس، مهارت کنترل خشم را آموزش بدهند و از طرفی خط قرمزها، مانند جایگاه پدر و مادر مشخصا آموزش داده شود، آن وقت این درگیریها به شدت کاهش پیدا میکند.
اما از ویژگیهای پدر و مادر موفق در تربیت نوجوان صبوری در برابر کنشهای ناگهانی،
خشمهای آنی،
تصمیمهای بی مقدمه،
هرروز رنگ به رنگ شدن،
توقعات بعضا نابه جاست.
و البته که منظور از صبوری راه آمدن با همه اینها نیست بلکه صرفا پرهیز از رفتار اشتباه و
خلاف مصلحت عقلی
و براساس خشم،
رفتار کردن و شکل دادن روابط حسنه و صحیح بین فرزند و والدین است.
به همین دلیل است که عموم روانشناسان در کنار آموزش رابطه موثر و کنترل خشم به والدین و فرزندان، به موضوع صبوری والدین به عنوان یک عنصر حیاتی اشاره میکنند که بدون آن اسایا تربیت صحیح ممکن نخواهد بود.
#والدین
#تربیت_فرزند
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«ضیا خانم»
✍طیبه فرید
ضیا خانم هر چی بچه زاییده بود به ماه میگفت تو در نیا که من آمدم. از خوشگلی ها! بچههایش جو گندمی میشدند. یکی در میان دختر و پسر. خانهشان آستانه بود. سر بچه سومش رفت حرم سید علاءالدین حسین. نذر کرد اگر برایش بماند و پسر باشد اسمش را بیاد بچهی به غربت رفته "موسی بنجعفر (ع)" بگذارد سید علاء الدین. بعد از چند ماه هم، به جای بچه، ماه شب چهارده به دنیا آورد. اسمش را گذاشت سید علاء.
جنگ که شد، امام(ره) فرمان جهاد داد. امرش مُطاع بود. پسرهای سر براه ضیا خانم رفتند جبهه. حتی علاء که تازه چهارده سالش شده بود. جنگ با جنگ فرق دارد. سرباز با سرباز. بسیجی با مرد جنگی! همهی دنیا فهمیده بودند که ایرانیها حتی توی جنگیدن هم مرام پهلوانی دارند. شهرها را نمیزنند، مردم عادی را، خانه ها را. اگر هم شقاوتهای صدّام، مجبورشان بکند هفتاد و دو ساعت قبلش خبر می دهند که آدم ها توی خانه شان نمانند. اما صدّامِ نامرد بی هوا می زد. خانه و مدرسه و عروسی و کلاس نهضت سواد آموزی و نماز جمعه را.
جنگ با جنگ فرق دارد و سرباز با سرباز. بخاطر همین علاء هربار از جبهه بر میگشت مردتر میشد. ضیا خانم، لیلا دختر خاله زیبا را برایش گذاشته بود زیر سر. یک بار که علا برگشت کار را یک سره کرد. غافل از اینکه علا برای لیلا شرط گذاشته بود که تا جنگ باشد توی جبهه میمانم!
سال آخر جنگ چهار روز از اول تابستان گذشته بود. نصفه های شب بعثیهای دیوانه، حمله کرده بودند. شیمیایی زدند تا خروسخوان صبح یک ریز موشک و خمپاره ریختند روی سر جزیره مجنون. مهمات علاء تمام شد اما خودش که تمام نشده بود. اسم مجنون خودش عین هوای مه آلود بود. به گوش ضیاخانم که می خورد یک حس و حال مبهمی داشت!آخر مگر جزیره هم مجنون می شد؟مجنون چی؟ کی؟ اینجوری دیگر آدم نباید امیدی به برگشتن بچه اش داشته باشد. عملیات جزیره که تمام شد بسیجی ها و شهدا برگشتند شهر. اما خبری از علا نبود. فقط یکی دو نفر او را توی تلویزیون دیده بودند که زنده اسیر شده! همین خبر بس بود که ضیا خانم که تا سه ماه عزاداری می کرد از خدا خواسته، دل خوش کُند وصبح تا شب چشمش به در باشد.حتی وقتی که یکی از تَه هزارتوهای ذهنش داد می زد:«زنِ حسابی چرا باور می کنی؟توی آن شلوغی کی به کی بوده!مگر هر کی چشمهای گردِ شهلا داشت، هر کی قدش عینسرو بلند بود علاست؟حتما یکی شبیهش بوده.» ضیا هم کوتاه نمی آمد و می گفت:«حرف بیخود نزن علا بر می گرده، لیلا و دخترش منتظرند...»بعد هم می رفت سر قبر شجاع و یک دل سیر گریه می کرد.
