#جنگ_نرم📱⚔
#جنگ_به_روش_پخت_قورباغه🐸😳
قورباغه را وقتی می خوان بپزن 🤢برای اینکه از خودش سم ترشح نکنه
اونو اول میزارن توی اب با دمای معمولی
قورباغه دمای بدنشو با دمای اب یکی میکنه. بعد کم کم دما رو زیاد و زیاد تر میکنن🔥 قورباغه از همه جا بی خبر بدون اینکه بدونه چه بلایی داره سرش میاد دمای بدن
خودشو با دمای آب یکی میکنه
تا اینکه دیگه.....
☆☆☆☆
حالا ربطش چیه ؟🤔😐
می خوام بگم که ما هم الان این اوضاع و داریم
دشمن داره کم کم بدون اینکه خودمون متوجه بشیم عقایدمون و تغییر میده📈
مثلا
اول گفتن حجاب بدون چادرم میشه
بعد مانتو ها مانتو هااب رفت👚
روسری ها رفت عقب تر 💄
دکمه های مانتو کنده شد🔓
شلوارا تبدیل به شلوارک شدن👖
بعد پاره پاره شدن✂️
و همین طور.........
الانم که اینستا نصب میکنن برا کار فرهنگی ،پیجای مذهبی ولی از خواهرم برادرم میرسه به..........
#تفکر
○━━⊰☆📱☆⊱━━○
@afsaranjangnarm_313
○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جـــنگنــرم
خواستم بگویم که بدانید...
اینان از اولیاالله نبوده اند...
از مریخ و مشترے
و خارج زمین هم نیامده اند!
انسانهایی بودند از جنس خودمان...
آنها هم جوانی کردن بلد بودند...
چه بسا مثل ما گوشی بازیشان هم به راه بود!
و از تکنولوژیهای برتر دنیا مطلع بودند!
اما راه و روش و سیره متفاوتی داشتند...
میخواهید مثل آنها باشید،کنج عزلت نگزینید!
بدانید از هر ابزاری در عصر نوین اطلاعات...
چه بهرهای باید ببرید
در جریانی که جهاد۲۳سالش بود...نه؟!🙃
📱@afsaranjangnarm_313🌹
♡خدا لبخند زد و دختر آفریده شد
لبخند خدا پیشاپیش روزت مبارک♡
#چالش_روز_دختر
واما سومین چالش کانالمون 🥁
دخترای کانال از سجادتون موقع نماز عکس بگیرین و برای ما ارسال کنین😍
تا دوشنبه فرصت دارین🌈
یادتون نره ها جایزه داره😉❤️
#سین_زدنی📱
جانماز و چادر خودم👆🏻😅
ارسال عکس های زیباتون به این آیدی👇🏻🦋
🎀 @sadat_83
⚔ @afsaranjangnarm_313 📱
🕊|#معلمـــانپــــرواز
👈🏼 هـــم میتـــوان #دانشمنـــد بود ،
هـــم #عــارف ، هم #مجــــاهد
و هم #شهید شد
راهـــے کہ [#مصطفےچمران] نشانمان داد.
🌷۳۱ خرداد سالروز شهادت سردار رشید اسلام دکتر مصطفی چمران را با ذکر صلوات گرامی میداریم🌷
•|@afsaranjangnarm_313|•
#به_وقت_خاطره 📜
وارد اتاق شدم دیدم مصطفی روی تخت دراز کشیده فکر کردم خواب است.
🌹گفت: «من فردا شهید میشوم. ولی من میخواهم شما رضایت بدهید اگر رضایت ندهید شهید نمیشوم … من فردا از اینجا میروم و میخواهم با رضایت کامل شما باشد».
آخر رضایتم را گرفت. نامهای داد که وصیتش بود. گفت: «تا فردا باز نکنید».
🌹بعد دو سفارش به من کرد: «اول اینکه ایران بمانید».
گفتم: «ایران بمانم چه کار؟ اینجا کسی را ندارم».
گفت: «نه تعرب بعد از هجرت نمیشود. ما این جا حکومت اسلامی داریم و شما تابعیت ایران دارید نمیتوانید برگردید به کشوری که حکومتش اسلامی نیست حتی اگر آن کشور خودتان باشد».
🌹گفتم: «پس این همه ایرانی که در خارج هستند چه میکنند؟»
گفت: «آنها اشتباه میکنند. شما نباید به آن آداب و رسوم برگردید هیچ وقت!»
دوم هم این بود که بعد از او ازدواج کنم.
گفتم: «نه مصطفی. زنهای حضرت رسول(ص) بعد از ایشان…» که خودش تند دستش را گذاشت روی دهنم.
گفت: «این را نگویید. این، بدعت است. من رسول نیستم».
🌹گفتم: «میدانم. میخواهم بگویم مثل رسول کسی نبود. من هم دیگر مثل شما پیدا نمیکنم».
نگاهش کردم. گفتم: «یعنی فردا که بروی دیگر تو را نمیبینم؟»
مصطفی گفت: «نه». در صورتش دقیق شدم و بعد چشمهایم را بستم و گفتم: «باید یاد بگیرم، تمرین کنم چطور صورتت را با چشم بسته ببینم».
🌹یقین پیدا کردم که مصطفی امروز اگر برود دیگر بر نمیگردد.
دویدم و کلت کوچکم را برداشتم آمدم پایین. نیتم این بود مصطفی را بزنم، بزنم به پایش تا نرود …
مصطفی در اتاق نبود.
•|خاطرهاے از #شهـ💔ـید مصطفی چمران🕊|
🌴@afsaranjangnarm_313🌴