شجاع پسر بزرگ ضیا خانم رفته بود پاریس درس بخواند. انقلاب که شد باامام خمینی(ره) برگشت.حتی رفت توی مدرسه علوی تهران و تنش خورد به تنبچه های کمیته استقبال. اگر نیمه دی سال پنجاه و نه، وسط قرارگاه گلف اهواز ترکش نارنجک توی سرش جا خوش نکرده بود حالا برای خودش وزیری، وکیلی کسی شده بود. اما زودتر از بچههای دیگرِ ضیاخانم آمده بود زودتر هم رفت. شهید شد. کنار قبر شجاع یک واحد قبر بی سکنه بود. بعد سالها اسمش را گذاشتند خانه ابدی علا. ضیا میدانست هیچ علایی آنجا نیست.
نصف بیشتر موهایش از غم علا سفید شد و بقیهاش از غم لیلا و فاطمه. توی خلوت و جلوت جای خالی او توی سرش ضربان می گرفت. به کسی نگفته بود اما با اینکه امیدی نمانده بود اما تا صدای در زدن غریبی می آمد ته دلش یکی می گفت «نکنه علا باشه».
آزاده ها که برگشتند او بینشان نبود. هیچ خبری نبود جز همان خبر قدیمی دلخوش کن که معلوم نبود کی را با علا اشتباه گرفته. خیلی بعدتر فراموشی آمد سراغش. همه چیز یادش رفت الا علا. از آستانه رفتند و او هی به خودش می گفت«علا نیاد درِ خونه آسونه رِ بزنه ببینه هیچکی منتظرش نیس!»
دختر علا بزرگ شد، لیلا پیر شد، ضیا خانم چشم انتظار رفت اما علا هنوز هم برنگشته...ضیا خانم سر بچه سومش رفته بود سید علاء الدین حسین. گفته بود اگر برایم بماند بیاد شما که توی غربت شهید شدید اسمش را می گذارم سید علاء الدین...و برایش ماند...
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
. «ضیا خانم» ✍طیبه فرید ضیا خانم هر چی بچه زاییده بود به ماه میگفت تو در نیا که من آمدم. از خوشگلی
.
قاب عکسی از قهرمانهای روایت ضیا خانم.
🥀شهیدان سید علاء الدین و سید شجاع الدین رضوی.🥀
#جهاد_روایت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
💠طرف درست تاریخ💠
✍زهرا نجاتی
❌فیلم را باز کنید. ❌
خوب ببینیدش. خوب ِخوب. جوری که تصویر صورت پسر امشب و حتی فردا هم شاید کمی بیشتر، توی سر و مغزتان بماند.
جوری که امشب خواب ببینیم بچه ما این شکلی شده و مجبوریم زل بزنیم توی صورتی که حتما یک زمانی مثل اغلب کودک و نوجوانان، مثل ماه میدرخشیده. اما چندماه است که از زمین و آسمان محصور شده بین آتش و اشک و دود و تکه پارههای بدن خواهران و برادرانشان.
بله این فیلم را ببینید و اگر از من میشنوید، اصلا مراعات قلبتان را نکنید. دل بدهید به دل مادراین کودک که خوشحال است که بچهاش با همین صورت، زنده مانده است.
اگر بخواهی عمق داستان را درک کنی، به این فکرکن که فرزندت دور از جان البته، آبله مرغان بگیرد. استرسی که به خاطر تب داری و خارشش و ترس از اینکه نکند رد جوش فرو برود جایی غیر از چال لپش.
به این فیلم نگاه کنیم و هرچه میتوانیم بکنیم؛ فریاد بزنیم،
وایرال کنیم،
منتشر کنیم،
دنیا را پرکنیم و
کمی غصه بخوریم. کربلا هرروز است، کربلا همین روزهاست، پیش چشم همه ما اصغرها و اکبرها، کاش با شمشیر، بابمبهای خوشهای،
با تحریم آب و غذا،
با قحطی،
با سو تغذیه،
با بیماریهایی که حاصل همین جنگ است.
حالا ما کدام طرف کربلا هستیم!
در طرف درست تاریخ بایستیم...
#غزه
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
11.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
❌بصیرت خواص حرکت عوام
✖️در جاده باید شاخص مورد توجه باشد مراقب باشید شاخص را گم نکنید!
#بصیرت
#امام_خامنه_ای
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔰 گزارش | نفاق به مثابه ایدئولوژی
📝 ۵ مرداد ماه سالروز عملیات افتخارآفرینِ «مرصاد» برای مقابله با حملهی #منافقین به خاک ایران اسلامی است.
🔸«خط رهبری» به همین مناسبت در این یادداشت تاریخی – تحلیلی تاریخچهی تشکیل و اقدامات سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در قبل و بعد از پیروزی انقلاب و مواضع حضرت امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب دربارهی این گروهک را مرور و تبیین میکند.
➕ ادامه در لینک : مروری تحلیلی بر تاریخچه و عملکرد منافقین
@rahbari_plus
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI